ی رمان #هیجاااانی
دخترو خفت میکنه...😱😱
کوبیدتم به دیوار که اخی گفتم
تو چشمام زل زد یهو #لب هاشو رو لبام گذاشت ...
#خشن گاز میگرفت
منم حالی به حالی شده بودم
وااایی خدا چ نرمن لباش💦
دستاش داشتن پیشروی میکردن
که دستاشو رو #سینههام حس کردم
محکم فشارشون داد ...
#اخ❌💦
#اههههه🔥🔞
https://t.me/joinchat/4fp5BHjvaC4zOTVk