آقای بل عزیز
امروز خسته تر از معمول به نظر میرسم و
آفتاب جولای طوری میتابد گویی قصد دارد انزجار مرا نسبت به همه چیز بیشتر کند.
گل های آفتاب گردان باغچهمان خشک شده اند و دیوارهای این خانه به من نزدیک تر میشوند و افکارم را در تنگنایی نفسگیر قرار میدهند
حدس میزنم این نفرین جولای باشد.
آقای بل ، جولای برای شما هم اینگونه است؟
خنده کودکان از پنجره پوسیده اتاقم وارد میشود و صدای مرگ را به گوشم میرساند.
جولای طعم خون میدهد؛ خونی که در آفتاب داغ میجوشد و دهانت را میسوزاند.
امروز خسته تر از معمول به نظر میرسم و
آفتاب جولای طوری میتابد گویی قصد دارد انزجار مرا نسبت به همه چیز بیشتر کند.
گل های آفتاب گردان باغچهمان خشک شده اند و دیوارهای این خانه به من نزدیک تر میشوند و افکارم را در تنگنایی نفسگیر قرار میدهند
حدس میزنم این نفرین جولای باشد.
آقای بل ، جولای برای شما هم اینگونه است؟
خنده کودکان از پنجره پوسیده اتاقم وارد میشود و صدای مرگ را به گوشم میرساند.
جولای طعم خون میدهد؛ خونی که در آفتاب داغ میجوشد و دهانت را میسوزاند.