#فلسفهی قربانی کردن….!
تک فرزند است و دلبند، اسماعیل با گذرِ زمان برایاش عزیز و عزیزتر میشود.
در سنِ کهولت همهی امید والدین فرزندان شان هستند والدین تکیهگاه خود فرزندان خود را میبینند و با خود فکر میکنند اگر از جانبِ فرزند رانده شدند دیگر کسی نخواهد بود که از آنها نگهداری کند و امنِ امان شان باشد باالخصوص که تو یک فرزند داشته باشی که خداوند آن را برایت بعد مدت ها نصیب گرداند.
و این بهترین موقع امتحان الله برای حضرت ابراهیم بود
در خواب نشانش داد که فرزند خود را ذبح میکند فکر کرد از خواب های پراگنده است،
مگر امکان دارد تک فرزند و عزیزِ دلبند خود را قربانی کند آنهم با دستان خودش…؟!
اما همچنان این خواب ها باز ادامه داشت….
دانست امر از طرف الله است باید فرزند دلبندش را قربانِ میکرد آنهم با دستان خودش
مگر سخت تر از این داریم…؟!
عزیزترین کسات را باید با همین دو دستانِ که روزی برایاش غذا میدادی و در آغوشاش میگرفتی را قربانیِ کنی؟!
با فرزنداش مشورت نمود…
فرزندم تو عزیزی و الله برایام عزیزتر….
فرزندِ صالح قبول میکند و به کشتارگاه میروند و هر دو تسلیم امر خدای خود میشوند
پسرک به پهلو دراز میکشد چون نمیخواهد چشمهایِ پدر به چشماش بخورد و پدر دلاش بسوزد و انجام امرِ الله به تاخیر واقع شود.
حضرت چاقو را میکشد؛…….ادامه دارد
#✍🏻آریا”رها”
🌺📝@Zanan_danishwarislam12
تک فرزند است و دلبند، اسماعیل با گذرِ زمان برایاش عزیز و عزیزتر میشود.
در سنِ کهولت همهی امید والدین فرزندان شان هستند والدین تکیهگاه خود فرزندان خود را میبینند و با خود فکر میکنند اگر از جانبِ فرزند رانده شدند دیگر کسی نخواهد بود که از آنها نگهداری کند و امنِ امان شان باشد باالخصوص که تو یک فرزند داشته باشی که خداوند آن را برایت بعد مدت ها نصیب گرداند.
و این بهترین موقع امتحان الله برای حضرت ابراهیم بود
در خواب نشانش داد که فرزند خود را ذبح میکند فکر کرد از خواب های پراگنده است،
مگر امکان دارد تک فرزند و عزیزِ دلبند خود را قربانی کند آنهم با دستان خودش…؟!
اما همچنان این خواب ها باز ادامه داشت….
دانست امر از طرف الله است باید فرزند دلبندش را قربانِ میکرد آنهم با دستان خودش
مگر سخت تر از این داریم…؟!
عزیزترین کسات را باید با همین دو دستانِ که روزی برایاش غذا میدادی و در آغوشاش میگرفتی را قربانیِ کنی؟!
با فرزنداش مشورت نمود…
فرزندم تو عزیزی و الله برایام عزیزتر….
فرزندِ صالح قبول میکند و به کشتارگاه میروند و هر دو تسلیم امر خدای خود میشوند
پسرک به پهلو دراز میکشد چون نمیخواهد چشمهایِ پدر به چشماش بخورد و پدر دلاش بسوزد و انجام امرِ الله به تاخیر واقع شود.
حضرت چاقو را میکشد؛…….ادامه دارد
#✍🏻آریا”رها”
🌺📝@Zanan_danishwarislam12