گزارش نشست نقد و بررسی مجموعه داستان" چندپیامک کوتاه" نوشته طلا نژادحسن در تاریخ ۱۷ بهمن ۹۸ از ساعت ۱۶ تا ۱۸/۳۰ با حضور نویسنده و منتقدین: فاطمه قدرتی و مهدی معرف و اجرای سیروس نفیسی به همراه شاعران و نویسندگان محترم، حسن اصغری، قباد آذرآیین، هادی هیالی، نسرین قربانی، جمیله جلیل زاده، ستارجلیل زاده، قبادحیدر، فریبا کریمی و دوستان همیشه همراه گروه پنجشنبه های نقد در موسسه فانوس ادب البرز برگزار شد.
🔰فاطمه قدرتی:
یازده داستان مجموعه را از دو منظر "روایت" به عنوان مهم ترین مواد خام ادبیات داستانی و "کار کرد موتیف" در داستان به عنوان مکمل های روایی و پیام های ضمنی تکرار شونده برای القاء مضامین و قابل فهم شدن موضوع، مورد بررسی قرار می دهم.
داستانهای مجموعه از این حیث به دو دسته تقسیم می شوند. دسته اول که داستانهای کمتری را در برمی گیرد به جهت برخورداری از هسته مرکزی روایت، یعنی قصه قوی و بعدتر از حیث داشتن فرمت اجرایی درست در پیرامتن ها و تشخص بخشی به مکان و همچنین به کار بردن موتیف های بسیار سازنده در مضمون و فضای زندگی انسانهای مدرن، داستانهای قوی را رقم زده اند، مانند (دوباره زلزله، این آسانسور لعنتی، تهران حوالی خ انقلاب، جشن با شکوه)
ولی گروه دوم داستانهایی هستند که در حاشیه ی تصویر سازی، لحن شاعرانه، ابهام مخل در گفتمان روایی داستان و کم برخورداری از هسته ی مرکزی روایت یعنی قصه ی خوب، چیدمان مجموعه را دچار ضعف کرده اند.
با این وجود در همان دسته ی دوم هم قدرت بازنمایی رخدادها و توانمندی نویسنده در ساخت روابط مدرن شهری، من پریشی آدمهای مبتلا به روابط سطحی و در محاصره ی دیوارهای بلند تنهایی، به کارگیری فضاهایی وهم آلود با رویدادها و شخصیت هایی که گاه در تعارض و تناقض هم قرار می گیرند، توانسته است لااقل در کم ترین تلاش خود، خوانش لذت بخشی برای مخاطبش در مجموعه رقم بزند.
به شخصه یکی دیگر از ویژگی های نویسنده را قدرت بازتولید روایت های داستانی در ذهن مخاطب پس از اتمام روایت داستان می بینم. به شکلی که پس از تکمیل روایت، داستان های جدیدتری در ذهن مخاطب شروع به رشد و باز تولید می کنند و روایت های جدیدتری را رقم می زنند که به بیرون از متن راه پیدا می کند و این جاذبه مضاعفی را برای من به عنوان خواننده به وجود می آورد. هم در برخی داستانهای این مجموعه و هم در برخی آثار پیشین نویسنده مانند رمان هزار و سیصد و نمی دانم چند ... این ویژگی را جزء شاخصه ای مهم در کار نویسنده می بینم.
🔰مهدی معرف:
مجموعه داستان چند پیامک کوتاه نوشته طلا نژاد حسن مجموعه ای است با داستان هایی در گذشته مانده. داستان هایی که سایه ای از گذشته، آدم هایش را آزار می دهد. همچون آذرخشی که بدرخشد و کوتاه، نوری بتاباند و دلهره و رعدی برای آدم های داستان ها شود. گذشته گرچه به ظاهر ناواضح و مرموز است؛ اما متاثر و پیش برنده است و زمان حال با تمام جزئیات اش وضوحی ندارد. آدم ها سرگردان و مستأصل اند و به دنبال مامنی به همان گذشته آسیب زننده رجوع می کنند. زبان داستانی طلا نژاد حسن، شکل گرفته و شخصیت ها جا افتاده و زیست کرده اند. اما در مواردی نثر خودش را بین روایت و خواننده می گذارد و فاصله ای می اندازد که جهان داستان از آن می گریزد. نقطه دید راوی در برخی داستان ها اگر در جای دیگری می نشست، روایت تنفس آرام تری داشت و آن حجم و فضای دراماتیکی که پرداخت شده، بهتر خود را پیش می کشید. داستان هایی که نگاهی رو به جنوب دارند و یا از جنگ و دوران انقلاب می گویند، مثل داستان «جشن باشکوه» و داستان «تهران حوالی میدان انقلاب»، داستان های قدرتمند تری هستند و توانایی نگاه و زبان نویسنده را بیشتر می رسانند.
این نشست در ساعت ۱۸/۳۰ با پذیرایی مختصر پایان یافت.
@afarineshdastan
🔰فاطمه قدرتی:
یازده داستان مجموعه را از دو منظر "روایت" به عنوان مهم ترین مواد خام ادبیات داستانی و "کار کرد موتیف" در داستان به عنوان مکمل های روایی و پیام های ضمنی تکرار شونده برای القاء مضامین و قابل فهم شدن موضوع، مورد بررسی قرار می دهم.
داستانهای مجموعه از این حیث به دو دسته تقسیم می شوند. دسته اول که داستانهای کمتری را در برمی گیرد به جهت برخورداری از هسته مرکزی روایت، یعنی قصه قوی و بعدتر از حیث داشتن فرمت اجرایی درست در پیرامتن ها و تشخص بخشی به مکان و همچنین به کار بردن موتیف های بسیار سازنده در مضمون و فضای زندگی انسانهای مدرن، داستانهای قوی را رقم زده اند، مانند (دوباره زلزله، این آسانسور لعنتی، تهران حوالی خ انقلاب، جشن با شکوه)
ولی گروه دوم داستانهایی هستند که در حاشیه ی تصویر سازی، لحن شاعرانه، ابهام مخل در گفتمان روایی داستان و کم برخورداری از هسته ی مرکزی روایت یعنی قصه ی خوب، چیدمان مجموعه را دچار ضعف کرده اند.
با این وجود در همان دسته ی دوم هم قدرت بازنمایی رخدادها و توانمندی نویسنده در ساخت روابط مدرن شهری، من پریشی آدمهای مبتلا به روابط سطحی و در محاصره ی دیوارهای بلند تنهایی، به کارگیری فضاهایی وهم آلود با رویدادها و شخصیت هایی که گاه در تعارض و تناقض هم قرار می گیرند، توانسته است لااقل در کم ترین تلاش خود، خوانش لذت بخشی برای مخاطبش در مجموعه رقم بزند.
به شخصه یکی دیگر از ویژگی های نویسنده را قدرت بازتولید روایت های داستانی در ذهن مخاطب پس از اتمام روایت داستان می بینم. به شکلی که پس از تکمیل روایت، داستان های جدیدتری در ذهن مخاطب شروع به رشد و باز تولید می کنند و روایت های جدیدتری را رقم می زنند که به بیرون از متن راه پیدا می کند و این جاذبه مضاعفی را برای من به عنوان خواننده به وجود می آورد. هم در برخی داستانهای این مجموعه و هم در برخی آثار پیشین نویسنده مانند رمان هزار و سیصد و نمی دانم چند ... این ویژگی را جزء شاخصه ای مهم در کار نویسنده می بینم.
🔰مهدی معرف:
مجموعه داستان چند پیامک کوتاه نوشته طلا نژاد حسن مجموعه ای است با داستان هایی در گذشته مانده. داستان هایی که سایه ای از گذشته، آدم هایش را آزار می دهد. همچون آذرخشی که بدرخشد و کوتاه، نوری بتاباند و دلهره و رعدی برای آدم های داستان ها شود. گذشته گرچه به ظاهر ناواضح و مرموز است؛ اما متاثر و پیش برنده است و زمان حال با تمام جزئیات اش وضوحی ندارد. آدم ها سرگردان و مستأصل اند و به دنبال مامنی به همان گذشته آسیب زننده رجوع می کنند. زبان داستانی طلا نژاد حسن، شکل گرفته و شخصیت ها جا افتاده و زیست کرده اند. اما در مواردی نثر خودش را بین روایت و خواننده می گذارد و فاصله ای می اندازد که جهان داستان از آن می گریزد. نقطه دید راوی در برخی داستان ها اگر در جای دیگری می نشست، روایت تنفس آرام تری داشت و آن حجم و فضای دراماتیکی که پرداخت شده، بهتر خود را پیش می کشید. داستان هایی که نگاهی رو به جنوب دارند و یا از جنگ و دوران انقلاب می گویند، مثل داستان «جشن باشکوه» و داستان «تهران حوالی میدان انقلاب»، داستان های قدرتمند تری هستند و توانایی نگاه و زبان نویسنده را بیشتر می رسانند.
این نشست در ساعت ۱۸/۳۰ با پذیرایی مختصر پایان یافت.
@afarineshdastan