Репост из: اقلیّت(هادی مسعودی)
🔴 ۷ تصویر از علی(ع)...
(قسمت ۱ از ۲)
🔻به مناسبت غدیر، ۷ تصویرِ به یاد ماندنی و جاودانه از امیرالمومنین(ع) را تقدیم میکنم:
🔸۱) علی انبان به پشت، نیمه شب از خانه بیرون میزند. هوا تاریک است. آرامآرام قدم بر میدارد. یکی از یارانش او را میشناسد. دنبالش میرود. علی وارد محله غیرمسلمانها میشود. یکی از انبانها را درب یکی از خانهها میگذارد. در میزند و بلافاصله میرود.
🔸یار امام که این صحنه را میبیند تعجب میکند؛ چرا علی خودش را معرفی نمیکند؟!
🔸وقتی کار علی تمام میشود، یار حضرت به خدمتش میرسد. سوال ذهنیاش را میپرسد: چرا وقتی انبان غذا را میرساندید، خودتان را معرفی نمیکردید؟
🔸و این پاسخ علی سالهاست مرا به لرزه انداخته است؛ علی در پاسخ میگوید: فلانی، من خودم به انجام اینکار نیاز داشتم. یعنی نیاز داشتم بدون معرفی خودم، در گمنامی کامل به دیگری خیر برسانم. حتی فکر تبلیغ دین هم علی را به فکر معرفی خودش نینداخت!
🔸۲) علی(ع) و فاطمه(س) روزه هستند. هر روز که زمان افطار فرا میرسد درب خانه به صدا در میآید. یک روز فقیر، روز دیگر یتیم و روز آخر اسیر. سه روز قوت افطارشان را میبخشند. باقی ماجرا را از زبان قران بخوانیم:
🔸وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا
ﻭ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ، ﺑﻪ ﻣﺴﻜﻴﻦ ﻭ ﻳﺘﻴﻢ ﻭ ﺍﺳﻴﺮ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ(٨)
🔸إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا
[ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ]ﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺧﺪﺍ ﺍﻃﻌﺎم ﻣﻰﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻫﻴﭻ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﺳﭙﺎﺳﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ(٩)
🔸إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا
ﻣﺎ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﺒﻮﺱ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻫﻮﻟﻨﺎﻛﻲ ﺍﺳﺖ ﻣﻰﺗﺮﺳﻴﻢ(١٠) سوره انسان
🔸و من شیفته این نوع انفاق کردن بیانتظار، بیادعا و خالصا لوجهالله میشوم!
🔸۳) جنگ جمل آغاز شده است. یک طرف طلحه و زبیر و عاشیه قرار دارند، طرف مقابل علی(ع) و اهل بیت پیامبر...
🔸در این بین یکی از یاران علی دچار شبهه و سردرگمی میشود؛ چگونه ممکن است طلحه و زبیر و عایشه همگی بر باطل باشند؟! علی در پاسخ فرمود: «حق و باطل را با قدر و منزلت مردان نمیتوان شناخت، باید حق را شناخت تا اهل آن شناخته شوند و باطل را شناخت تا اهل آن معلوم شوند!»
🔸علی در کشاکش جنگ دعوت به خود نمیکند. مخاطبش را در منگنه و فشار نمیگذارد که: فلانی در موقعیت حساس کنونی این چه سوالیست، فعلا دست به قبضه شمشیرت ببر، فعلا به منِ علی که یار غار پیامبرت بودهام اقتدا کن تا بعد! ابدا...به پرسش کننده، معیار میدهد، خطکش میدهد، ماهیگیری یاد میدهد!
🔸فهم جملات بالا، برای شخصی چون نگارنده که در دورانی و تحت حکومتی زندگی میکند که از اساس، اشخاص مبنای شناخت حق قلمداد شدهاند، کیمیاست!
🔸۴) فردی یهودی ادعا کرد زره علی(ع) متعلق به اوست. علی(ع) خلیفه بود. فرد یهودی و علی در محکمه حاضر شدند. قاضیِ منصوب علی، حکم به نفع فرد یهودی داد. علی زره را تحویل داد و از محکمه بیرون آمد. علی حتی به قاضی بدلیل احترام بیش از اندازه به خودش خرده گرفت!
🔻ادامه در قسمت دوم
@aghalyyat
(قسمت ۱ از ۲)
🔻به مناسبت غدیر، ۷ تصویرِ به یاد ماندنی و جاودانه از امیرالمومنین(ع) را تقدیم میکنم:
🔸۱) علی انبان به پشت، نیمه شب از خانه بیرون میزند. هوا تاریک است. آرامآرام قدم بر میدارد. یکی از یارانش او را میشناسد. دنبالش میرود. علی وارد محله غیرمسلمانها میشود. یکی از انبانها را درب یکی از خانهها میگذارد. در میزند و بلافاصله میرود.
🔸یار امام که این صحنه را میبیند تعجب میکند؛ چرا علی خودش را معرفی نمیکند؟!
🔸وقتی کار علی تمام میشود، یار حضرت به خدمتش میرسد. سوال ذهنیاش را میپرسد: چرا وقتی انبان غذا را میرساندید، خودتان را معرفی نمیکردید؟
🔸و این پاسخ علی سالهاست مرا به لرزه انداخته است؛ علی در پاسخ میگوید: فلانی، من خودم به انجام اینکار نیاز داشتم. یعنی نیاز داشتم بدون معرفی خودم، در گمنامی کامل به دیگری خیر برسانم. حتی فکر تبلیغ دین هم علی را به فکر معرفی خودش نینداخت!
🔸۲) علی(ع) و فاطمه(س) روزه هستند. هر روز که زمان افطار فرا میرسد درب خانه به صدا در میآید. یک روز فقیر، روز دیگر یتیم و روز آخر اسیر. سه روز قوت افطارشان را میبخشند. باقی ماجرا را از زبان قران بخوانیم:
🔸وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا
ﻭ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ، ﺑﻪ ﻣﺴﻜﻴﻦ ﻭ ﻳﺘﻴﻢ ﻭ ﺍﺳﻴﺮ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ(٨)
🔸إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا
[ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ]ﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺧﺪﺍ ﺍﻃﻌﺎم ﻣﻰﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻫﻴﭻ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﺳﭙﺎﺳﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ(٩)
🔸إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا
ﻣﺎ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﺒﻮﺱ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻫﻮﻟﻨﺎﻛﻲ ﺍﺳﺖ ﻣﻰﺗﺮﺳﻴﻢ(١٠) سوره انسان
🔸و من شیفته این نوع انفاق کردن بیانتظار، بیادعا و خالصا لوجهالله میشوم!
🔸۳) جنگ جمل آغاز شده است. یک طرف طلحه و زبیر و عاشیه قرار دارند، طرف مقابل علی(ع) و اهل بیت پیامبر...
🔸در این بین یکی از یاران علی دچار شبهه و سردرگمی میشود؛ چگونه ممکن است طلحه و زبیر و عایشه همگی بر باطل باشند؟! علی در پاسخ فرمود: «حق و باطل را با قدر و منزلت مردان نمیتوان شناخت، باید حق را شناخت تا اهل آن شناخته شوند و باطل را شناخت تا اهل آن معلوم شوند!»
🔸علی در کشاکش جنگ دعوت به خود نمیکند. مخاطبش را در منگنه و فشار نمیگذارد که: فلانی در موقعیت حساس کنونی این چه سوالیست، فعلا دست به قبضه شمشیرت ببر، فعلا به منِ علی که یار غار پیامبرت بودهام اقتدا کن تا بعد! ابدا...به پرسش کننده، معیار میدهد، خطکش میدهد، ماهیگیری یاد میدهد!
🔸فهم جملات بالا، برای شخصی چون نگارنده که در دورانی و تحت حکومتی زندگی میکند که از اساس، اشخاص مبنای شناخت حق قلمداد شدهاند، کیمیاست!
🔸۴) فردی یهودی ادعا کرد زره علی(ع) متعلق به اوست. علی(ع) خلیفه بود. فرد یهودی و علی در محکمه حاضر شدند. قاضیِ منصوب علی، حکم به نفع فرد یهودی داد. علی زره را تحویل داد و از محکمه بیرون آمد. علی حتی به قاضی بدلیل احترام بیش از اندازه به خودش خرده گرفت!
🔻ادامه در قسمت دوم
@aghalyyat