ambivalence


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


که ما بودیم اجتماع تنهایی...!

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций






کسی که به پوچی زندگی می‌رسه، قلمش که سهله حتی صداش هم خشک می‌شه، پس قرار نیست واژه‌های سیاه رو باور کنیم. زندگی هرچقدر بی‌رحم و توخالی هم که باشه خورشید از یه گوشه‌ش طلوع می‌کنه فقط کافیه تا صبح صبر کنی`




متاسفانه من دیگه حتی حوصله خودمو ندارم.
دیگه حوصله حرف زدن هم ندارم.
حوصله حرفای شمارم ندارم.
الان فقط دلم میخواد خیلی تنها باشم، اونقدر که دلم به حال خودم بسوزه و گریه کنم.
نه خوبم ، نه بد.
تو خنثی ترین حالتم، دیگه چیزی برام فرقی نداره، حتی اگه داشته باشه هم قرار نیست کسی چیزی بفهمه، قرار نیست به کسی بگم.




میدونی گاهی اوقات خسته میشی از نفس کشیدن،دلت یکم زندگی میخواد اما به خودت ک میای، میبینی خیلی وقته که از دستش دادی.یه بخش اصلی زندگی؛ امید ب زنده بودنه. چیزی ک خیلی وقته گمش کردم.




«از چشم افتادن» بنظرم آخرین مرحله است.
این آخرین مرحله با دلخور بودن یا ناراحتی فرق داره ٫ این مرحله ناامید شدن از طرف مقابله ٫ مرحله‌ی رها کردن. رها کردن آدم روبرو بدون لحظه‌ای ناراحتی و پشیمانی.
ویژگی خوب یا بدم اینه رفتارم با آدمهایی که از چشمم میوفتن هرگز تغییر نمیکنه.
فقط دیگه نمی‌بینمشون ٫ زنگ میزنن ٫ پیغام میدن ٫ حتی جلوم میشینن و باهم چای میخوریم اما من نمی‌بینمشون. اونا هرگز متوجه چیزی نمی‌شن و دقیقا خوبیش برای من و بدیش برای اون‌ها همینه که متوجه هیچ چیزی نمیشن ...




همیشه تو زندگیم از کسایی ضربه خوردم که میگفتم نه این دیگه نه این با بقیه فرق داره کاری نمیکنه ناراحت شم کاری نمیکنه قلبم بشکنه ولی دقیقا همون ادما باهام کاری کردن که نه تنها قلبم بشکنه بلکه هرچی اعتماد و حس خوب نسبت به ادما دارم از بین بره.




آدمها حق دارن نظرشون رو عوض کنن،حق دارن یه روز صبح بلند شن و دیگه دوستمون نداشته باشن، حتی حق دارن که دوست داشته باشن ولی نخوان دیگه باهامون بمونن،
ولی
حق ندارن به دروغ ؛ در حالیکه تو دل و مغزشون رفتن، بمونن بگن تا آخرش هستن


نمیدونم اسمش بی حوصلگیه یا چی ، اصلا درسته یا نه یا واسه آدمای اشتباهی گذشتست، اما من به جایی رسیدم که وقتی کسی برای چندمین بار ناراحتم میکنه بدون خودخوری یا شکایتی هر بار یه تیکه از توجه و علاقمو از اون شخص میگیرم و به خودم میدم‌.
و اونم با هر رفتار ناراحت کننده اش هربار خودشو تو زندگیم کمرنگ میکنه تا روزی که محو شه. چون یاد گرفتم فقط آدماییو نگه دارم که دلیل لبخند و آرامشم باشن. راستش من به این باور رسیدم که کسی که تو رو واقعا بلده و دوست داره ، کاری نمیکنه که ناراحت شی یا حداقل میتونم بگم کاری نمیکنه که ناراحت بمونی.


انگار نه انگار چشماتو بستی، انگار نه انگار قلبی شکستی، انگار فقط من دیوونه بودم خوش باشی هر جا با هر که هستی...




یه موقعی هست حسرت چیزیو میخوری که ممکنه هیچوقت به دستش نیاری.
یه موقعی هم هست حسرت چیزیو میخوری که تو دستات بود ولی از دستش دادی،دومی بدتره.


تموم شده فرصت تو برو....




اولین باری که دلت میشکنه ، اولین باری که یه تلخی رو توی زندگیت مزه می کنی ، اولین باری که با درد آشنا میشی ...
فریاد میزنی ، حال بدت رو به همه نشون میدی ، درون و بیرونت با هم آوار میشه ، به غریبه و آشنا متوسل میشی واسه درد دل کردن و آروم شدن ...
تهش اینه که هربار توی آینه ضعیف ترین موجود دنیا رو میبینی
از خودت و احوال پریشونت بیزار میشی !
یه مدت که بگذره ...
دوز دردا و تلخیا و شکست ها که بره بالاتر ، زخم های عمیق تر رو که حس کنی
کم کم ساکت میشی و میریزی تو خودت ...
یه نقاب درجه یک برای خودت انتخاب میکنی و میزنی به صورتت
میشی شادترین نسخه ای که خدا میتونست ازت بسازه :)

Показано 20 последних публикаций.

110

подписчиков
Статистика канала