🍃
🥀. ✨ @asodan✨
🍃
همهی ما یک روزهای لعنتیای در زندگیمان داریم
روزی که جواب کنکورمان آمد
روزی که با بهترینمان دعواکردیم
روزی که به اجبار ترک شدیم
یا روزی که ترکمان کردند
و درهمهاینها یک اتفاق مشترک افتاد...
دلمان شکست...
همهی ما روزهایی داریم که از تصور تکرار دوبارهاش جان میدهیم و میخواهیم هرچه زودتر فراموشش کنیم...
نسبت لعنتی بودنش با حفظ دقیقتر روز و ساعت و دقیقهاش در ذهنمان ارتباط مستقیم دارد...
روزهایی که چه بخواهیم چه نخواهیم برایش هفتهگرد و ماهگرد و سالگرد میگیریم و نمیتوانیم فراموشش کنیم...
و هرچه از دست یادآوریش به کار و تفریح و ....
فرار کنیم باز گیرمان میآورد،یقهیمان را میگیرد و میگوید:دالی!دیدی نمیتوانی از خاطرهی لعنتیام دربروی!
و مثلا میگوید امروز یکشنبه استها و همین کافیست برای شروع بدقلقیهایمان
زن و مرد و پیر و جوان هم ندارد...
و مثل مرگ شتری است که دم در خانهی همه میخوابد!
گاها از قبل انتظارش را میکشیدیم...
و گاها آنقدر از اتفاق افتادنش حالمان بد میشود که پرچم سرزمین قلب را نیمه به احتزاز در میآوریم و تا مدتها پارچههای سیاه را از در و دیوار دل برنمیداریم....
اینهارا گفتم که اگر روزی
کسی را دیدی
که در لعنتیترین روزهای زندگیش بود
ساده از کنارش نگذر
برایش چای بریز
و بنشین پای دردِ دلش
شاید برای کم شدن شدت خرابی حالش همین بس باشد...!
کوثر عبدی
🥀
🥀. ✨ @asodan✨
🍃
همهی ما یک روزهای لعنتیای در زندگیمان داریم
روزی که جواب کنکورمان آمد
روزی که با بهترینمان دعواکردیم
روزی که به اجبار ترک شدیم
یا روزی که ترکمان کردند
و درهمهاینها یک اتفاق مشترک افتاد...
دلمان شکست...
همهی ما روزهایی داریم که از تصور تکرار دوبارهاش جان میدهیم و میخواهیم هرچه زودتر فراموشش کنیم...
نسبت لعنتی بودنش با حفظ دقیقتر روز و ساعت و دقیقهاش در ذهنمان ارتباط مستقیم دارد...
روزهایی که چه بخواهیم چه نخواهیم برایش هفتهگرد و ماهگرد و سالگرد میگیریم و نمیتوانیم فراموشش کنیم...
و هرچه از دست یادآوریش به کار و تفریح و ....
فرار کنیم باز گیرمان میآورد،یقهیمان را میگیرد و میگوید:دالی!دیدی نمیتوانی از خاطرهی لعنتیام دربروی!
و مثلا میگوید امروز یکشنبه استها و همین کافیست برای شروع بدقلقیهایمان
زن و مرد و پیر و جوان هم ندارد...
و مثل مرگ شتری است که دم در خانهی همه میخوابد!
گاها از قبل انتظارش را میکشیدیم...
و گاها آنقدر از اتفاق افتادنش حالمان بد میشود که پرچم سرزمین قلب را نیمه به احتزاز در میآوریم و تا مدتها پارچههای سیاه را از در و دیوار دل برنمیداریم....
اینهارا گفتم که اگر روزی
کسی را دیدی
که در لعنتیترین روزهای زندگیش بود
ساده از کنارش نگذر
برایش چای بریز
و بنشین پای دردِ دلش
شاید برای کم شدن شدت خرابی حالش همین بس باشد...!
کوثر عبدی
🥀