نوچه/شاگرد - مرشد vs دانشجو - استاد
فرهنگ تا مقدار بسیار زیادی ظرفیت رفتاری جوامع را تعیین میکند و میتواند آن را حتی خرد یا مغز تصمیمگیر جامعه در نظر گرفت. هرچند استثناها همیشه موجود است، اما یافتن آنها چندان هم راحت نیست.
یکی از فضاهای مدرن که تحت تاثیر باورهای سنتی جامعه ایرانی همیشه در معرض و مرز ابتذال است، فضای آکادمیک است. جامعه ایرانی از دیرباز با عباراتی مانند مرشد و اوستا و نظایر آن سعی کرده است، موضوع ارتباط یادگیرنده و یاددهنده را از محتوی مورد آموزش به نوع مناسبات و روابط بین آنها تقلیل دهد. در این نگرش رعایت آداب مهمتر از یادگیری و راندمان آموزشی است.
این طرز نگرش به فضاهای آکادمیک مدرن هم رسوخ پیدا کرده است. اغلب روابط اساتید و دانشجویان نه بر دانش مبادله شده، که بر نوع روابط موجود بین آنها متکی است. هرچه دانشجو فرمانبردارتر، محبوبتر. علاوه بر سائق فرنگی نوچهگی و مرشدی، شرایط اقتصادی و شغلی نیز این وضع را بغرنجتر میکند. دانشجویی که در ظرف فرهنگی خود آموخته است که مهم نیست چقدر یاد بگیرد، بلکه مهم است که چقدر خدمات ارائه دهد، این خدمات را با احتساب قدرت احتمالی استاد در ارائه موقعیت کاری دانشگاهی و بعضاً غیردانشگاهی حتی به چندین برابر فراتر از سطح توقع خدمات گیرنده هم میرساند.
برای همین اغلب شاهد دانشجویان تحصیلات تکمیلی هستیم که بیشتر مشغول دلبری از اساتید هستند و برای این کار خلاقیتهای فراوانی هم بروز میدهند.
به شخصه دهها بار دیدهام که نامههای درخواستی برای موقعیتهای تحصیلی در خارج از کشور احتمالا به این دلیل رد شده است که محتوی نامهها نه درصدد اعلام سطح علمی که بیشتر در تلاش برای نمایش ادب و فرمانبرداری بودهاند. این افراد از این نکته غافلند که اگر عباراتی که در مکاتبات و مباحثات ایرانی تحت لوای ادب برایشان راهگشا بودهاند، در بافت خارجی تلاشی برای پنهان کردن ضعف محتوی در نظر گرفته میشود.
✅
@bejani_ir