شاهنامه ای که من شروع به خوندن کردم خیلی کامل نیست ولی باز برای آشنایی با شخصیت ها و کاراشون مناسبه.
خوب داستان از اینجا شروع میشه که :
کیومرث اولین پادشاه ایران بوده و ۳۰ سال پادشاهی کرده و تنها کدخدای دهکده خودش که همون عجم بوده
(عجم به معنی گنگ و لاله که عرب های برای کسانی که زبانشون عربی نبوده به کار میبردن که خوب برای ما این صفت خوبی نیست)
کیومرث پسری داشته به اسم سیامک که در جنگ با دیو و اهریمن کشته میشه و بعد نوه اش یعنی پسر سیامک که اسمش هوشنگ بوده به تخت پادشاهی میشینه .
*بعضی ها میگن هوشنگ پسر دیگه کیومرث و بعضی ها میگن نه نوه اونه و پسر سیامک.
کیومرث از مرگ پسرش غمگین میشه و به نوه اش هوشنگ دستور جنگ با دیو ها میده که بعد از پیروزی هوشنگ در جنگ با دیو ها کیومرث از دنیا میره.
هوشنگ در زمان پادشاهی خودش کشاورزی رو به همه یاد میده و اولین آهنگر هم هست .
هوشنگ یک پسر به اسم طهمورث داشت که به مردم فوت و فن ریسندگی یاد داد و همینطور آموزش داد چطوری حیوانات رو اهلی کنن و حتی خواندن و نوشتن از زمان طهمورث پدید اومد.و طهمورث وزیری باهوش به اسم شهرسپ داشت که اونو در امور راهنمایی میکرد.
بعدر از طهمورث پسرش جمشید به تخت شاهی نشست و اولین کاری که انجام داد ساختن زره و کلاه خود بود و ابزارآلات جنگی و برای انجام این کار ها ۵۰ سال زمان گذاشت و مردم را گروه بندی کرد
1=کاتوزیان-->خدارو میپرسیدن و در کوه زندگی میکردند که همون عالمان دینی و روحانیون بودن .
2=نیساریان-->افسران جنگی
3=کشاورزان
4=صنعتگران
جمشید حتی به کمک دیو ها خانه سازی رو به مردم یاد داد و سنگ های قیمتی هم برای خودش استخراج کرد، برای خودش عطر هاخوشبویی هم درست کرد ،و برای درمان ،پزشکی هم باب کرد و شروع به ساخت کشتی کرد.
جمشید ۳۰۰ سال پادشاهی کرد برای همین باعث شد خیلی به خودش مغرور بشه و بگه کسی جز من لیاقت پادشاهی نداره
در همین زمان فردی بود به اسم مرداس که خیلی خداترس و خوش رفتار و مهربان بود و پسری ناپاک به اسم ضحاک داشت.
خوب داستان از اینجا شروع میشه که :
کیومرث اولین پادشاه ایران بوده و ۳۰ سال پادشاهی کرده و تنها کدخدای دهکده خودش که همون عجم بوده
(عجم به معنی گنگ و لاله که عرب های برای کسانی که زبانشون عربی نبوده به کار میبردن که خوب برای ما این صفت خوبی نیست)
کیومرث پسری داشته به اسم سیامک که در جنگ با دیو و اهریمن کشته میشه و بعد نوه اش یعنی پسر سیامک که اسمش هوشنگ بوده به تخت پادشاهی میشینه .
*بعضی ها میگن هوشنگ پسر دیگه کیومرث و بعضی ها میگن نه نوه اونه و پسر سیامک.
کیومرث از مرگ پسرش غمگین میشه و به نوه اش هوشنگ دستور جنگ با دیو ها میده که بعد از پیروزی هوشنگ در جنگ با دیو ها کیومرث از دنیا میره.
هوشنگ در زمان پادشاهی خودش کشاورزی رو به همه یاد میده و اولین آهنگر هم هست .
هوشنگ یک پسر به اسم طهمورث داشت که به مردم فوت و فن ریسندگی یاد داد و همینطور آموزش داد چطوری حیوانات رو اهلی کنن و حتی خواندن و نوشتن از زمان طهمورث پدید اومد.و طهمورث وزیری باهوش به اسم شهرسپ داشت که اونو در امور راهنمایی میکرد.
بعدر از طهمورث پسرش جمشید به تخت شاهی نشست و اولین کاری که انجام داد ساختن زره و کلاه خود بود و ابزارآلات جنگی و برای انجام این کار ها ۵۰ سال زمان گذاشت و مردم را گروه بندی کرد
1=کاتوزیان-->خدارو میپرسیدن و در کوه زندگی میکردند که همون عالمان دینی و روحانیون بودن .
2=نیساریان-->افسران جنگی
3=کشاورزان
4=صنعتگران
جمشید حتی به کمک دیو ها خانه سازی رو به مردم یاد داد و سنگ های قیمتی هم برای خودش استخراج کرد، برای خودش عطر هاخوشبویی هم درست کرد ،و برای درمان ،پزشکی هم باب کرد و شروع به ساخت کشتی کرد.
جمشید ۳۰۰ سال پادشاهی کرد برای همین باعث شد خیلی به خودش مغرور بشه و بگه کسی جز من لیاقت پادشاهی نداره
در همین زمان فردی بود به اسم مرداس که خیلی خداترس و خوش رفتار و مهربان بود و پسری ناپاک به اسم ضحاک داشت.