Репост из: ♡👑Aŋγą ɧγųɠą💕♡
من:های گایز...کویین مکس بیدم و امروز اومدم با خانم شیسا میجامو کمی صحبت کنیم و خوش باشیم.خب...سلام خانم شیسا.
شیسا:میدونی من اونقدرم بزرگ نیستم که بم میگی خانم.
من:چند سالته مگه؟
شیسا:کویین تو خودت منو ساختیا!
من:اوه اره..18...اوکی.ولی از اونجایی که من از تو کوچیکترم پس برا من خانمی.
شیسا:بستگی به رتبتم داره ها!تو میتونی با یه بشکن منو از صفحه روزگار محو کنی.
من:به هر حال از من بزرگتری.
شیسا:ولی تو خیلی از من مهمتری.
من:خو حالا بیخیال بریم سراغ سوالا.سوال اول...توی زمان فراغتت چه میکنی؟
شیسا:زجر میکشم به علاوه آثار هنری ساختن.
من:وا چرا زجر؟
شیسا:بابا کویین تو خودت منو...
من:داد زدن*بابا میدونم برای کسایی که دارن میبینن بگو عه!
شیسا:عاااا...از دست دختر خالم ویکو...حتی زمان فراغتم ارامش برام نمیزاره رو اعصابمه.
من:درکت میکنم.
شیسا:چه عجب یکی درکم کرد.
من:خب سوال بعدی...شنیدم آرت کشیدنت محشره!
شیسا:نشنیدی...میدونی.
من:دهااااا!حالا اگه این مارو ضایع نکرد.به هر حال...میتونی یه کلاس مخصوص برای ادیتورایی که اموزش ارت لازمن بزاری.
شیسا:نچ.
من:چرا؟
شیسا:یه هنرمند رازهاشو فاش نمیکنه.
من:....
شیسا:....
من:....
شیسا:....
من:.......................خب.............سوال بعد.....تو با اسوکا...
شیسا:اسمشو نیار!
من:زرشک!خو بزار...
شیسا:نه!
من:باور کن...
شیسا:اصلا...
من:گوش ک...
شیسا:خفه!
من:عهههههه!
شیسا:زهر ماااار!
من:باشه متوجه شدیم.بعدی...چه حسی نسبت به دیدارا....
شیسا:در رفتن....⊙~⊙
من:متوجه شدیم.*^*خب دوستان امیدوارم از این مصاحبه عجیب لذت برده باشید...تا مصاحبه دیگر بدرود!
#مصاحبه_با_کله_خرابا
شیسا:میدونی من اونقدرم بزرگ نیستم که بم میگی خانم.
من:چند سالته مگه؟
شیسا:کویین تو خودت منو ساختیا!
من:اوه اره..18...اوکی.ولی از اونجایی که من از تو کوچیکترم پس برا من خانمی.
شیسا:بستگی به رتبتم داره ها!تو میتونی با یه بشکن منو از صفحه روزگار محو کنی.
من:به هر حال از من بزرگتری.
شیسا:ولی تو خیلی از من مهمتری.
من:خو حالا بیخیال بریم سراغ سوالا.سوال اول...توی زمان فراغتت چه میکنی؟
شیسا:زجر میکشم به علاوه آثار هنری ساختن.
من:وا چرا زجر؟
شیسا:بابا کویین تو خودت منو...
من:داد زدن*بابا میدونم برای کسایی که دارن میبینن بگو عه!
شیسا:عاااا...از دست دختر خالم ویکو...حتی زمان فراغتم ارامش برام نمیزاره رو اعصابمه.
من:درکت میکنم.
شیسا:چه عجب یکی درکم کرد.
من:خب سوال بعدی...شنیدم آرت کشیدنت محشره!
شیسا:نشنیدی...میدونی.
من:دهااااا!حالا اگه این مارو ضایع نکرد.به هر حال...میتونی یه کلاس مخصوص برای ادیتورایی که اموزش ارت لازمن بزاری.
شیسا:نچ.
من:چرا؟
شیسا:یه هنرمند رازهاشو فاش نمیکنه.
من:....
شیسا:....
من:....
شیسا:....
من:.......................خب.............سوال بعد.....تو با اسوکا...
شیسا:اسمشو نیار!
من:زرشک!خو بزار...
شیسا:نه!
من:باور کن...
شیسا:اصلا...
من:گوش ک...
شیسا:خفه!
من:عهههههه!
شیسا:زهر ماااار!
من:باشه متوجه شدیم.بعدی...چه حسی نسبت به دیدارا....
شیسا:در رفتن....⊙~⊙
من:متوجه شدیم.*^*خب دوستان امیدوارم از این مصاحبه عجیب لذت برده باشید...تا مصاحبه دیگر بدرود!
#مصاحبه_با_کله_خرابا