Blue my life🌊

این تاریخ مبارک رو به تمام بچه هایی که والدینشون تنظیم کردن که توی همچین روزی به دنیاشون بیارن، تبریک میگم😐🤦🏻‍♀
باشد که فرزندتون سالم باشه و بخاطر رند بودن تاریخ بلایی سرش نیاورده باشید🙃
خلاصه که تبریک به من تبریک به تو تبریک به همه😌💃

🦋لباس امروزت🦋

روز به روز سوال ها دارن عجیب تر میشن😅😂🤦🏻‍♀
یه پیرهن آستین بلند سبز روشن و شلوار سبز تیره.
شبیه درخت دو رنگ شدم خلاصه😌🌲

چقدر من امروز سوتی میدم ولی :|
چم شده🤦🏻‍♀

ولی مولتی فن بودن به نظرم از سخت ترین کاراست، یه عالمه گروه هستن که میتونن همزمان بهت اتک بزنن و تو نمیدونی باید چیکار کنی :)😌😦😭
از همینجا بهتون خدا قوت میگم🙂🔥🚶🏻‍♀

اینو الان دیدم🥺🤦🏻‍♀
من واقعا تعارف ندارم با کسی، دوستان در جریانن😅
و وقتی میگم یه چیزی خوبه یعنی واقعا هست🥺💙✨

همش فلش بک به گذشته دارم😌😂
شاید باورتون نشه، اما تمام همکلاسی های من بیشتر خاطرات هیجان انگیز و حتی کسل کننده دوران بچگی منو شنیدن و گاهی راجع بهشون هنوز ازم میپرسن🙂🚶🏻‍♀

اصلا چرا این چند وقت هی خاطرات بچگیم برام زنده میشن و میام اینجا تعریف میکنم؟ مهززجطجعطجعحطعط😂😅🤦🏻‍♀🚶🏻‍♀

اما الان میبینید چجوری دنیا رو رسوا کردم بخاطر چهار تا سرفه؟😅
بچگیام دقیقا بر عکس بودم، یعنی اگه چیزیم میشد میرفتم یه گوشه گریه میکردم و خبر نمیدادم به کسی که وای اینجام درد میکنه و فلان🚶🏻‍♀
بعد یادمه یه دختر همسایه داشتیم، هم دوستم بود و هم دشمنم! یعنی یه رابطه‌ی عجیبی داشتیم و در حالی که همه میگفتن اینا دوست صمیمین اما یه بحث هاییم داشتیم و به نظرم بیشتر از اینکه ازم خوشش بیاد، بدش میومد :)
قشنگ یادمه که غروب بود، دم در خونه‌ی ما داشتیم بازی میکردیم و حرف میزدیم.
بعد نمیدونم سر چی بحثمون شد یهو اومد منو هل داد، هیکلشم از من گنده تر بود و من خیلی شوکه شدم و قطعا زورم بهش نمیرسید.
یکم کش مکش داشتیم با هم و دفعه دوم خیلی محکم هلم داد و چون فاصلم با دیوار پشت سرم کم بود، سرم از پشت خیلی محکم خورد توی دیوار :)
جوری که قشنگ احساس کردم ترکید.
و یهو همه جا برام تیره و تار شد، اما هوشیار بودم.
اونم یهو وحشت کرد و رفت عقب، و چون ترسیده بود منو همونجا ول کرد و رفت خونشون🙂
منم توی همون حالت گیج و منگی برگشتم توی خونه.
فکر کنم نزدیک عید بود، چون یادمه وسایل های خونه وسط سالن ریخته شده بودن و مامان و مادربزرگم داشتن تمیزشون میکردن و اینا...
قشنگ یادمه نشستم روی زمین و کلی وسایل جلوم بودن، اونا هم پشتش بودن و منو نمیدیدن.
و دیدم من واقعا گیجم، پس برای اولین بار گفتم که آره من حالم خوب نیست.
و به هر بدبختی بود بهشون فهموندم که سرم ضربه خورده.
بقیش رو خیلی محو یادمه، اینکه سریع دو نفری منو به سختی تا بیمارستان بردن و توی راه هی مامانم میگفت چشماتو نبند و...
بقیشم خیلی کمرنگ یادمه.
فقط میدونم سرم نشکسته بود ولی ضرب دیده بود و این داستانا...
اما اینو خوب میدونم که ما تا مدت ها راجع بهش با خانواده دوستم حرف نزدیم و یه راز مونده بود، ولی خب بالاخره یه روز مادربزرگم پرده از این راز جلوی مامان دوستم برداشت و این حرفا🚶🏻‍♀

اگه برم دکتر و بهم بگن کرونا نیست بیشتر دلم میسوزه😑حداقل یه دلیل کت و کلفت پشت این سرفه های کوفتی باشه بعدش دلم نسوزه از این همه زجر🚶🏻‍♀

شدیدا دلم پشمک میخواد😐😅💔

مامان من اینجوریه که یا کار بچه گونه‌ای که بهت گفتم رو انجام میدی و یا واقعا به بی احساس بودنت ایمان میارم😒
سلام من یه بی احساسم😚✌️🏻

به قدری الان خوشحالم که هیچکس و هیچی نمیتونه حالمو بد کنه :))))))))😭🥺🌈💃

فکر میکنید ضایع باشه بخوام معرفی فرندز رو اینجا بذارم؟😐😅😂
یعنی تا حالا ندیدم کسی این کارو بکنه، همیشه همون خلاصه کوتاه سریال رو به دیگران تحویل میدن :) اما انگار خیلی ها ندیدن🤔

چرا همش به این فکر میکنم که آخرش جنیس دوست زنش از آب در میاد و یهو همدیگه رو توی جشن عروسی میبینن و همزمان جفتشون داد میزنن "اوووهههه مااای گااااد!"
فرندز دیده هاش میدونن چی میگم😂🤦🏻‍♀

ای خدااا، متیو پری ازدواج کرددددد🥺😭😍💃
چقدر خوشحال شدم🥺✨

وقتی دبیو یه گروه جدید رو میبینم و بعد ها از دور شاهدم که چجوری به مرور موفق میشن و سنشون زیاد تر میشه، حس خیلی عجیبی دارم :)
هنوز باورم نمیشه دبیو جی آیدل و تی اکس تی و ایتزی و... رو دیدم^^
یعنی مهم نیست من توی چه فندومی باشم، اما چون همیشه حواسم به بقیه‌ی گروه ها و سولولیست ها هم هست، دیدن این چیزا برام جالبه🥺
و همیشه حسرت اینو دارم که چرا از زمان دبیو بنگتن آرمی نبودم:(((
بعد میبینم یه سری از کیپاپر های قدیمی میگن آره وقتی بی تی اس دبیو کردن ما کیپاپر بودیم و طرفدار فلان گروه ها بودیم، بنگتن خیلی اون موقع کوچولو بودن و...
بعد من اینجا تشنج میکنم و میگم چرا نبودم اون موقع حطعطحطعحطعحطعحط

ولی گروه ترژر از زیبا ترین گروه هایین که به تازگی کشفشون کردم😌🥺

خب خیلی دوست داشتم خودم بپیچونمش، اما سرفه جان اومدن و دارن زحمت نابودی منو میکشن🙂
شدم مثل اون دوران توی مدرسه که خودمو به دل درد میزدم و بعدش واقعا دلم درد میگرفت:|