Репост из: Hassan Maarfi Pour حسن معارفی پور
انقلابیحرفهیی در تقابل با مشاغلکارمندی (به زودی یک مقالهی مفصل در این زمینه منتشر میکنم)
مفهوم "انقلابی حرفه یی" برای اولین بار از جانب لنین در "چه باید کرد؟" مطرح می شود. مسالهی انقلابی حرفهیی نزد لنین در ارتباط با تشکل انقلابی مفهوم پیدا میکند. در بین سالهای 1890 تا 1902 لنین یک سری مقالات علیه جریانات پوپولیست، اکونومیست و اتحادیهگرا منتشر میکند که در نهایت در نهایت این مجموعه مقالات در چارچوب کتاب چه باید کرد؟ جمعآوری و منتشر میشوند. کتاب چه باید کرد را بسیاری از جایگاه اهمیت نظری و سیاسی با کتاب شهریار ماکیاولی مقایسه میکنند(vgl. Lenin, 1958, p. 386ff).
انقلابیحرفهیی برای لنین برخلاف سیاستمداران پارلمانتاریست بورژوا از راست افراطی گرفته تا سوسیالدمکرات و لیبرال هیچ ربطی به انقلابی حرفهیی ندارند. چون انقلابی حرفهیی شخصی است که پیشبرد امر انقلاب را به هدف جوهری تبدیل میکند(vgl. Lenin, 1958, p. 455ff; Mackenbach, 1995, p. 167ff).
بحث لنین در مورد انقلابی حرفهیی بحث نوعی بازاندیشی دیالکتیک سازمان و تودهی مردم است. لنین در راستای تز کائوتسکی در مورد وارد کردن آگاهی از بیرون طبقهی کارگر به درون طبقهی کارگر به این نتیجه میرسد که باید گروهی از انقلابیون حرفهی را در قالب یک سازمان انقلابی متشکل کرد، که هدفشان گسترش آگاهی طبقاتی و سوسیالیستی به مثابهی شکلی از آگاهی طبقاتی انضمامی در میان توده هاست، چون او مینویسد که آگاهی "سوسیالدمکراتیک" . این گروه از فعالین حرفهیی برخلاف اتحادیههایی کارگری که به مبارزات روزمرهی کارگران برای بهبود وضع معیشت و دسمتزد میپردازند به عنوان یک پشت جبههی طبقهی کارگر مشغول آژیتاسیون، آگاهگری، روشنگری ایدئولوژیک و کار مخفی و نیمه علنی علیه بورژوازی و استبداد هستند و به دنبال آن هستند که مبارزات طبقهی کارگر از مبارزات روزمره برای بهبود وضع زندگی در چارچوب سرمایهداری به مبارزاتی سیاسی و انقلابی برای تسخیر قدرت سیاسی از جانب طبقهی کارگر بیانجامد. بنابراین باید گفت که هدف لنین شکل دادن به یک تشکیلات و سازمان انقلابی است که همچون موتوری کوچک موتور بزرگتر را به حرکت در میآورد و مبارزات خودبخودی و اتحادیهیی را از میکشد و به سمت انقلاب هدایت میکند. برای لنین سازمان انقلابی در ارتباط با کانسپت او از حزب کمونیستی که در واقع حزبی که با لنین زاییده شد معنی پیدا میکند، حزبی که لوکاچ بعدها آن را حزب کادرها خواند(vgl. Lukács, 1970, p. 452ff).
مفهوم "انقلابی حرفه یی" برای اولین بار از جانب لنین در "چه باید کرد؟" مطرح می شود. مسالهی انقلابی حرفهیی نزد لنین در ارتباط با تشکل انقلابی مفهوم پیدا میکند. در بین سالهای 1890 تا 1902 لنین یک سری مقالات علیه جریانات پوپولیست، اکونومیست و اتحادیهگرا منتشر میکند که در نهایت در نهایت این مجموعه مقالات در چارچوب کتاب چه باید کرد؟ جمعآوری و منتشر میشوند. کتاب چه باید کرد را بسیاری از جایگاه اهمیت نظری و سیاسی با کتاب شهریار ماکیاولی مقایسه میکنند(vgl. Lenin, 1958, p. 386ff).
انقلابیحرفهیی برای لنین برخلاف سیاستمداران پارلمانتاریست بورژوا از راست افراطی گرفته تا سوسیالدمکرات و لیبرال هیچ ربطی به انقلابی حرفهیی ندارند. چون انقلابی حرفهیی شخصی است که پیشبرد امر انقلاب را به هدف جوهری تبدیل میکند(vgl. Lenin, 1958, p. 455ff; Mackenbach, 1995, p. 167ff).
بحث لنین در مورد انقلابی حرفهیی بحث نوعی بازاندیشی دیالکتیک سازمان و تودهی مردم است. لنین در راستای تز کائوتسکی در مورد وارد کردن آگاهی از بیرون طبقهی کارگر به درون طبقهی کارگر به این نتیجه میرسد که باید گروهی از انقلابیون حرفهی را در قالب یک سازمان انقلابی متشکل کرد، که هدفشان گسترش آگاهی طبقاتی و سوسیالیستی به مثابهی شکلی از آگاهی طبقاتی انضمامی در میان توده هاست، چون او مینویسد که آگاهی "سوسیالدمکراتیک" . این گروه از فعالین حرفهیی برخلاف اتحادیههایی کارگری که به مبارزات روزمرهی کارگران برای بهبود وضع معیشت و دسمتزد میپردازند به عنوان یک پشت جبههی طبقهی کارگر مشغول آژیتاسیون، آگاهگری، روشنگری ایدئولوژیک و کار مخفی و نیمه علنی علیه بورژوازی و استبداد هستند و به دنبال آن هستند که مبارزات طبقهی کارگر از مبارزات روزمره برای بهبود وضع زندگی در چارچوب سرمایهداری به مبارزاتی سیاسی و انقلابی برای تسخیر قدرت سیاسی از جانب طبقهی کارگر بیانجامد. بنابراین باید گفت که هدف لنین شکل دادن به یک تشکیلات و سازمان انقلابی است که همچون موتوری کوچک موتور بزرگتر را به حرکت در میآورد و مبارزات خودبخودی و اتحادیهیی را از میکشد و به سمت انقلاب هدایت میکند. برای لنین سازمان انقلابی در ارتباط با کانسپت او از حزب کمونیستی که در واقع حزبی که با لنین زاییده شد معنی پیدا میکند، حزبی که لوکاچ بعدها آن را حزب کادرها خواند(vgl. Lukács, 1970, p. 452ff).