#امام_حسین_علیه_السلام
#بازگشت_به_مدینه
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
مَدِينَةَ جَدِّنَا لَا تَقْبَلِينَا
فَبِالْحَسَرَاتِ وَ الْأَحْزَانِ جِئْنَا
ای شهر جدّ ما! ما را مپذير كه ما با اندوه و حسرت آمديم
أَلَا فَأَخْبِرْ رَسُولَ اللَّهِ عَنَّا
بِأَنَّا قَدْ فُجِعْنَا فِي أَبِينَا
آگاه باش و رسول خدارا از ما خبر بده كه ما گرفتار مصیبت پدرمان گشته ايم
وَ أَنَّ رِجَالَنَا بِالطَّفِّ صَرْعَی
بِلَا رُؤْسٍ وَ قَدْ ذَبَحُوا الْبَنِينَا
مردان ما در طف بیسر بر خاك افتاده اند و پسران را سر بريده اند
وَ أَخْبِرْ جَدَّنَا أَنَّا أُسِرْنَا
وَ بَعْدَ الْأَسْرِ يَا جَدَّا سُبِينَا
به جدّ ما خبر ده كه ما گرفتار شديم و پس از گرفتاری، به اسارت در آمديم
وَ رَهْطُكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَضْحَوْا
عَرَايَا بِالطُّفُوفِ مُسَلَّبِينَا
و خانواده ات ای رسول خدا غارت شده، در صحراها شب را به صبح رساندند
وَ قَدْ ذَبَحُوا الْحُسَيْنَ وَ لَمْ يُرَاعُوا
جَنَابَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فِينَا
حسين را سر بريدند و ای رسول خدا احترام تو را نسبت به ما رعايت نكردند
فَلَوْ نَظَرَتْ عُيُونُكَ لِلْأُسَارَی
عَلَی أَقْتَابِ الْجِمَالِ مُحَمَّلِينَا
ای كاش چشمان تو به اسيران میافتاد كه بر شتران بیجهاز حمل میشوند
رَسُولَ اللَّهِ بَعْدَ الصَّوْنِ صَارَتْ
عُيُونُ النَّاسِ نَاظِرَةً إِلَيْنَا
ای رسول خدا پس از دوران پرده نشينی اينك چشمان مردمان به ما مینگرد
وَ كُنْتَ تَحُوطُنَا حَتَّی تَوَلَّتْ
عُيُونُكَ ثَارَتِ الْأَعْدَا عَلَيْنَا
تا هنگامي كه تو زنده بودی از ما نگهداری میكردی و چون تو ديده از جهان فرو بستی دشمنان به ما حمله كردند
أَفَاطِمُ لَوْ نَظَرْتِ إِلَی السَّبَايَا
بَنَاتِكَ فِي الْبِلَادِ مُشَتَّتِينَا
ای فاطمه! كاش بر اسيران نظر میكردی و میديدی كه دختران تو در شهرها پراكنده اند
أَفَاطِمُ لَوْ نَظَرْتِ إِلَی الْحَيَارَی
وَ لَوْ أَبْصَرْتِ زَيْنَ الْعَابِدِينَا
ای فاطمه! كاش بر پيشاهنگ آنها نگاه میكردی و ای كاش زين العابدين را میديدی
أَفَاطِمُ لَوْ رَأَيْتِينَا سَهَارَی
وَ مِنْ سَهَرِ اللَّيَالِي قَدْ عَمِينَا
ای فاطمه! كاش میديدی كه ما شبها خواب نداریم و نزدیک است بینایی ما از دست برود
أَفَاطِمُ مَا لَقِيتِي مِنْ عِدَاكِي
وَ لَا قِيرَاطَ مِمَّا قَدْ لَقِينَا
ای فاطمه! مصیبتی که بر ما وارد شد نسبت به مصیبتی که از ناحیه دشمنان به شما رسید، عظیمتر بود
فَلَوْ دَامَتْ حَيَاتُكِ لَمْ تَزَالِي
إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ تَنْدُبِينَا
اگر زندگی تو به درازا میكشيد، تا روز قيامت پيوسته بر حال ما گريه میكردی
وَ عَرِّجْ بِالْبَقِيعِ وَ قِفْ وَ نَادِ
أَيَا ابْنَ حَبِيبِ رَبِّ الْعَالَمِينَا
در بقيع از اين سو به آن سو برو، آنگاه بايست و بگو ای پسر حبيب پروردگار جهانيان!
وَ قُلْ يَا عَمِّ يَا حَسَنَ الْمُزَكَّی
عِيَالُ أَخِيكَ أَضْحَوْا ضَائِعِينَا
و بگو: یا حسن! ای عمو اهل و عيال برادرت از دست رفتند
أَيَا عَمَّاهْ إِنَّ أَخَاكَ أَضْحَی
بَعِيداً عَنْكَ بِالرَّمْضَا رَهِيناً
ای عمو جان! برادرت از تو دور افتاد، و در گرو بيابان سوزان بدون سر گرديد
بِلَا رَأْسٍ تَنُوحُ عَلَيْهِ جَهْراً
طُيُورٌ وَ الْوُحُوشُ الْمُوحِشِينَا
و پرندگان و درّندگان با صدای بلند و ترسناك بر او نوحه سر میدهند
وَ لَوْ عَايَنْتَ يَا مَوْلَايَ سَاقُوا
حَرِيماً لَا يَجِدْنَ لَهُمْ مُعِيناً
ای مولای من! كاش میديدی كه پيش راندند حرمی را كه هيچ ياوری نداشت
عَلَی مَتْنِ النِّيَاقِ بِلَا وِطَاءٍ
وَ شَاهَدْتَ الْعِيَالَ مُكَشَّفِينَا
خانواده تان را بر پشت شتران برهنه سوار کردند و مردم آنها را تماشا میکردند
مَدِينَةَ جَدِّنَا لَا تَقْبَلِينَا
فَبِالْحَسَرَاتِ وَ الْأَحْزَانِ جِئْنَا
مدينه ای شهر جد ما! ما را مپذير كه ما با حسرت و اندوه آمده ايم
خَرَجْنَا مِنْكِ بِالْأَهْلِينَ جَمْعاً
رَجَعْنَا لَا رِجَالَ وَ لَا بَنِينَا
هنگامی كه از تو بيرون رفتيم، همه با هم بوديم و اكنون كه باز گشته ايم نه مردی داريم و نه پسری
وَ كُنَّا فِي الْخُرُوجِ بِجَمْعِ شَمْلٍ
رَجَعْنَا حَاسِرِينَ مُسَلَّبِينَا
هنگام رفتن، گروهی متحد بوديم و اينك غارت زده و بدون پوشش مناسب برگشته ايم
وَ كُنَّا فِي أَمَانِ اللَّهِ جَهْراً
رَجَعْنَا بِالْقَطِيعَةِ خَائِفِينَا
ما آشكارا در امان خدا بوديم ولی اينك تنها و ترسان باز میگرديم
وَ مَوْلَانَا الْحُسَيْنُ لَنَا أَنِيسٌ
رَجَعْنَا وَ الْحُسَيْنُ بِهِ رَهِينَا
و مولايمان حسين انيس ما بود و اينك در حالی باز میگرديم كه حسين در آنجا مانده است
👇👇👇
#بازگشت_به_مدینه
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
مَدِينَةَ جَدِّنَا لَا تَقْبَلِينَا
فَبِالْحَسَرَاتِ وَ الْأَحْزَانِ جِئْنَا
ای شهر جدّ ما! ما را مپذير كه ما با اندوه و حسرت آمديم
أَلَا فَأَخْبِرْ رَسُولَ اللَّهِ عَنَّا
بِأَنَّا قَدْ فُجِعْنَا فِي أَبِينَا
آگاه باش و رسول خدارا از ما خبر بده كه ما گرفتار مصیبت پدرمان گشته ايم
وَ أَنَّ رِجَالَنَا بِالطَّفِّ صَرْعَی
بِلَا رُؤْسٍ وَ قَدْ ذَبَحُوا الْبَنِينَا
مردان ما در طف بیسر بر خاك افتاده اند و پسران را سر بريده اند
وَ أَخْبِرْ جَدَّنَا أَنَّا أُسِرْنَا
وَ بَعْدَ الْأَسْرِ يَا جَدَّا سُبِينَا
به جدّ ما خبر ده كه ما گرفتار شديم و پس از گرفتاری، به اسارت در آمديم
وَ رَهْطُكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَضْحَوْا
عَرَايَا بِالطُّفُوفِ مُسَلَّبِينَا
و خانواده ات ای رسول خدا غارت شده، در صحراها شب را به صبح رساندند
وَ قَدْ ذَبَحُوا الْحُسَيْنَ وَ لَمْ يُرَاعُوا
جَنَابَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فِينَا
حسين را سر بريدند و ای رسول خدا احترام تو را نسبت به ما رعايت نكردند
فَلَوْ نَظَرَتْ عُيُونُكَ لِلْأُسَارَی
عَلَی أَقْتَابِ الْجِمَالِ مُحَمَّلِينَا
ای كاش چشمان تو به اسيران میافتاد كه بر شتران بیجهاز حمل میشوند
رَسُولَ اللَّهِ بَعْدَ الصَّوْنِ صَارَتْ
عُيُونُ النَّاسِ نَاظِرَةً إِلَيْنَا
ای رسول خدا پس از دوران پرده نشينی اينك چشمان مردمان به ما مینگرد
وَ كُنْتَ تَحُوطُنَا حَتَّی تَوَلَّتْ
عُيُونُكَ ثَارَتِ الْأَعْدَا عَلَيْنَا
تا هنگامي كه تو زنده بودی از ما نگهداری میكردی و چون تو ديده از جهان فرو بستی دشمنان به ما حمله كردند
أَفَاطِمُ لَوْ نَظَرْتِ إِلَی السَّبَايَا
بَنَاتِكَ فِي الْبِلَادِ مُشَتَّتِينَا
ای فاطمه! كاش بر اسيران نظر میكردی و میديدی كه دختران تو در شهرها پراكنده اند
أَفَاطِمُ لَوْ نَظَرْتِ إِلَی الْحَيَارَی
وَ لَوْ أَبْصَرْتِ زَيْنَ الْعَابِدِينَا
ای فاطمه! كاش بر پيشاهنگ آنها نگاه میكردی و ای كاش زين العابدين را میديدی
أَفَاطِمُ لَوْ رَأَيْتِينَا سَهَارَی
وَ مِنْ سَهَرِ اللَّيَالِي قَدْ عَمِينَا
ای فاطمه! كاش میديدی كه ما شبها خواب نداریم و نزدیک است بینایی ما از دست برود
أَفَاطِمُ مَا لَقِيتِي مِنْ عِدَاكِي
وَ لَا قِيرَاطَ مِمَّا قَدْ لَقِينَا
ای فاطمه! مصیبتی که بر ما وارد شد نسبت به مصیبتی که از ناحیه دشمنان به شما رسید، عظیمتر بود
فَلَوْ دَامَتْ حَيَاتُكِ لَمْ تَزَالِي
إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ تَنْدُبِينَا
اگر زندگی تو به درازا میكشيد، تا روز قيامت پيوسته بر حال ما گريه میكردی
وَ عَرِّجْ بِالْبَقِيعِ وَ قِفْ وَ نَادِ
أَيَا ابْنَ حَبِيبِ رَبِّ الْعَالَمِينَا
در بقيع از اين سو به آن سو برو، آنگاه بايست و بگو ای پسر حبيب پروردگار جهانيان!
وَ قُلْ يَا عَمِّ يَا حَسَنَ الْمُزَكَّی
عِيَالُ أَخِيكَ أَضْحَوْا ضَائِعِينَا
و بگو: یا حسن! ای عمو اهل و عيال برادرت از دست رفتند
أَيَا عَمَّاهْ إِنَّ أَخَاكَ أَضْحَی
بَعِيداً عَنْكَ بِالرَّمْضَا رَهِيناً
ای عمو جان! برادرت از تو دور افتاد، و در گرو بيابان سوزان بدون سر گرديد
بِلَا رَأْسٍ تَنُوحُ عَلَيْهِ جَهْراً
طُيُورٌ وَ الْوُحُوشُ الْمُوحِشِينَا
و پرندگان و درّندگان با صدای بلند و ترسناك بر او نوحه سر میدهند
وَ لَوْ عَايَنْتَ يَا مَوْلَايَ سَاقُوا
حَرِيماً لَا يَجِدْنَ لَهُمْ مُعِيناً
ای مولای من! كاش میديدی كه پيش راندند حرمی را كه هيچ ياوری نداشت
عَلَی مَتْنِ النِّيَاقِ بِلَا وِطَاءٍ
وَ شَاهَدْتَ الْعِيَالَ مُكَشَّفِينَا
خانواده تان را بر پشت شتران برهنه سوار کردند و مردم آنها را تماشا میکردند
مَدِينَةَ جَدِّنَا لَا تَقْبَلِينَا
فَبِالْحَسَرَاتِ وَ الْأَحْزَانِ جِئْنَا
مدينه ای شهر جد ما! ما را مپذير كه ما با حسرت و اندوه آمده ايم
خَرَجْنَا مِنْكِ بِالْأَهْلِينَ جَمْعاً
رَجَعْنَا لَا رِجَالَ وَ لَا بَنِينَا
هنگامی كه از تو بيرون رفتيم، همه با هم بوديم و اكنون كه باز گشته ايم نه مردی داريم و نه پسری
وَ كُنَّا فِي الْخُرُوجِ بِجَمْعِ شَمْلٍ
رَجَعْنَا حَاسِرِينَ مُسَلَّبِينَا
هنگام رفتن، گروهی متحد بوديم و اينك غارت زده و بدون پوشش مناسب برگشته ايم
وَ كُنَّا فِي أَمَانِ اللَّهِ جَهْراً
رَجَعْنَا بِالْقَطِيعَةِ خَائِفِينَا
ما آشكارا در امان خدا بوديم ولی اينك تنها و ترسان باز میگرديم
وَ مَوْلَانَا الْحُسَيْنُ لَنَا أَنِيسٌ
رَجَعْنَا وَ الْحُسَيْنُ بِهِ رَهِينَا
و مولايمان حسين انيس ما بود و اينك در حالی باز میگرديم كه حسين در آنجا مانده است
👇👇👇