𝖢𝖺𝖿𝖾́ 𝗀𝗋𝗂𝗌.


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


𝘜𝘯 𝘤𝘢𝘧𝘦́ 𝘲𝘶𝘪 𝘯'𝘰𝘶𝘷𝘳𝘦 𝘫𝘢𝘮𝘢𝘪𝘴.

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


اگه امشب پنجاه تا بشیم من واقعا دوستتون دارم.


دارم ذره ذره میذارم. چک کنید.


بگین که خودکشی بوده یا مرگ طبیعی.


ای پیام‌رو فوروارد کنید توی دیلیتون تا بگم اگه همین امشب (طبیعی یا خودکشی رو انتخاب کنین) بمیرین، یک جمله از نامه ی قبل از مرگتون رو براتون بنویسم.
طرفیت هم نداره اما چک کنید خط نخورده باشه.
12:23
یادتون نره انتخاب کنین وگرنه نمیتونم بذارم.
چک کنین.


بذارید فکر کنم.


دلم چالش میخواد. بذارم؟




505.


Репост из: 𝖲𝗆𝖾𝗋𝖺𝗅𝖽𝗈
فور کنید بگم سایه‌ی روحتون چه رنگیه، یکم هم شکلش رو توصیف می‌کنم.
کافیه ممنون، ۱۵:۵۵.
اگر آشنایین مشکلی نیست فور کنید.






صدام بزن، بشین کنار من، بگو من بدون تو کجا برم؟






Репост из: Archive
- تو یه باریستا بودی. کاملا واضحه نه؟ هر روز صبح بلند می‌شدی و تا نصفه شب توی کافه‌ات می‌موندی. مهم نبود که هوا گرمه یا سرده، مهم نبود که آفتابیه یا بارونی، کافه‌ی تو همیشه باز بود. هیچ وقت تو رو با کسی ندید، تنها همدم تو قهوه بود. شاید بخاطر این بود که تو مراسم تدفینت فقط مشتری‌های کافه‌ات حضور داشتن.  یه روز تو راه برگشت به خونه‌ات با یه ماشین تصادف می‌کنی. چند روز توی بیمارستان بستری می‌شی و یک بار این بین به هوش میای و می‌گی: «اه... فکر کنم به اندازه‌ی کافی زندگی کردم‌.»

برای تو آلای من.


Репост из: Paralyzed


Репост из: اینسآنوس-


Репост из: 𝖲𝗆𝖾𝗋𝖺𝗅𝖽𝗈
در میانِ چندین نامه‌اش، یکی از آن‌ها روزها و شب‌ها ذهنم را درگیر کرد. در آن نامه، برایم نوشته بود:
"من به دست‌هایم قولِ به آغوش کشیدنت را داده بودم.
به لب‌هایم قولِ بوسیدنت را، به چشم‌هایم قولِ دیدنت را، به ریه‌هایم قولِ بوییدنِ عطر تنت را، به قلبم قولِ داشتنت را، به گوش‌هایم قولِ شنیدنِ صدای خنده‌ات را، به روحم قولِ پرستیدنت را، به موهایم قولِ نوازشِ دست‌هایت را، به منطقم قولِ بودنت را، به انگشت‌هایم قولِ نوازشت را و به زخم‌هایم قولِ بوسه‌هایت را داده بودم.
من، به خودم، قولِ تو را داده بودم.
و تو، مرا در وضعیتی رها کردی که خودم را گُم کردم... در حالی که حسرت داشتنت من را در خودم گم کرد و من... هرگز نتوانستم آن 'منِ پیش از تو' را پیدا کنم.
و من، در هر لحظه، همچنان، به لب‌هایم قولِ بوسیدنِ لب‌های تو را می‌دهم؛ تویی که سال‌هاست سر به این دیوانه‌ نمی‌زنی.
تویی که سال‌هاست مرا در قسمتِ فراموش شده‌های ذهنت در انتظار گذاشته‌ای.
و چه احمقانه من انتظار می‌کشم. انتظارِ ماندنِ تو، در کنار من؛ ماندنِ تویی که هرگز نبودی..."
و من هیچ‌گاه، به زبان نیاوردم که من هم همیشه در انتظار بودم. در انتظارِ بوسیدنِ اشک‌هایی که هربار، با دیدن من از چشم‌هایش سرازیر می‌شد... بعد از او، این من بودم که به خودم قولِ داشتنش را می‌دادم؛ داشتن کسی که دیگر نبود.


Репост из: Cry.
I'm happier than ever


Репост из: Cry.
When I'm away from you

Показано 20 последних публикаций.

47

подписчиков
Статистика канала