رابطه جمهوری اسلامی ایران و جنبش آزادیبخش فلسطین
⏹قسمت چهارم
◀️ماه عسلی با آرزوهای بزرگ
بعد از انقلاب اولین گروههایی که به دولت انقلابی تبریک گفتند و آن را به رسمیت شناختند، دولت لبنان و سازمان ساف بودند. به واسطه حضور همان شخصیتها و آشناییهای گذشته رابطه ادامه یافت. عرفات به ایران آمد و سفارت اسرائیل به شکل نمادین به سازمان تحویل داده شد و عرفات، حاج احمد آقا و یزدی هم دست در دست هم عکس یادگاری گرفتند. عرفات در هنگامه حضور در ایران و پیروزی انقلاب به امام گفته بود الیوم ایران و غدا فلسطین یعنی امروز ایران و فردا فلسطین. ببینید این همان سوتفاهمی است که اشاره شد. عرفات مطلقا یک سیاستمدار نبود. او از ابتداییترین مسائل سیاسی نیز سررشته نداشت. حوادثی اتفاق افتاد که میتواند پاسخ علل زاویه گرفتن عرفات و سازمان از ایران بعد از نقلاب باشد. جمله عرفات را دقت کنید. مگر ایران در اشغال بود؟ این جا یک انقلاب ضد استبدادی اتفاق افتاده بود اما اسرائیل طی دههها سرزمینی را اشغال کرده بود و شرایط بسیار پیچیدهای بر آن منازعه حاکم است که به هیچ وجه با ایران قابل قیاس نبود. از طرف دیگر به نظر میرسد با توجه به فضای ملتهب، احساسی و انقلابی حاکم، طبیعی بود که در آغاز راه ائتلافها شکننده باشد. همچنین هیچ نیروی مبارز دیگری در عرصه حضور نداشت و او تنها شخصیت و مجاهدی بود که به عنوان سمبل مبارزه مطرح شد . به هر حال این نزدیکی و ماه عسل با دولت انقلابی دیری نپایید. مصاحبهای از عرفات را در یکی از نشریات خواندم که پیرامون انقلاب ایران و رابطهاش با ایران گفته بود که ما انقلاب را به آنان آموزش دادیم. نحن علمناهم الثوره. این احتمالا اشارهای است به حضور برخی چهرههای انقلابی در اردوگاههای فلسطینی.
◀️طلاق تلخ و زود هنگام
ائتلاف و نزدیکی که بین دو نهاد انقلابی و ضد اسرئیلی پدید آمده بود خیلی زود رو به افول گذاشت. بخشی از این افول ناشی از تلقی نادرستی بود که نیروهای انقلابی از عرفات و سازمان داشتند. مبارزان و کارگزاران تصمیمگیر در ایران به عرفات بهعنوان نیروی انقلابی نگاه میکردند که با وی تقارب فکری و ایدئولوژیکی دارند در حالی که عرفات به ایران صرفا به عنوان یک شریک نگاه می کرد که توان کمک مالی و تسلیحاتی دارد و ممکن از هر لحظه با شریکی دیگر مانند صدام و یا مبارک جایگزین شود. جنبش فتح قبل از آنکه بخشی از سازمان ساف شود و وجهی سیاسی و مشروع و نیز نمایندگی رسمی مردم فلسطین را به دست آورد، یک جنبش چریکی بود. فتح هستههای اولیهاش (بنابر برخی روایتها) از پناه جویان فلسطینی در کویت آغاز شد. حتی اگر این نظریه را ضعیف بدانیم و همان روایت رسمی را قبول کنیم، کویت همیشه یکی از حامیان مالی فلسطین بوده و برای کادرها و رهبری این سازمانها و به ویژه عرفات سنگ تمام گذاشته. بعد از اشغال کویت توسط صدام، عرفات درکمال ناباوری درکنار اشغالگر ایستاد و از نظام صدام حمایت کرد. این موضعگیری سبب شد که بعد از عملیات آزادسازی کویت توسط آمریکا و نیروهای ائتلاف امیرکویت نمایندگیهای رسمی ساف را تعطیل کند و کلیه کمکهای مالی سخاوتمندانه خودش به سازمان را قطع کرد. این همان روحیه میلیتاریستی و جنون دیکتاتور دوستی و اسطوره پرستی است که ما توان درک آنرا نداریم. دقیقا در زمانه جنگ ایران و عراق نیز عرفات در کنار صدام ایستاد. ابتدا عرفات سعی کرد برای اتمام جنگ و آتش بس تلاش کند و از رابطه خوبش با نظام انقلابی و نیز صدام برای اتمام جنگ استفاده کند. البته با همان روحیه کاسب کاری که داشت به نحوه احسن از این رابطه استفاده کرد و مانند یک بازاریاب حرفهای به هر کس که ممکن بود این رابطه را فروخت و از آن سود جست. در واقع او قبل از آنکه نقش میانجی را ایفا کند از این عنوان، بهره مالی و رسانهای بسیاری برد. عنوان میانجیگری برای صلح برای کسی که همواره متهم به عملیات تروریستی و گروگانگیری در سراسر جهان است، امتیاز کمی نبود. شعار راه قدس از کربلا میگذرد که توسط نظام ایران داده شد، خشم عرفات را برانگیخت و رسما آنرا شعاری مسخره توصیف کرد. این به مثابه زاویه گرفتن و اتمام ماه عسل بین عرفات و ایران است. بعد از آنکه ساف در کنار صدام ایستاد، مدتی نگذشت که آرام آرام سازمانهایی مانند حماس و جهاد اسلامی از راه رسیدند. این سازمانها از یک طرف فلسطینی و مبارز بودند و از سوی دیگر اسلامگرا محسوب میشدند و از همه مهمتر عضو ساف هم نبودند. بها دادن و ایجاد رابطه عمیق با این گروهها، سبب عمیقتر شدن شکاف بین ایران و ساف شد. تیر خلاص رابطه با ساف را باید در دوران سوم و چهارم حیات ساف که در ابتدا بیان شد، جستجو کرد. ساف با قبول اسرائیل به عنوان یک امر واقعی و سپس اصلاح اساسنامه خود و تغییر در بندهای مربوط به نابودی اسرائیل و پیوستنن به مذاکرات صلح اسلو، کاملا در موضع مقابل ایران قرار گرفت. ادامه دارد👇👇
⏹قسمت چهارم
◀️ماه عسلی با آرزوهای بزرگ
بعد از انقلاب اولین گروههایی که به دولت انقلابی تبریک گفتند و آن را به رسمیت شناختند، دولت لبنان و سازمان ساف بودند. به واسطه حضور همان شخصیتها و آشناییهای گذشته رابطه ادامه یافت. عرفات به ایران آمد و سفارت اسرائیل به شکل نمادین به سازمان تحویل داده شد و عرفات، حاج احمد آقا و یزدی هم دست در دست هم عکس یادگاری گرفتند. عرفات در هنگامه حضور در ایران و پیروزی انقلاب به امام گفته بود الیوم ایران و غدا فلسطین یعنی امروز ایران و فردا فلسطین. ببینید این همان سوتفاهمی است که اشاره شد. عرفات مطلقا یک سیاستمدار نبود. او از ابتداییترین مسائل سیاسی نیز سررشته نداشت. حوادثی اتفاق افتاد که میتواند پاسخ علل زاویه گرفتن عرفات و سازمان از ایران بعد از نقلاب باشد. جمله عرفات را دقت کنید. مگر ایران در اشغال بود؟ این جا یک انقلاب ضد استبدادی اتفاق افتاده بود اما اسرائیل طی دههها سرزمینی را اشغال کرده بود و شرایط بسیار پیچیدهای بر آن منازعه حاکم است که به هیچ وجه با ایران قابل قیاس نبود. از طرف دیگر به نظر میرسد با توجه به فضای ملتهب، احساسی و انقلابی حاکم، طبیعی بود که در آغاز راه ائتلافها شکننده باشد. همچنین هیچ نیروی مبارز دیگری در عرصه حضور نداشت و او تنها شخصیت و مجاهدی بود که به عنوان سمبل مبارزه مطرح شد . به هر حال این نزدیکی و ماه عسل با دولت انقلابی دیری نپایید. مصاحبهای از عرفات را در یکی از نشریات خواندم که پیرامون انقلاب ایران و رابطهاش با ایران گفته بود که ما انقلاب را به آنان آموزش دادیم. نحن علمناهم الثوره. این احتمالا اشارهای است به حضور برخی چهرههای انقلابی در اردوگاههای فلسطینی.
◀️طلاق تلخ و زود هنگام
ائتلاف و نزدیکی که بین دو نهاد انقلابی و ضد اسرئیلی پدید آمده بود خیلی زود رو به افول گذاشت. بخشی از این افول ناشی از تلقی نادرستی بود که نیروهای انقلابی از عرفات و سازمان داشتند. مبارزان و کارگزاران تصمیمگیر در ایران به عرفات بهعنوان نیروی انقلابی نگاه میکردند که با وی تقارب فکری و ایدئولوژیکی دارند در حالی که عرفات به ایران صرفا به عنوان یک شریک نگاه می کرد که توان کمک مالی و تسلیحاتی دارد و ممکن از هر لحظه با شریکی دیگر مانند صدام و یا مبارک جایگزین شود. جنبش فتح قبل از آنکه بخشی از سازمان ساف شود و وجهی سیاسی و مشروع و نیز نمایندگی رسمی مردم فلسطین را به دست آورد، یک جنبش چریکی بود. فتح هستههای اولیهاش (بنابر برخی روایتها) از پناه جویان فلسطینی در کویت آغاز شد. حتی اگر این نظریه را ضعیف بدانیم و همان روایت رسمی را قبول کنیم، کویت همیشه یکی از حامیان مالی فلسطین بوده و برای کادرها و رهبری این سازمانها و به ویژه عرفات سنگ تمام گذاشته. بعد از اشغال کویت توسط صدام، عرفات درکمال ناباوری درکنار اشغالگر ایستاد و از نظام صدام حمایت کرد. این موضعگیری سبب شد که بعد از عملیات آزادسازی کویت توسط آمریکا و نیروهای ائتلاف امیرکویت نمایندگیهای رسمی ساف را تعطیل کند و کلیه کمکهای مالی سخاوتمندانه خودش به سازمان را قطع کرد. این همان روحیه میلیتاریستی و جنون دیکتاتور دوستی و اسطوره پرستی است که ما توان درک آنرا نداریم. دقیقا در زمانه جنگ ایران و عراق نیز عرفات در کنار صدام ایستاد. ابتدا عرفات سعی کرد برای اتمام جنگ و آتش بس تلاش کند و از رابطه خوبش با نظام انقلابی و نیز صدام برای اتمام جنگ استفاده کند. البته با همان روحیه کاسب کاری که داشت به نحوه احسن از این رابطه استفاده کرد و مانند یک بازاریاب حرفهای به هر کس که ممکن بود این رابطه را فروخت و از آن سود جست. در واقع او قبل از آنکه نقش میانجی را ایفا کند از این عنوان، بهره مالی و رسانهای بسیاری برد. عنوان میانجیگری برای صلح برای کسی که همواره متهم به عملیات تروریستی و گروگانگیری در سراسر جهان است، امتیاز کمی نبود. شعار راه قدس از کربلا میگذرد که توسط نظام ایران داده شد، خشم عرفات را برانگیخت و رسما آنرا شعاری مسخره توصیف کرد. این به مثابه زاویه گرفتن و اتمام ماه عسل بین عرفات و ایران است. بعد از آنکه ساف در کنار صدام ایستاد، مدتی نگذشت که آرام آرام سازمانهایی مانند حماس و جهاد اسلامی از راه رسیدند. این سازمانها از یک طرف فلسطینی و مبارز بودند و از سوی دیگر اسلامگرا محسوب میشدند و از همه مهمتر عضو ساف هم نبودند. بها دادن و ایجاد رابطه عمیق با این گروهها، سبب عمیقتر شدن شکاف بین ایران و ساف شد. تیر خلاص رابطه با ساف را باید در دوران سوم و چهارم حیات ساف که در ابتدا بیان شد، جستجو کرد. ساف با قبول اسرائیل به عنوان یک امر واقعی و سپس اصلاح اساسنامه خود و تغییر در بندهای مربوط به نابودی اسرائیل و پیوستنن به مذاکرات صلح اسلو، کاملا در موضع مقابل ایران قرار گرفت. ادامه دارد👇👇