⏹تحول در مبانی اسلام سیاسی در جهان عرب
◀️اسلام سیاسی و یا آن دسته از نظریات سیاسی که ناظر به مبانی دینی به ویژه بعد از فروپاشی خلافت در جهان عرب شکل گرفت، اغلب تلاشی برای هویت یابی، توصیف می شود. پیشگامان این نظریه با توجه به تجربه عینی که پشت سر گذاشته اند اقدام به نظریه پردازی نمودند و نسل بعد نیز تجربه ای متفاوت نسبت به نسل قبل داشتند و به طور طبیعی از برخی مبانی عدول کردند و کمی واقع گرایانه تر به موضوع هویت و الزامات دنیای جدید نگاه کردند. اکنون در موسسه مومنون بلاحدود مقالات و پژوهش های بسیار روشمند و کاربردی در تحلیل و تبیین این تحولات نظری به رشته تحریر در می آید. یکی از مواردی که شاهد تغییر در نگاه به آن هستیم،مساله ملیت و مرزهای جدید در رابطه با هویت فرد مسلمان است. پیشگامان اسلام سیاسی مانند حسن البنا، اسلام را تنها عامل هویت بخش در هر جامعه اسلامی می دانستند و به شدت با گرایش های قومی (پان عربیستی) و سکولار و لیبرال مخالفت می کردند. البنا بارهای در کنگره حزب نظرگاه اسلام در خصوص هر شهروند مسلمان در مصر و دیگر مناطق جهان را تشریح نمود. حسن البنا خیلی روشن می گوید هر نقطه ای از کره زمین که یک مسلمان در آن وجود داشته باشد و صدای اذان از مناره آن به گوش رسد، آنجا محل فعالیت ما و سرزمین همه مسلمانان محسوب می شود.
◀️◀️در مقابل این نظریه، نسل دوم از نظریه پردازان اسلام سیاسی مانند حسن الترابی و راشد الغنوشی با پذیرفتن امر واقع، سعی می کنند تلفیقی بین امت اسلامی و ملت محصور در یک مرز مشخص سیاسی جغرافیایی ارایه کنند. اگر نسل اول به هیچ وجه این مرزهای سیاسی جدید را به عنوان عنصر هویت بخش به رسمیت نمی شناسند اما نسل بعد نگاهی متفاوت ارایه می کنند. آنان می خواهند به نوعی با حفظ مساله هویت اسلامی به گونه ای با هویت ملی نیز آشتی کنند. راشد الغنوشی در خصوص نحوه اجرای حدود اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی نیز بعد از بازگشت از تبعید، نظریات متفاوتی ارایه نمود. او فعالیت دینی و به قول خودشان دعوت و امور آن را از امور سیاسی حزب جدا کرد و بخش سیاسی و رقابت قدرت حزب را از بعد دینی و تبلغی جدا نمود. در واقع به نوعی مبنای سکولاریسم را در عمل پیاده کرد. او در توجیه چرایی آن نیز بیان داشت که امور دعوت و مسائل مساجد و آموزش دینی و افزایش فرهنگ دینی جامعه باید امری جدای از مسائل روزمره سیاسی باشد و نباید از این عنصر دینی در تبلیغات سیاسی بهره برد و عملا حزب فقط نامی از گرایش اسلامی خود را یدک می کشد. ⏺بسیاری از پژوهش های انجام شده در موسسه مومنون بلاحدود و دیگر موسسات جهان عرب با مسائل مطرح شده ما هم افقی دارد لذا ایجاد شریان ترجمه هدف دار از محصولات تولیدی این دست موسسات می تواند به رشد تولید دانش و نیز کم کردن دیگر هزینه های پژوهشی به موسسات داخلی ما مدد رساند. محمد جواد خلیلی کانال مطالعات جهان عرب @dr_mj_khalili
◀️اسلام سیاسی و یا آن دسته از نظریات سیاسی که ناظر به مبانی دینی به ویژه بعد از فروپاشی خلافت در جهان عرب شکل گرفت، اغلب تلاشی برای هویت یابی، توصیف می شود. پیشگامان این نظریه با توجه به تجربه عینی که پشت سر گذاشته اند اقدام به نظریه پردازی نمودند و نسل بعد نیز تجربه ای متفاوت نسبت به نسل قبل داشتند و به طور طبیعی از برخی مبانی عدول کردند و کمی واقع گرایانه تر به موضوع هویت و الزامات دنیای جدید نگاه کردند. اکنون در موسسه مومنون بلاحدود مقالات و پژوهش های بسیار روشمند و کاربردی در تحلیل و تبیین این تحولات نظری به رشته تحریر در می آید. یکی از مواردی که شاهد تغییر در نگاه به آن هستیم،مساله ملیت و مرزهای جدید در رابطه با هویت فرد مسلمان است. پیشگامان اسلام سیاسی مانند حسن البنا، اسلام را تنها عامل هویت بخش در هر جامعه اسلامی می دانستند و به شدت با گرایش های قومی (پان عربیستی) و سکولار و لیبرال مخالفت می کردند. البنا بارهای در کنگره حزب نظرگاه اسلام در خصوص هر شهروند مسلمان در مصر و دیگر مناطق جهان را تشریح نمود. حسن البنا خیلی روشن می گوید هر نقطه ای از کره زمین که یک مسلمان در آن وجود داشته باشد و صدای اذان از مناره آن به گوش رسد، آنجا محل فعالیت ما و سرزمین همه مسلمانان محسوب می شود.
◀️◀️در مقابل این نظریه، نسل دوم از نظریه پردازان اسلام سیاسی مانند حسن الترابی و راشد الغنوشی با پذیرفتن امر واقع، سعی می کنند تلفیقی بین امت اسلامی و ملت محصور در یک مرز مشخص سیاسی جغرافیایی ارایه کنند. اگر نسل اول به هیچ وجه این مرزهای سیاسی جدید را به عنوان عنصر هویت بخش به رسمیت نمی شناسند اما نسل بعد نگاهی متفاوت ارایه می کنند. آنان می خواهند به نوعی با حفظ مساله هویت اسلامی به گونه ای با هویت ملی نیز آشتی کنند. راشد الغنوشی در خصوص نحوه اجرای حدود اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی نیز بعد از بازگشت از تبعید، نظریات متفاوتی ارایه نمود. او فعالیت دینی و به قول خودشان دعوت و امور آن را از امور سیاسی حزب جدا کرد و بخش سیاسی و رقابت قدرت حزب را از بعد دینی و تبلغی جدا نمود. در واقع به نوعی مبنای سکولاریسم را در عمل پیاده کرد. او در توجیه چرایی آن نیز بیان داشت که امور دعوت و مسائل مساجد و آموزش دینی و افزایش فرهنگ دینی جامعه باید امری جدای از مسائل روزمره سیاسی باشد و نباید از این عنصر دینی در تبلیغات سیاسی بهره برد و عملا حزب فقط نامی از گرایش اسلامی خود را یدک می کشد. ⏺بسیاری از پژوهش های انجام شده در موسسه مومنون بلاحدود و دیگر موسسات جهان عرب با مسائل مطرح شده ما هم افقی دارد لذا ایجاد شریان ترجمه هدف دار از محصولات تولیدی این دست موسسات می تواند به رشد تولید دانش و نیز کم کردن دیگر هزینه های پژوهشی به موسسات داخلی ما مدد رساند. محمد جواد خلیلی کانال مطالعات جهان عرب @dr_mj_khalili