#Kissing_Momment 👄
روبهروی آینه وایساده بودم،متوجه حضور فین نشدم.
تاوقتی که دستاشودورکمرلختم حس کردم.
مورمورم شد.
نفسهام،نفسهام نا منظم میشدن و فین بیشتر بیشتر خودشو بهم نزدیک میکرد. سرشو فرو کرده بود تو گردنم.
با تردید برگشتم و به چشمهای قهوه ایش نگاه کردم.
لبخندخاصی توچشماش بودو لبهاش،تَر تر ازهمیشه.
گازکوچیکی به لبهاش زد.
قدم قدم بهم نزدیک میشدومن قدم قدم به عقب میرقتم.
تااینکه به تخت رسیدم وبه پشت روی تخت افتادم.
بازم به عقب رفتم ولی فین هنوزم بهم نزدیک ترونزدیک ترمیشد.
تااینکه به سر تخت رسیدم واین یعنی، تمومه.
صورتشودقیقا به 5cm صورتم آورد.
نفسهاش،نگاهاش،تپش قلب لعنتیش.
حس میکردمو- میدیدمو میشنیدمش.
دستش روروی لبهام گذاشت.
زیر لب گفت:پس کی قراره این لبارو ببوسم!؟ هوم جنسون!؟
لب لعنتیشو جلوترآورد....
؟؟
__________
Join & Read others Part*-*
@Sunflower_for_Maya 🌻
روبهروی آینه وایساده بودم،متوجه حضور فین نشدم.
تاوقتی که دستاشودورکمرلختم حس کردم.
مورمورم شد.
نفسهام،نفسهام نا منظم میشدن و فین بیشتر بیشتر خودشو بهم نزدیک میکرد. سرشو فرو کرده بود تو گردنم.
با تردید برگشتم و به چشمهای قهوه ایش نگاه کردم.
لبخندخاصی توچشماش بودو لبهاش،تَر تر ازهمیشه.
گازکوچیکی به لبهاش زد.
قدم قدم بهم نزدیک میشدومن قدم قدم به عقب میرقتم.
تااینکه به تخت رسیدم وبه پشت روی تخت افتادم.
بازم به عقب رفتم ولی فین هنوزم بهم نزدیک ترونزدیک ترمیشد.
تااینکه به سر تخت رسیدم واین یعنی، تمومه.
صورتشودقیقا به 5cm صورتم آورد.
نفسهاش،نگاهاش،تپش قلب لعنتیش.
حس میکردمو- میدیدمو میشنیدمش.
دستش روروی لبهام گذاشت.
زیر لب گفت:پس کی قراره این لبارو ببوسم!؟ هوم جنسون!؟
لب لعنتیشو جلوترآورد....
؟؟
__________
Join & Read others Part*-*
@Sunflower_for_Maya 🌻