✧:☔️-゜
قلب من سرزمین خشکی بود که مدتهای زیادی، نگاهش از تماشای رقص قطرههای بارون محروم شده بود. تشنه ی عشقی بودم که نمیبارید و وجودم رو به حضور کسی گره داده بودم که باریدن برای من رو بیفایده میدونست. نگاهم میکرد و میفهمید که تمامِ چشمهای به غم نشسته ی من، به تماشای لبخندش نیاز دارن؛ ولی طوفان شد و قلبم رو آوارهتر از همیشه کرد. نسیم سرد قلبم هنوز در حال وزیدنه، ولی فراموش کرده بودم که طوفانی که نتونه شاخههای من رو به شکستن وادار کنه، من رو زخمی ولی قویتر از همیشه میکنه.
𝖿𝗈𝗋: https://t.me/lll_XD_lll 🤍
قلب من سرزمین خشکی بود که مدتهای زیادی، نگاهش از تماشای رقص قطرههای بارون محروم شده بود. تشنه ی عشقی بودم که نمیبارید و وجودم رو به حضور کسی گره داده بودم که باریدن برای من رو بیفایده میدونست. نگاهم میکرد و میفهمید که تمامِ چشمهای به غم نشسته ی من، به تماشای لبخندش نیاز دارن؛ ولی طوفان شد و قلبم رو آوارهتر از همیشه کرد. نسیم سرد قلبم هنوز در حال وزیدنه، ولی فراموش کرده بودم که طوفانی که نتونه شاخههای من رو به شکستن وادار کنه، من رو زخمی ولی قویتر از همیشه میکنه.
𝖿𝗈𝗋: https://t.me/lll_XD_lll 🤍