گنجینه های ادبی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана



Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


درود بر دوستان عزیز
کانال ادبیات و اسطوره به اینجا انتقال یافت
لطفا حمایت کنید
🌹🌹


من از مفصل این نکته مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل

🌹کانالی برای آموختن همراه با لذت از گنجینه ادبی🌹

🟣حکایات گلستان
🟢شاه بیت ها
🟡آموزه های شاهنامه
🔵ضرب المثل های فارسی
🔴داستان صوتی
و.....

کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🙏🌹🙏🌹🙏🌹


#پوشه_شنیداری :

#جلسه_اول

کارگاه #خاقانی پژوهی
استاد: دکتر راهب عارفی

〰〰〰〰〰〰〰
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅


#حکایات_گلستان_سعدی :

باب اول (در سیرت پادشاهان)
حکایت ۹

یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده که سواری از در درآمد و بشارت داد که فلان قطعه را به دولت خداوند گشادیم و دشمنان، اسیر آمدند و سپاه و رعیتِ آن طرف بجملگی مطیع فرمان گشتند. ملک نفسی سرد برآورد و گفت: "این مژده مرا نیست دشمنانم راست". یعنی وارثان مملکت.

بدین امید به سر شد دریغ عمر عزیز
که آنچه در دلم است از دَرم فراز آید
امید بسته برآمد ولى چه فایده زانک
امید نیست که عمرِ گذشته باز آید

کوس رحلت بکوفت دست اجل
اى دو چشمم ! وداعِ سر بکنید
اى کف دست و ساعد و بازو
همه تودیع یکدیگر بکنید

بر منِ اوفتاده دشمن کام
آخر اى دوستان گذر بکنید
روزگارم بشد به نادانى
من نکردم شما حذر بکنید

〰〰〰〰〰〰〰
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅


#پند_شاعرانه

ز کوشش مکن هیچ سستی به کار
به گیتی جزو نیستمان یادگار

#فردوسی

〰〰〰〰〰〰〰
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅


#پوشه_شنیداری

#جلسه_اول

کارگاه #بیدل پژوهی

استاد: دکتر راهب عارفی

〰〰〰〰〰〰〰
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅


#پند_شاعرانه

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

#حافظ

〰〰〰〰〰〰〰〰〰
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅


#پند_شاعرانه :

آخر هر گریه آخر خنده‌ایست
مرد آخربین مبارک بنده‌ایست

#مولانا

〰〰〰〰〰〰〰〰〰
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅


#پوشه_شنیداری

#جلسه_اول

کارگاه #حافظ پژوهی

نیم نگاهی به احوال و اثار حافظ
بخش دوم

〰〰〰〰〰〰〰
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅


#پوشه_شنیداری

#جلسه_اول

کارگاه #حافظ پژوهی

نیم نگاهی به احوال و اثار حافظ
بخش اول

〰〰〰〰〰〰〰
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅


هنر جوی و با مرد دانا نشین
چو خواهی که یابی ز بخت آفرین

گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد حدود پنجاه و نه سال پیش کار خود را آغاز کرده است. این گروه در سال ۱۳۷۹ به عنوان نامزد قطب علمی و از سال ۱۳۸۳ به عنوان «قطب علمی فردوسی و شاهنامه» به صورت قطعی مطرح شده و در این مدت گام‌های بلندی در مسیر تولید و گسترش علم، به‌ویژه در قلمرو شاهنامه‌پژوهی و فردوسی‌شناسی برداشته است.

مهم‌ترین فعالیت‌های این قطب علمی عبارت است از:

-ارایهٔ طرح‌های پژوهشی.
-اقدام برای گسترش زبان فارسی در خارج از کشور.
-شرکت همکاران در کنفرانس‌‏های خارجی و داخلی با ارائهٔ مقاله.
-سفرهای علمی و مطالعاتی داخلی و خارجی.
-برگزاری میزگردها و نشست‌ها علمی.
-سخنرانی همکاران در برنامه‌‏های هفتگی دانشکده.
-دعوت از استادان سایر دانشگاه‌های داخل و خارج.
-ارتباطات بین‌‏المللی.
-بزرگداشت‌‏ها و همایش‌‏های علمی.
-انتشار و چاپ کتاب‌‏ها و مقالات همکاران.
-انتخاب موضوع و راهنمایی پایان‏‌نامه‌های دکتری و کارشناسی ارشد.
-برگزاری جلسات هفتگی خوانش و تفسیر شاهنامه و دیگر متون ادبی.

#قطب_علمی_فردوسی_وشاهنامه
#شاهنامه #فردوسی

https://www.instagram.com


#تسلیت

بدرالزمان قریب در سال ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر گذراند. اصلیت او به روستای گَرَکان در شهرستان آشتیان بازمی‌گردد. پس از دریافت مدرک لیسانس زبان و ادبیات فارسی، به آمریکا رفت. دکتر قریب سال ۱۳۴۰ با استفاده از بورس شاگردان اول، به دانشگاه کالیفرنیا در برکلی وارد  شد و با راهنمایی پروفسور هنینگ به تحقیق پرداخت و پایان‌نامه دکتری خود را با عنوان تحلیل ساختاری فعل در زبان سُغدی نوشت. او پس از بازگشت به ایران در  دانشگاه‌های شیراز و تهران به تدریس پرداخت و در حال حاضر عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی و مدیر گروه  گویش‌شناسی است. دکتر بدرالزمان قریب در همایش دوم جزو چهره‌های ماندگار ایران شناخته شد. دو کتاب از آثار بدرالزمان قریب به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزیده شده‌اند. از جمله کتاب فرهنگ زبان سُغدی در سال ۱۳۷۴۴ و کتاب زبان‌های خاموش که در سال ۱۳۶۵۵ منتشر شده‌است.

دکتر بدرالزمان قریب صبح امروز، هفتم مرداد ماه ۱۳۹۹، در سن ۹۱ سالگی درگذشت.


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi


#تسلیت

سعید خضایی» در سال ۱۳۵۸ در خانواده‌ای هنرمند به دنیا آمد، از کودکی نقاشی را نزد پدر و برادر بزرگترش فرا گرفت و پس از پایان تحصیلات دوره دبیرستان به دانشکده هنرهای زیبا رفت.
او کارشناس ارشد تصویرسازی از دانشکده هنر و معماری بود.

در دانشگاه از اساتیدی چون مرتضی ممیز، محمد احصایی و رضا میرعابدینی درس آموخت و پس از دوران دانشگاه از تصویرسازی به نقاشی رسید، با شناختی که از مکاتب و سبک‌های هنری مختلف داشت به ثبات هنری رسید و به گونه‌ای مدرن از نقاشی ایرانی روی آورد. 

این هنرمند همدانی تجربه‌های موفقی در زمینه تصویرسازی دارد و کارهای مشترکی با «محمدرضا یوسفی» نویسنده شناخته شده کودک و نوجوان خلق کرده‌ است. او علاقه زیادی به متون حماسی و کهن ایرانی و به ویژه شاهنامه فردوسی داشت و رد پای شاهنامه در بیشتر آثارش دیده می‌شود.

سعید خضایی برگزیده بوک شاپ بارسلونا اسپانیا بود و چندین نمایشگاه گروهی و تکی برپا کرده بود.نمایشگاه نقاشی او با نام "هفت‌خوان رستم" چندی پیش در نگارخانه سیحون برپا شده بود. او‌ در روزهای پیش بر اثر کرونا درگذشت.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🖤⚫️🖤⚫️🖤⚫️


#پوشه_شنیداری

#جلسه_دوم

کارگاه تخصصی #فردوسی پژوهی

استاد: خانم دکتر سپیده سپهری

〰〰〰〰〰〰〰
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅


نوشته ای از: ابراهیم نجاری

*چرا باید شاهنامه بخوانیم؟*

آنچه انسان آن را -نه از راه وراثت -بلکه از راه تعلیم وتربیت می آموزدفرهنگ می گویند؛فرهنگ مراتبی دارد:فرهنگ هویتی،فرهنگ فرهیختگی ،فرهنگ والا و....
یکی از این مراتب،فرهنگ هویتی(ملی)است.
فرهنگ ملی" این مزیت را دارد که انسان خود را درخانه احساس کندوریشه درخاک داشته باشد"همان چیزی که ما آن را" خانه پدری"می گوییم؛همه می دانیم که اتحاد مردمان ساده دل که در دوردست هابه سر می برندبا خط تیره امکان پذیر نیست بلکه اتحاد آنها با فرهنگ هویتی میسر است؛این هویت به صورت آرمان،وشکلی از زندگی،در پیکر آفرینش هنری،به نام" کتاب شاهنامه"در دسترس ما قرار گرفته است.
نحست باید بگویم،این خانه پدری،نیاز به مرمت دارد؛تعمیراین خانه وهویت با کسب فرهنگ فرهیختگی ووالا ممکن می گردد که خوشبختانه همه ی گونه های فرهنگ را می توانیم در کتاب ارزشمند شاهنامه ببینیم؛خواندن این کتاب مارا به جهان ذهنی رهنمون می کند که حقیقت وهویت در آن مسکن دارد؛امادراین خانه به جز کالاهای ارزشمند،اشیا تاریخ مصرف گذشته هم یافت می شود ،باید این اسباب واثاثیه عیبناک تصفیه وپالایش شود وگرنه مصرف آن مرگ وهلاک را به دنبال خواهد داشت؛
یکی از این کالاهای کشنده،ملی گرایی تبار گرا و نژاد پرستانه است.برخی از دوستان تاویل های نژاد پرستانه ای از شاهنامه ارائه می دهندکه نه تنها بر ارزش شاهنامه نمی افزایدبلکه ارزش انسانی آن را کم و آن را در حد یک اثرهنری -به یک حوزه جغرافیا محدود ومنحصر می سازد،"در جامعه ای که زندگی هر روزه اش عاری از ارزش است-فرهنگ موجوددر شاهنامه-می تواند باز تولید مادی را کنار بگذارد. در پایان نوشته ام رابه گفته ی از یکی از بزرگان-شور بختانه نام گوینده را نمی دانم-پایان می برم:لازم نیست برای فهم دیگری،از خود بودن دست بکشیم.
مهر افزون
ابراهیم نجاری(۲)

🔸چگونه شاهنامه بخوانیم🔸

آنچه متن هنری رابه سخن گویی وا می دارد،چگونگی برخورد مخاطب و خواننده با متن است؛متن هنری بعد از سرایش،موجودی ایستا وبی روح است،نگاه ونگر خواننده،آنرا پویایی وجان می بخشد-کاهن معبدی،وقتی پیامی از جانب خداوند می خواند،تاثیر آن بسیار بیشتر از ابلاغ کتبی است"به نظر می آید که کلمات شفاهی،قدرتی تقریبا جادویی دارند،اما هنگامی که به شکل تصاویر بصری در می آیند،تا اندازه بسیاری این قدرت را ازدست می دهند"(پالمر،۲۳،۱۳۸۷)؛زبان در صورت اصلی خود،قبل از آنکه دیده شود،شنیده می شود؛تفسیر شفاهی متن،خود هنر است؛در تفسیر شفاهی متن-آنچه در نوشتن حذف می شود،مثلا،درنگ،آهنگ،تاکید ووقف-در خواندن به عنوان مسائل زبر زنجیری گفتار،نمودار می گردد.افلاطون در نامه هفتم و همچنین در فایدروس،برضعف و ناتوانی زبان مکتوب،تاکید می کند ومی گوید:"مکتوب کردن زبان-بیگانه شدن-با قدرتی است که آن را حیات می بخشد.(همان،۲۳)ما باید آگاهانه قرائت متن را برگزنیم تا بر مخاطب و شنونده تاثیر بیشتر بگذارد، در این باره وظیفه داریم گوش دهنده(نه شنونده)خوبی برای کارمان تربیت کنیم-چون گوش دادن بر خلاف شنیدن ارادی است،شخص اراده می کند که متنی را از بن دندان و صمیم دل گوش فرا دهد،نه چون صدای پتکی،بی اختیار واراده به گوش برسد.
اما اگر متن به صورت نمایشنامه،وبا اجرا و دیالوگ اشخاص،تهیه گردد،تاثیر آن دوچندان است:نخست این که فرد خواننده،به افراد تبدیل وزیر وبم قرائت،موثرتر و روشن تر می گردد،دیگر این که به جای کلمات متن،انسانها(نه یک فرد)می نشیند؛باید در این باره تلاشهایی کنیم و سعی نماییم در برخی جاها،با انتخاب اشخاص داستان،و اجرای آن به حماسه تجسم عینی بخشیم.
اما در پایان:
زبان ،فرهنگ وهنر را جدای از روح آن بررسی کردن،مومیایی اندیشه است در موزه تمدن؛
از نظر "آنست"مقصود اصلی مطالعه لغوی،درک روح عهد باستان است که به روشن ترین نحو در میراث ادبی جلوه گر است.....علم لغت فقط سرو کار داشتن با نسخه های خطی خاک گرفته و بحث های ملا نقطی از صرف ونحو نیست...عهد باستان فقط سرمشق پرورش هنری و علمی نیست بلکه سرمشق زندگی به طور کلی هست"
باید تلاش کنیم که روح ملت و تمدن ایران زمین را زنده گردانیم و امروز گذشته را جلوی دیدگان،بیاوریم وبگوییم:"ما نیز مردمی هستیم"
ودر این حال یاد آوری کنم که انسان علاوه بر خردگرایی،به اسطوره هم نیاز دارد، ونیاز است که این دو را در رسیدن به هدف باهم در آمیزد چون گاهی ما در گسترش روح فرهنگ علاوه بر آپولون،به دیونوسوس هم نیاز داریم و خردگرایی محض ممکن است گریزندگی هم به بار بیاورد.
پیروز باشید

〰〰〰〰〰〰〰
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅


ز یزدان وازما برآنکس درود
که تارش خردباشد وداد پود

با انجمن شاهنامه خوانی دامغان آشناشویم .

درنخستین آدینه ازآبانماه سال 88 دردبیرستان لقمان دامغان نشستی برگزارشد که اکنون یازده ساله شده است .
پس ازچندهفته ی نخست به اداره ارشاد دامغان انتقال داده شد وسپستر به روزهای دوشنبه تغییر کرد .

سال 88 را باداستان بیژن ومنیژه گذراندیم وسپس از آغازشاهنامه کاررا پی گرفتیم وتا پادشاهی خسروپرویز در پنجم اسفندماه گذشته ونشست چهارصدوهفتادویکم رسیدیم که به جهت همه گیرشدن بیماری ادامه نیافت .

تکیه بر گزارش معنایی ودستورزبان ،سرگذشت شاهنامه پیش وپس ازحکیم فردوسی ،شاهنامه وتاریخ ،نقالی واندکی اسطوره شناسی بخشی ازکاری بوده ، که انجام شده است .
همچنین آموزگار انجمن مهمان سیمای سمنان ،همایش بزرگداشت حکیم فردوسی با نام سورنور درشاهرود ،انجمن شاهنامه خوانی بابل وبزرگداشت حکیم فردوسی درانجمن خیریه بانوان گرگان بوده است .

از کوششهای مدیرانجمن درشهرگرگان هم برگزاری نزدیک هشتاد نشست شاهنامه خوانی وسخنرانی ،درانجمن ادبی شین ،کتابفروشی های خانه ی کتاب و سرزمین کتاب ،نمایشگاه کتاب استان گلستان وتالارفخرالدین اسعد گرگانی است .


انجمن شاهنامه خوانی دامغان درتاریخ بیست ودوم آبان ماه نود وهشت درسامانه انجمن های ادبی کشور به شناسه ی 3981721 ثبت شد.


در واج شناسی تاریخی زبان فارسی
مهری باقری صفحه ۱۷ و نوزده آمده :
هرگاه در واژه ای بعد از a آغازی فقط یک صامت باشد این مصوت در فارسی میانه نیز باقی می ماند و در فارسی جدید حذف می شود :
anahita = فارسی باستان
anahid = فارسی میانه
ناهید = فارسی جدید

anapa = فارسی باستان
anap = فارسی میانه
ناب = فارسی جدید

ameretat = اوستایی
amurdad = فارسی میانه
مرداد = فارسی جدید

کلماتی که در دوره میانه با a آغازین تلفظ می شدند ولی در فارسی جدید a آغازین را از دست داده اند نسبتا فراوانند مانند : با ، بی ، بر ، باختر ، برنا ، بیرون، ویران ، ناب ، بخشايش، پرویز ، ما ، شما ،یاد ، یار و. .. که در فارسی میانه به صورت : ابا ، ابی ، ابر ، بااختر ، ابرنا ، ابیرون، اویران ، اناب ، ابخشايش، اپرویز ، اما ، اشما ،ایاد ، ایار و .... تلفظ می شدند.

دکتر یاحقی در فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها ذیل امشاسپندان واژه خرداد و مرداد را به کار برده ، دکتر احسان یار شاطر در داستان های ایران باستان و و دکتر ژاله آموزگار و دکتر تفضلی در شناخت اساطیر ایران نیز واژه مرداد را به کار برده اند . وقتی چنین بزرگانی مرداد را در معنای نامیرا به کار برده اند که ریشه اش همان امرداد است چگونه افرادی می گویند به معنی مردنی است در صورتی که شاهدی برای گفته خود ندارند؟

بنابراین :
مرداد نامیرا است و هیچ کس نمی تواند آن را مرده انگارد.

منابع :
فرهنگ بزرگ سخن حسن انوری
فرهنگ کوچک پهلوی ترجمه مهشید میرفخرایی
برهان قاطع
تاریخ زبان فارسی دکتر خانلری
فرهنگ نظام: فارسی به فارسی. با ریشه شناسی و تلفظ واژه ها به خط اوستایی. محمد علی داعی الاسلام
فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها محمد جعفر یاحقی
تاریخ مختصر زبان فارسی محسن ابوالقاسمی
مقاله مرداد یا امرداد محیط طباطبایی
لغت نامه دهخدا
واج شناسی تاریخی زبان فارسی
مهری باقری

کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅


《مرداد ، نامیرایی که در گذر زمان نمرد》
در پاسخ به《امرداد، نامیرایی که مردنی شد》نوشته سیمین دخت گودرزی

پژوهش و گردآوری :
نیره حسین زاده
دانشجوی کارشناسی ارشد

اسامی ماه های ایرانی ، از نام های اسطوره ای و امشاسپندان بر گرفته شده است و این موضوع بر کسی پوشیده نیست.

به بهانه آغاز ماه مرداد نگاهی به ریشه این نام در متون و فرهنگ ها انداخته ایم

در شناخت اساطیر ایران ترجمه باجلان فرخی آمده :
سومین و پنجمين ماه موسوم به خرداد و امرداد و روز ششم و هفتم ماه نیز به نام این دو امشاسپند و این دو روز در ماه را جشن می گرفتند که جشن خردادگان و مردادگان نام داشت .

فرهنگ نظام، جلد اول ص ۴۱۵
امرداد : نام ماه پنجم از سال ایرانیان قدیم که اکنون در ایران مرداد نامیده می شود ، در پهلوی امرداد بوده و در اوستا امرتات
در جلد پنجم صفحه ۱۰۲ و ۱۰۳ آمده :
مرداد : نام ماه پنجم از سال شمسی ایران است، در ایران قدیم نام روز هفتم از هر ماه بوده چه آنها ایام هفته نداشتند و هر روز را به اسم فرشته ای می نامیدند. در میان نام های سی روز ماه نام های دوازده ماه هم بوده و چون نام ماه و روز یکی می شد آن روز را جشن می گرفتند.
در ایرانیان زرتشتی نام امشاسپند هفتم بوده که معبود ایرانیان زردشتی بوده‌اند و نام اوستاییش (امرتات) به معنی (نمیرنده بودن) بوده که در پهلوی امرداد بوده و مرداد مخفف آن است. او موکل روییدنی های روی زمین است.

در فرهنگ سخن دکتر حسن انوری آمده :
جلد اول صفحه ۵۶۴ امرداد : گاه شماری (بنگرید به مرداد)
جلد هفتم صفحه ۶۸۶۶ آمده :
مرداد : گاه شماری، نام ماه پنجم از سال شمسی، پس از تیر و پیش از شهریور، روز هفتم از هر ماه شمسی

با این توضیحات هیچ شک و شبهه ای مبتی بر این که نام مرداد برگرفته از همان نام امرداد (امرتات) گرفته شده است و بر اثر گذر زمان و تحول زبان فارسی الف آن حذف گردیده ، باقی نمی ماند از آنجایی که امرداد به معنای نامیرا بوده بنابراین هرگاه نام ماه پنجم سال نیز بیاید به همان معنایش اشاره دارد نه به معنای میرا چرا که در فرهنگ ها نیز به همین معنی اشاره شده است.

اما اندکی بنگریم به چگونگی تحول این واژه :
در تاریخ زبان فارسی نوشته دکتر خانلری جلد سوم صفحه ۳۹ آمده :
پیشوند a یا an در فارسی میانه برای نفی به کار می رود و در فارسی دری متروک شده است

در تاریخ مختصر زبان فارسی محسن ابوالقاسمی صفحه ۸۴ آمده :
awinahtar : بی گناه تر

الف پیشوند نفی است و به فارسی دری نرسیده است و (نا) باز مانده از پیشوند (ana ) است .

دکتر محیط طباطبایی در مقاله خود با عنوان (مرداد یا امرداد) برای توضیح این مطلب چند مثال آوردند :
آپورناک پهلوی به معنای جوان نابالغ است و صورت فارسی دری برنا است که در ریشه شناسی عکس مصداق لفظ پهلوی را می رساند .

با این حال باز برنا در معنی جوان نابالغ به کار می رود نه بالغ ....

در مثال دیگری ایشان امرتات را می گویند :
امرتات پهلوی در فارسی دری به مرداد بدل می شود ، از حذف الف برنا و مرداد احساس کسر و کمبود و تغییری در لفظ نمی کند و صورت دری آنها همان مفهوم اوستایی را می رساند .

در فرهنگ کوچک پهلوی ذیل امرداد صفحه ۱۸۷ آمده :
گاه نما ، نام پنجمين ماه سال و هفتمین روز ماه

همین منابع دلیل محکمی است برای رد سخن آن دسته از افرادی که می گویند در اشعار مرداد به معنای ماهی از سال آمده و در معنای نامیرا نیست
ماه مرداد از نام امشاسپند امرتات گرفته شده که در پهلوی به امرداد تبدیل گشته و سپس الف آن به فارسی دری نرسیده است. پس هرگاه در هر متنی نام مرداد آمده تحول یافته همان امرداد است ، هرچند که ریخت ظاهری کلمه تغییر یافته اما معنی آن دچار تحول نشده است.
از دیگر کلماتی که چنین تغییراتی را داشته اند می توان به برنا و نوش دارو اشاره کرد.

اما در پایان از آن دسته دوستانی که همچنان معتقدند که مرداد به معنای میرا است و اشتباه می خواهم از بین متون فارسی چند نمونه شاهد بیاورند که مرداد در معنی میرا و مردنی به کار رفته باشد.

من چند مورد را اشاره می کنم که در معنی میرا به کار نرفته است

ز خرداد باش از بر و بوم شاد
تن چارپایانت مرداد باد

داستان بیژن و منیژه
بیت ۷۴۰ ویرایش دکتر خالقی مطلق
این بیت از زبان رستم به شاه کیخسرو است که در حال ستایش او می باشد ، به یقین رستم پهلوان نمی تواند به کیخسرو بگوید که چارپايانت مرده باد اینجا مرداد به معنی نامیرا به کار رفته و حالت دعایی دارد که چارپايانت نامیرا باشند .

روز مرداد مژده داد بدان
که جهان شد بطبع باز جوان

روز مرداد روز هفتم از هر ماه بوده و در پهلوی امرداد بوده است پس باز در معنی میرا نیست.

در واقع در هیچ متنی مرداد به معنی میرا و مردنی به کار نرفته است زیرا ذات و ریشه آن همان امرداد (امرتات) است و معنایش همچنان نامیرا

کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
ادامه👇


امرداد، نامیرایی که مردنی شد

امرداد را به اشتباه مرداد می‌گویند و این‌گونه است که واژه‌ای با معنای نامیرایی، به مرگ ختم می‌شود.

در زبان­شناسیِ تاریخی پدیده‌ای وجود دارد به نام "قیاس" که سرآغاز دگرگونی در بسیاری از واژه‌ها است. مثلاً واژه "زمین" در اصل "زمی" بوده اما چون معمولا همرا با "آسمان" که آخرش "ن" دارد، به کار می‌رفته،  از این همجواری تأثیر گرفته و در قیاس با این کلمه یک "ن" به آخرش اضافه شده و شده "زمین" اما این نون در ریشه‌اش وجود و معنا ندارد.
 
برای اَمِرداد بیچاره نیز چنین اتفاقی افتاده؛ زیرا در کنار واژه خرداد قرار گرفته و این همجواری او را از جاودانگی و نامیرایی به میرایی و مردنی تبدیل کرده است!
 
واژه "امرداد" (اَمِرِتات) از سه بخش تشکیل شده: 1- پیشوند "اَ" که سر هر وایه‌ای بیاید، معنیآن را متضاد می‌کند. 2- ریشه اوستایی مَر  به معنی مرگ و مردن   3- پسوند "تات".
 
بنابراین "مرتات" که در زبان امروز به مرداد بدل شده، یعنی میرا و مردنی، در حالی که امرتات (امرداد) یعنی نامیرا، بیمرگی و جاودان.
 
شاید برای بسیاری این پرسش پیش بیاید که نام‌های خرداد و مرداد به عنوان دو تا از ماه‌های سال خورشیدی، در پی هم و در کنار هم نیستند و با وجود ماه تیر که در میانه آنها قرار می‌گیرد چطور تا این حد همجوار شده‌اند که امرداد چنین تأثیری پذیرفته است؟
 
باید گفت که ماجرای امرداد و خرداد فراتر، ژرف تر و کهن‌تر از دو نام است و همنشینی آنها را باید در اسطوره‌های زیبای ایرانی جست و جو کرد.
 
امرداد و خرداد دو تن از امشاسپندانِ اهورامزدا هستند. امشاسپندان که جلوه‌های خداوند در جهان به شمار می‌آیند، جاودانان مقدسی هستند که هرکدام در رابطه با آفرینشِ یک یا چند پدیده از هستی وظیفه‌ای دارند.
 
امردادِ امشاسپند گیاهان را می‌رویاند و گله‌ها و رمه‌ها را افزایش می‌دهد. او می‌کوشد تا گیاهان پژمرده نشوند.
 
در اسطوره آفرینش، زمانی که اهریمن به آفرینش نخستین در جهان حمله‌ور شد، امرداد از جوهره وجودی گیاهان محافظت کرد؛ به این صورت که گیاهِ خشک شده و آسیب دیده از سوی اهریمن را برمی‌گیرد، می‌ساید و با یاری ایزد باران در جهان پراکنده می‌کند تا بدین ترتیب رستنی‌های گوناگون در همه دنیا سر از خاک بیرون بیاورند.
 
از سوی دیگر خردادِ امشاسپند آب را حمایت می‌کند، با ایزد باران یار و همکار است و شادابی گیاهان نشانه‌ای از وجود اوست.
 
بنابراین عملکرد او و امرداد با هم ارتباط تنگاتنگ دارند. این دو امشاسپند مؤنث هستند و در متن‌های کهن معمولاً به عنوان نمایندگان رویش و زندگی، نامشان در کنار هم می‌آید. این همنشینی، همان است که سبب شد امرداد به مرداد بدل و معنایش کاملاً متضاد شود.
 
نکته جالب توجه دیگر آن که در اسطوره‌ها، هر یک از این امشاسپندان، یک دشمن مستقیم دارند که این دشمنان از سوی اهریمن مأمور شده‌اند تا در کار آنها کارشکنی کنند و امرداد و خرداد دشمنانشان نیز وظایف مرتبط دارند.
 
دشمن خرداد دیوی است به نام "تَئیری" و دشمن امرداد دیو دیگری به نام "زئیری". زئیری وظیفه‌اش ساختن زهر است و تئیری باید گیاهان و دام‌ها را با این زهر بیامیزد و از بین ببرد.
 
البته خرداد و امرداد با همکاری هم، مانع از آن می‌شوند که جهان پژمرده و زهرآلود شود و همچنان که می‌بینیم زندگی در سراسر هستی همچنان جریان دارد.
 
سیمن دخت گودرزی
 
منابع:
-         راهنمای زبان های باستانی؛ دکتر محسن ابوالقاسمی
-         تاریخ اساطیری ایران؛ دکتر ژاله آموزگار
-         فرهنگ کوچک زبان پهلوی؛ دیوید نیل مکنزی، ترجمه دکتر مهشید میرفخرایی

کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅


#خویدوده
که بی کــام او،تاج برســـــر نهم
همه کشور ایـــرانیـــــان را دهم
تورا بانـــــوی شـــهر ایران کنم
به زور و به دل کار شـیران کنم
رستم واسفندیار
درودبریاران فرهیخته
اینکه درشاهنامه نادرستی های چندی هست یا بگفته ی دیگر حکیم فردوسی هم بایدنقد شود سخن درستی است.
اما اینکه ما باید برای داستانهای شاهنامه گواه تاریخی بیاوریم یا آنرا با تاریخ تطبیق دهیم سخن دیگری است که نه معقول است ونه ممکن.
اسطوره وحماسه ــ که ازدل اسطوره برمی خیزد ـــ بویژه حماسه ی ملی که شاهنامه باشد زائیده ذهن ایرانیان دردرازای تاریخ است وابهام درزمان ومکان ویژگی آن ست .اگربتوان این ابهام را زود ـ که نمی توان ـ آنچه می ماند تاریخ است ونه دیگراسطوره وحماسه .اما اینکه کسانی شخصیت های شاهنامه را واقعی تصور می کنندو رویدادهای انرا تاریخی می دانند ودنبال نامجاهای شاهنامه می گردند مقوله ای ست که آنرا تاریخی شدن اسطوره گویند.
برخی نیز برآنندو تا انجا پیش رفته اند که می گویند شاهنامه فاقدبخش تاریخی است حتی دربیست وچند رویه ی پادشاهی اشکانیان و پادشاهی ساسانیان نیز تاریخ نیست؛ تاریخی گونه است ،داستانهائی است درباره ی شاهان وبزرگانی که هستی تاریخی داشته اند واینکه چرا من به این برابرنهادن شاهنامه وتاریخ نمی پردازم پاسخ این ست که شاهنامه ،گنجینه ی ایران شناسی است بگفته ان عزیز یک کتاب نیست ،یک کتابخانه است ومن نیز آنچه را که از استاد توس وشاهکارجاودانه ی او آموخته ام برای آنانکه کمتر ازمن می دانند باز میگویم .
درگزارش بیت های بالا ازداستان رستم واسفندیار،همه کشورایرانیان رادهم سخن این ست که ایرانیان یعنی بلخیان ،بزرگان پایتخت گویا دردربارگشتاسب نه که انیرانیان کارها را دردست داشته اند بلکه گویا ازدوردستهای جهانشاهی ایران کسانی درپایتخت بودند واین پسندیده ی اسفندیار نبوده است.ترا بانوی شهر ایران کنم نیز دوتوجیه دارد.نخست اینکه کتایون دختر قیصر روم ومادراسفندیار وپشوتن همسر انیرانی گشتاسب وهمدم روزگارتبعید خودخواسته او درسرزمین روم است. شهبانوی رسمی گشتاسپ هوتس یا آتوسا از خاندان نوذریان است همان مادری که فرزندانش درتک نخست ارجاسپ خیونان به ایران کشته می شوند.اسفندیار می خواهد پس ازپادشا شدن کتایون قیصر را بعنوان ملکه مادر بانوی نخست ایران سازد.
دودیگر: مقوله چالش خیز خویدوده یا ازدواج با محارم است که بگزارش شاهنامه دست کم دردربارهای ایران وجود داشته است اسفندیار با خواهرخود همای ازدواج می کند. بهمن اسفندیار با دخترخود همای چهرزاد ، زناشوئی می کند شاهنامه می گوید داراب زاده ی همین ازدواج است. اگر اسکندر ودارا برادرانی ازیک پدر، داراب هستند پس اسکندر با روشنک برادرزاده ی خود زناشوئی کرده است واین سپارش دارای شکست خورده به شاه روم است.
اسفندیار شاید می خواهدپس ازشاه شدن باکتایون مادرخویش زناشوئی کند واورا بانوی خودوشهبانوی ایران سازد شاید کتایون در زمان همین گفتگو همسر اسفندیارهست بویژه بیتی درهمین آغازداستان هست که اسفندیار درمستی به کتایون باز میگردد آنچنانکه گوئی به خوابگاه وهمسرخودبازگشته است:
که چون مست بازآمد اسفندیار
دژم گشته ازخــانه ی شهـریار
کتایــون قیــــصر که بد مادرش
گرفته شب وروز اندربـــــرش
چوازخواب بیدارشد تیـره شب
یکی جامی خواست وبگشادلب...

*چوشاه جهان بازشد بازجای
به پورمــهین داد فــرّخ همای
سپه را به بستور فرخنــده داد
عجـم را چنـین بود آئین وداد
درسروده دقیقی عجم راچنین است آئین وداد یا ساز ونهاد،لت هاجابجا شده است وگویا باید اینگونه باشد:
چوشاه جهان بازشد بازِجای
به پورمهین داد فرّخ همای
عجم راچنین است سازونهاد
سپه رابه بستور فرخنده داد
به ازدواج اسفندیار وهمای اشاره دارد همان پدیده خویدوه که همچنان چالش خیزاست گزارش بیتها چنین است :
شاه جهان :گشتاسب درنگراست ،شاهنشاه ایران زمین که جهانشاهی بزرگی بوده است.
بازشد: برگشت ،ازنبردبه پایتخت، شهربلخ باز گشت.
بازِجای :به جای ، حرف اضافه ومتمم است وویژگی سبکی است.
پورمهین گشتاسپ اسفندیاراست.
همای :دخت گشتاسپ ،که به فرّخ هم توصیف شده است.
عجم :ایرانی، ایرانیان زرتشتی درنگراست،
سازونهاد :رسم وراه ،شیوه ،روش
این لت توجیه زناشوئی اسفندیار با خواهرخویش همای است که پیشترگشتاسپ پدرشان وعده ی آنرا داده است.این سخن دراین لت پایان می پذیرد.
بستور:پورزریر است وبرادر زاده ی گشتاسپ که فرماندهی سپاه به او سپرده می شود.
وقتی ،شاهنشاه گشتاسپ به پایتخت بازگشت ، همای دخت خجسته ی خودرا به همسری به پسربزرگ خود اسفندیار داد. .ایرانیان زرتشتی را چنین رسم بود وفرماندهی سپاه راهم به بستور برادرزاده ی خجسته خودسپرد.
سرافرازوتندرست باشید.

#محمود_امیر_عبداللهیان 2)

〰〰〰〰〰〰〰
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅

Показано 20 последних публикаций.

91

подписчиков
Статистика канала