Репост из: سبزِ قصه |
با هم رشد کردیم
با هم موهامونو کوتاه کردیم
با هم سعی کردیم شبیه همه نباشیم
با هم روی دیوارای اندیشه اسپری پاچوندیم
با هم عکسای عجیب گرفتیم
با هم به بابا داشتن و نداشتن خندیدیم
با هم از تنهایی ترسیدیم و گریه کردیم
با هم دستامونو اندازه گرفتیم
با هم به سودی و زری افتخار کردیم
با هم هزار بار قهر کردیم و دعوا
با هم جلوی مسجد شیرینی خوردیم
با هم توی سرما رفتیم کتابخونه
با هم واکسن زدیم که اگه رفتیم دانشگاه ثبت ناممون بکنن
با هم ریدیم به خیلیها و خیلی چیزها
با هم رفتیم انقلاب، سینما، نمایشگاه، باشگاه حتی
با هم قهوههای تلختر از روزگار وطن خوردیم
با هم معدههامون به فنا رفت
با هم قرار گذاشتیم فعلاً مرده نشیم
با هم میز و نیمکت مدرسه رو از بین بردیم با نقاشی و نوشته و شعر
با هم وسط راه از هم تنها شدیم
با هم دیدیم عه دیگه شبیه هم نیستیم
با هم دیدیم عه خب عیب نداره بازم همدیگه رو دوست داریم
با هم توی جوب نشستیم
با هم دوستامونو پیچوندیم که قدم بزنیم
با هم عاشق و فارغ شدیم
با هم کلِ، تمومِ، همهیِ، تهِ این نوجوونی رو در آوردیم.
#ناقصیده
با هم موهامونو کوتاه کردیم
با هم سعی کردیم شبیه همه نباشیم
با هم روی دیوارای اندیشه اسپری پاچوندیم
با هم عکسای عجیب گرفتیم
با هم به بابا داشتن و نداشتن خندیدیم
با هم از تنهایی ترسیدیم و گریه کردیم
با هم دستامونو اندازه گرفتیم
با هم به سودی و زری افتخار کردیم
با هم هزار بار قهر کردیم و دعوا
با هم جلوی مسجد شیرینی خوردیم
با هم توی سرما رفتیم کتابخونه
با هم واکسن زدیم که اگه رفتیم دانشگاه ثبت ناممون بکنن
با هم ریدیم به خیلیها و خیلی چیزها
با هم رفتیم انقلاب، سینما، نمایشگاه، باشگاه حتی
با هم قهوههای تلختر از روزگار وطن خوردیم
با هم معدههامون به فنا رفت
با هم قرار گذاشتیم فعلاً مرده نشیم
با هم میز و نیمکت مدرسه رو از بین بردیم با نقاشی و نوشته و شعر
با هم وسط راه از هم تنها شدیم
با هم دیدیم عه دیگه شبیه هم نیستیم
با هم دیدیم عه خب عیب نداره بازم همدیگه رو دوست داریم
با هم توی جوب نشستیم
با هم دوستامونو پیچوندیم که قدم بزنیم
با هم عاشق و فارغ شدیم
با هم کلِ، تمومِ، همهیِ، تهِ این نوجوونی رو در آوردیم.
#ناقصیده