هربار میخوام شروع کنم به نوشتن تو به ذهنم میای و انگار از همه طرف مسیرارو بستی و من نمیتونم به جاهای دیگه ی فکرم سفر کنم.
شاید یه سیل متشکل از خاطراتمون اون راهای مغزمو که به تو ختم نمیشه گرفته!
یا همون زلزله که موقع رفتنت تو دلم اومد رو مغزمم تاثیر گذاشته و همه چیزو آوار کرده!
پس واسه همین نمیتونم چیزی جز تو رو ببینم.
همش خرابه هایی جلوی چشممه که نشانگر گذشتست
دقت کردی؟
حتی جمله بندیامم درست نیست.
تمرکز ندارم
تو فکر راهه نجاتم
اصلا هست؟
نه، فکر نمیکنم.
پس چرا دارم بهش فکر میکنم؟
نمیدونم.
#غزاله
شاید یه سیل متشکل از خاطراتمون اون راهای مغزمو که به تو ختم نمیشه گرفته!
یا همون زلزله که موقع رفتنت تو دلم اومد رو مغزمم تاثیر گذاشته و همه چیزو آوار کرده!
پس واسه همین نمیتونم چیزی جز تو رو ببینم.
همش خرابه هایی جلوی چشممه که نشانگر گذشتست
دقت کردی؟
حتی جمله بندیامم درست نیست.
تمرکز ندارم
تو فکر راهه نجاتم
اصلا هست؟
نه، فکر نمیکنم.
پس چرا دارم بهش فکر میکنم؟
نمیدونم.
#غزاله