- : https://t.me/year845
+: https://t.me/Saken_teriton
*هرچقدر به نیمکتی که اون روش نشسته نزدیکتر میشه مصمم تر میشه، دیگه واسش هیچی اهمیتی نداره
*بهش میرسه و درحالی که اون خیلی راحت و بیخیال نشسته و با نگاه سرد همیشگیش بهش زل زده روبه روش می ایسته
+هیچ چیز نمیخوام بشنوم، فقط..
+دیگه نه من کسی به اسم تو میشناسم، و نه تو کسی به اسم من، همچی تمومه!
*با هر کلمه که به زبون میاره قسمتی از احساساتش جریحه دار میشه، حالا چطور بدون اون ادامه بده؟
*امااون دیگه نمیتونه غرورش رو بیشتر از این خدشه دار کنه،به اندازهی کافی توی این دوماه دربرابرخواستههای اون کوتاه اومده،در حالی که اون حتی نیمچه علاقه یارقبتی نشون نداده
*پوزخند میزنه،زیادی به خودش اعتماد داره
-واقعا؟ پس کجا رفت اون علاقهی آتشینت؟ همش دروغ بود؟
*بلند میشه و رو به روش می ایسته و زل میزنه تو چشماش
-تو نمیتونی منو ترک کنی بیچاره
*اما با حس کردن نبود اون گرمای همیشگی تمام وجودش یخ میزنه، انگار که...انگار...این سری اون باخته...
*بدون تفاوت درحالی که سعی در خفه کردن احساسش داره بهش زل میزنه و بعد از مدت کوتاهی همون راهی که اومد رو برگشت
اره
این پایان اونا بود.
+: https://t.me/Saken_teriton
*هرچقدر به نیمکتی که اون روش نشسته نزدیکتر میشه مصمم تر میشه، دیگه واسش هیچی اهمیتی نداره
*بهش میرسه و درحالی که اون خیلی راحت و بیخیال نشسته و با نگاه سرد همیشگیش بهش زل زده روبه روش می ایسته
+هیچ چیز نمیخوام بشنوم، فقط..
+دیگه نه من کسی به اسم تو میشناسم، و نه تو کسی به اسم من، همچی تمومه!
*با هر کلمه که به زبون میاره قسمتی از احساساتش جریحه دار میشه، حالا چطور بدون اون ادامه بده؟
*امااون دیگه نمیتونه غرورش رو بیشتر از این خدشه دار کنه،به اندازهی کافی توی این دوماه دربرابرخواستههای اون کوتاه اومده،در حالی که اون حتی نیمچه علاقه یارقبتی نشون نداده
*پوزخند میزنه،زیادی به خودش اعتماد داره
-واقعا؟ پس کجا رفت اون علاقهی آتشینت؟ همش دروغ بود؟
*بلند میشه و رو به روش می ایسته و زل میزنه تو چشماش
-تو نمیتونی منو ترک کنی بیچاره
*اما با حس کردن نبود اون گرمای همیشگی تمام وجودش یخ میزنه، انگار که...انگار...این سری اون باخته...
*بدون تفاوت درحالی که سعی در خفه کردن احساسش داره بهش زل میزنه و بعد از مدت کوتاهی همون راهی که اومد رو برگشت
اره
این پایان اونا بود.