Фильтр публикаций


Репост из: 短𝖾𝗉𝗁𝖾𝗆𝗋𝖺𝗅
30?!


Репост из: -𝖠𝖻𝗌𝖼𝗈𝗇𝖽
135?


Репост из: 어른FK
270?!


Репост из: 화공𔘓
177?


Репост из: 𝟔.𝟏𝟖.𝟏𝟖
50?


Репост из: 𝐂𝖺𝐥𝗆 𝐂𝖺𝐟é
120?


25?


ترانه ای اگر در ذره های طبیعت خفنه باشد
در رویایی طولانی فرو میرود
و جهان شروع میکند به آواز خواندن
فقط اگه تو کلمه ی جادویی را به زبان بیاوری




هیزم‌شکن حلبی گفت: شما آدم ها توی سینه‌تان قلب دارید. صاحب چیزی هستید که راهنمایی‌تان میکند. به همین خاطر نیازی نیست که کار بدی از شما سر بزند. من بدون قلب زندگی میکنم، به همین خاطر باید خیلی حواسم جمع باشد.

~جادوگر شهر اوز




-You have horns..Even a tail
+yes Im an outsider


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram




مرد غریبه لبخندی زد و به آرامی گفت: هنوز اسمی ندارم. هروقت انتخاب کردم تورا آگاه خواهم کرد


Репост из: @BiChatBot
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
های اسمت چیه؟


An eye for an eye, a leg for a leg
A shot in the heart doesn't make it unbreak
She really didn't wanna make it messy
She really, really didn't, but the girl gone cray




وقتی شخصیتی را مینویسم مانند خدایی هستم که به مخلوقش از بالا نگاه میکند. مخلوق من از گوشت و خون نیست. جوهری مشکی و گاهی رد ذغالی از مدادیست که در دست دارم. زمانی که موجب گریه و عذاب مخلوقم میشوم میخواهم مانند مادری دلسوز نوازشش کنم. پیشانی بدشانسش را ببوسم و با عذاب وجدان زیر گوشش زمزمه کنم: متاسفم. همگیشان تقصیر من اند
ایا به راستی شخصیت هایم از پایانی که برایشان نوشته ام دلخورند؟


کتاب باید در دست کتاب دزد و یا کسی که کتاب قرض میگیرد و آن را پس نمیدهد تبدیل به ماری خطرناک شود. زهر مار باید حسابش را برسد و تمام اعضای بدنش را فلج کند. باید با صدای بلند فریاد بزند و التماس کنان طلب بخشش کند و تا وقتی که بدنش کاملا نگندیده است، رنج و عذابش نباید به پایان برسد. کرم کتاب باید مانند کرمی که به جان مرده میافتد و خودش هرگز نمیمیرد، دل و روده ی او را بجود و وقتی اخرین مرحله ی مجازاتش سر میرسد، باید برای همیشه در آتش جهنم بسوزد و ذوب شود.

Показано 20 последних публикаций.

24

подписчиков
Статистика канала