🥀تکهای گوشت در دستان پدرم/ناقصسازی زنان و دختران
“وقتی خودم ختنه میشدم نفهمیدم چه شده، اما وقتی مادر شوهرم، دخترم را برد توی اتاق تا بدهد دست بیبی، ضجه میزدم، فریاد میکشیدم که نکند اما زنهای همسایه میگفتند: حالا نمی فهمی، این برای خودش خوب است.”
صدایش پشت تلفن میلرزد، سکوت میکند. فرصت میدهم تا بغضش را فرو دهد. ادامه میدهد:” اما سر دختر دومم، نگذاشتم. گفتم زهرا را میبرم و فرار میکنم. خب بزرگتر هم بودم. بیست سالم شده بود و شوهرم باور میکرد که میتوانم فرار کنم. به مادرش گفت که بیبی حق ندارد پا در خانه ما بگذارد.”
حالا زهرا ۱۸ ساله است و سالم و مریم ۲۰ ساله و ختنه شده. مریم در کرمانشاه درس میخواند و زهرا پشت کنکوری است. مادر ۳۶ ساله است و ختنه شده، مثل همه زنهای همسایه، مثل مادر شوهرش و مثل مادرش، مثل بسیاری از زنان ختنه شده در مناطق مختلف جنوب و غرب ایران.
🔻در «مجله تابلو» بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/HTGKW1