Репост из: یادداشتهای میم_ب
از معدود مواردی که در من شامل تغییر نشده، یاد و خاطر توست. این یک خوشحالی توام با غم است؛ اینکه تو همیشه با منی. حتی اگر نخواهی، حتی اگر نمانی..
در سایهی دلتنگیِ تو، یاد گرفتهام که چگونه فکر کنم، تا زنده بمانم. بعد از تو، هر روز بیشتر از پیش به این نتیجه رسیدم که زندگیِ آمیخته با دلتنگی، وضعیتیست ما بین مرگ و زندگی. من نه آنقدر خوشبخت بودم که پس از تو تمام شوم، و نه آنقدر خوشاقبال که بتوانم فراموشت کنم.
گلایهای هم نیست. شاید من را مابین مرگ و زندگی نگه داشته تا به جای تو هم، عاشق و وفادار بمانم. اگر رسالت من تنها دوست داشتن تو باشد، حرفی برای گفتن باقی نمیماند. اگرچه تو برای من، ورای رسالت و هرچیزی شبیه آن هستی. من از دوست داشتنِ تو، رهایی ندارم. دوست داشتنت یک انتخاب نیست، سرنوشت من است.. و از سرنوشت راه گریزی نیست.
در سایهی دلتنگیِ تو، یاد گرفتهام که چگونه فکر کنم، تا زنده بمانم. بعد از تو، هر روز بیشتر از پیش به این نتیجه رسیدم که زندگیِ آمیخته با دلتنگی، وضعیتیست ما بین مرگ و زندگی. من نه آنقدر خوشبخت بودم که پس از تو تمام شوم، و نه آنقدر خوشاقبال که بتوانم فراموشت کنم.
گلایهای هم نیست. شاید من را مابین مرگ و زندگی نگه داشته تا به جای تو هم، عاشق و وفادار بمانم. اگر رسالت من تنها دوست داشتن تو باشد، حرفی برای گفتن باقی نمیماند. اگرچه تو برای من، ورای رسالت و هرچیزی شبیه آن هستی. من از دوست داشتنِ تو، رهایی ندارم. دوست داشتنت یک انتخاب نیست، سرنوشت من است.. و از سرنوشت راه گریزی نیست.