کتاب توحید
📋 باب 48
📎 موضوع :
به شوخي گرفتن قرآن يا پيغمبر يا هر آنچه كه در آن، نام و یادِ الله باشد
🔻 شرح :
💠 الله متعال میفرماید: وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ [التوبة: ٦٥]
«و اگر آنان را بازخواست کنی- که چرا چنین گفتید و چنین کردید-، میگویند: ما فقط شوخی و بازی میکردیم. بگو: آیا الله، و آیات و فرستادهاش را به مسخره می گیرید؟»
💠 از ابنعمر و محمد بن كعب و زيد بن اسلم و قتاده روايتی بدین مضمون وارد شده است كه مردي در غزوهی تبوك گفت: ما شكمگندهتر، و دروغگوتر و بزدلتر از اینها در هنگام نبرد سراغ نداريم. عوف به او گفت: دروغ گفتي و تو منافق هستي. آنچه را که گفتی به اطلاع رسولاللهﷺ ميرسانم. عوف به همین منظور نزد رسولالله رفت و دریافت كه رسولاللهﷺ توسط وحي، از این موضوع باخبر شده است. آن مرد- که چنین سخنانی گفته بود- نزد رسولالله آمد و ايشان تازه سوارِ مركبش شده بود و قصد داشت حركت كند؛ گفت: ای رسولخدا! ما با هم شوخي ميكرديم تا از مشقت راه بكاهيم و هدف ديگري نداشتيم.
_ ابنعمر ميگويد: گويا اینک آن مرد را مىبينم كه خود را به ریسمان پالانِ شتر رسولاللهﷺ چسبانده بود و پاهایش روی زمین کشیده میشد و عذرخواهي ميكرد و ميگفت: ما، مزاح ميكرديم و از هر دري سخني ميگفتيم؛ و رسولاللهﷺ به او ميفرمود: أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ. «آیا الله، و آیات و فرستادهاش را به مسخره میگیرید؟». رسولاللهﷺ به آن مرد توجه نمیکرد و بیآنکه چیزی بگوید، فقط همین آیه را تکرار مینمود.
┏━━━✨✨✨━━━┓
┗━━━✨✨✨━━━┛
📋 باب 48
📎 موضوع :
به شوخي گرفتن قرآن يا پيغمبر يا هر آنچه كه در آن، نام و یادِ الله باشد
🔻 شرح :
💠 الله متعال میفرماید: وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ [التوبة: ٦٥]
«و اگر آنان را بازخواست کنی- که چرا چنین گفتید و چنین کردید-، میگویند: ما فقط شوخی و بازی میکردیم. بگو: آیا الله، و آیات و فرستادهاش را به مسخره می گیرید؟»
💠 از ابنعمر و محمد بن كعب و زيد بن اسلم و قتاده روايتی بدین مضمون وارد شده است كه مردي در غزوهی تبوك گفت: ما شكمگندهتر، و دروغگوتر و بزدلتر از اینها در هنگام نبرد سراغ نداريم. عوف به او گفت: دروغ گفتي و تو منافق هستي. آنچه را که گفتی به اطلاع رسولاللهﷺ ميرسانم. عوف به همین منظور نزد رسولالله رفت و دریافت كه رسولاللهﷺ توسط وحي، از این موضوع باخبر شده است. آن مرد- که چنین سخنانی گفته بود- نزد رسولالله آمد و ايشان تازه سوارِ مركبش شده بود و قصد داشت حركت كند؛ گفت: ای رسولخدا! ما با هم شوخي ميكرديم تا از مشقت راه بكاهيم و هدف ديگري نداشتيم.
_ ابنعمر ميگويد: گويا اینک آن مرد را مىبينم كه خود را به ریسمان پالانِ شتر رسولاللهﷺ چسبانده بود و پاهایش روی زمین کشیده میشد و عذرخواهي ميكرد و ميگفت: ما، مزاح ميكرديم و از هر دري سخني ميگفتيم؛ و رسولاللهﷺ به او ميفرمود: أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ. «آیا الله، و آیات و فرستادهاش را به مسخره میگیرید؟». رسولاللهﷺ به آن مرد توجه نمیکرد و بیآنکه چیزی بگوید، فقط همین آیه را تکرار مینمود.
┏━━━✨✨✨━━━┓
┗━━━✨✨✨━━━┛