ببین اینجا کسی نمی تونه بخنده!
" اینجا شهر سکوته"
نفسم به نفسش بنده ها، ولی هر چقدر میگه بخند نمیتونم.
مامان اون موقعی که میخواستم بلند بخندم، میگفتی: هیس
الان میگی بخند؟الان که احساسی ندارم.
الان که مثل یه سنگم؟
مامان، بابا اصلا میفهمین عشق چیه؟
مجبورم می کنید به ازدواج اجباری تن بدم!
وقتی دیونه ی یه نفر دیگم؟
وقتی نفسم به خندش بنده؟
وقتی می پرستمش؟
می خوام برم...
ولی احساس میکنم
ی دیواری روبه رومه...
یه دوراهی.
برم؟نرم؟
#ثنا_نوشت
" اینجا شهر سکوته"
نفسم به نفسش بنده ها، ولی هر چقدر میگه بخند نمیتونم.
مامان اون موقعی که میخواستم بلند بخندم، میگفتی: هیس
الان میگی بخند؟الان که احساسی ندارم.
الان که مثل یه سنگم؟
مامان، بابا اصلا میفهمین عشق چیه؟
مجبورم می کنید به ازدواج اجباری تن بدم!
وقتی دیونه ی یه نفر دیگم؟
وقتی نفسم به خندش بنده؟
وقتی می پرستمش؟
می خوام برم...
ولی احساس میکنم
ی دیواری روبه رومه...
یه دوراهی.
برم؟نرم؟
#ثنا_نوشت