مخزن نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


مخزن نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری
کانالی برای بیان نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری؛ کانالی برای نیاز امروز افراد جامعه ی ایرانی برای درست نویسی متون فارسی
Admin :
@mollasadeghi

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


#نکات_پژوهشی
#جستجوی_اینترنتی

✳️ هفت نکته ظریف جستجو در گوگل

🔹 با مهارت ‌یافتن در استفاده از گوگل که بزرگ‌ترین موتور جستجو در جهان است، در هنگام جستجو برای مطالب، در زمان صرفه‌جویی کنید. با دنبال کردن نکات زیر، متوجه خواهید شد که برای انجام جستجوی حرفه‌ای در گوگل، باید چه کارهایی را انجام دهید. نکات ساده و در عین حال بسیار مفید برای جستجو کردن در گوگل به صورت حرفه‌ای عبارتند از:

1⃣ استفاده از علامت نقل قول انگلیسی، یعنی “”؛ مثال: “دوستت دارم مادر”
استفاده از علامت نقل قول برای عبارتی که جستجو می‌کنید، موجب می‌شود که دقیقاً همان عبارت را جستجو کنید. یعنی، عبارتی که در علامت نقل قول قرار داده‌اید، در تمام نتایج جستجوی شما وجود خواهد داشت.

2⃣ استفاده از خط تیره؛ برای مثال: دلفین‌ها –فوتبال
اگر می‌خواهید کلمه‌ای در نتایج جستجو وجود نداشته باشد، قبل از آن کلمه از خط تیره استفاده کنید.

3⃣ استفاده از علامت مد (~)؛ برای مثال: موسیقی ~کلاس‌ها
زمانی باید از علامت مد استفاده کنید که می‌خواهید مترادف‌های کلمه‌ی مورد نظر نیز در نتایج جستجو وجود داشته باشد. برای نمونه، با جستجوی عبارت بالا، کلاس‌ها، درس‌ها، آموزش موسیقی و غیره را جستجو خواهید کرد.

4⃣ استفاده از site؛ برای مثال: site:ndtv.com
با استفاده از site:، فقط در داخل وب‌سایت خاصی، جستجو خواهید کرد.

5⃣ استفاده از خط عمودی؛ برای مثال: بلوز | پیراهن | زیرپیراهن
با استفاده از خط عمودی، وب‌سایت‌هایی را جستجو خواهید کرد که در آنها یکی، یا دو تا، یا تمام عبارت‌های قرار گرفته میان خطوط عمودی، وجود دارد.

6⃣ استفاده از دو نقطه؛ برای مثال: فیلم‌های ۱۹۷۰..۱۹۵۰
وقتی می‌خواهید در بازه‌ی میان دو عدد جستجو کنید، از دو نقطه استفاده کنید. مثلا در عبارت بالا، فیلم‌های مربوط به بازه‌ی زمانیِ ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ را جستجو خواهید کرد.

7⃣ برای جستجوی انواع مختلف فایل عبارت filetype: را بنویسید و بلافاصله نوع فایل را بنویسید. مثلاً برای جستجوی انحصاری مقالات pdf عبارت filetype:pdf را بنویسید و سپس کلمه مورد جستجو مثلاً کلمه تحریم را بنویسید.

مطلب برگرفته از: کانال مطالعات شیعه در غرب
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#نکته_های_آرایه_ای
#تفاوت_مجاز_استعاره_کنایه

#مجاز:
چنان چه واژه ای در معنی واقعی اش به کار نرود "مجاز" است.
به عبارتی ساده چنان چه به جای چیزی "محل یا جز و کل" چیزی را به کار ببریم:
✅بر آشفت ایران و برخاست گرد.
✅به کشتن دهی سر به یک بارگی
✅دست در حلقه ی آن زلف دوتا نتوان کرد.
✅مر زبان را مشتری جز گوش نیست.
✅همت حافظ و انفاس سحر خیزان بود
که زبند غم ایام نجاتم دادند
⏺در مثال های بالا:
ایران مجاز از "مردم" به علاقه ی محل /سر مجاز از "کل وجود "به علاقه ی جز/
دست مجاز از"انگشت "به علاقه ی کل/زبان مجاز از "سخن"به علاقه ی ابزار/انفاس مجاز از "سخنان یا نصایح" به علاقه ی سببیه است.

#استعاره :
استعاره نیز نوعی مجاز به علاقه تشبیه است ،چرا که "مشبه به "را به جای مشبه به کار می بریم .
✅غضنفر(شیر)بزد تیغ بر گردنش
✅دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی .
✅ای دیو سپید پای دربند
در مثال های بالا چه وازه هایی غیر واقعی یعنی در اصل "مشبه به "اند؟
غضنفر :استعاره از "حضرت علی"
زندان: استعاره از "دنیا"
دیو سپید:استعاره از "دماوند"

#کنایه:
هرگاه "افعال مرکبی "را در غیر معنی ظاهری به کار ببریم ،از کنایه بهره برده ایم.
✅سر سرکشان زیر سنگ آورد
✅هنوز از دهن بوی شیر آیدش
✅عنان را گران کرد اورا بخواند
سر زیر سنگ اوردن:کنایه از کشتن کسی
از دهن بوی شیر آیدش: بی تجربه بودن و خردسالی
عنان گران کردن :کنایه از متوقف کردن اسب.
🔻چه تشابهی بین مجاز.، استعاره و کنایه هست؟
✅هر سه معنی مجازی (غیر واقعی )دارند .
🔻تفاوت این سه در چیست؟
✅اگر تشبیه در کار بود = استعاره
✅اگر علاقه یا پیوند (بجز تشبیه)
در کاربود = مجاز
✅اگر فعل مرکب = کنایه

مطلب برگرفته از: گروه ادبیات کشور
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


عزیزی بنام نورمحمدی آدمین کانال علوم و فنون ادبی پست های این کانال و کانال فردوس سخن را بدون ذکر نامه کانال هایی که مطالب دو کانال نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری و کانال فردوس از آن ها گرفته می شود ؛ مطالب را به نام کانال خود ؛ کانال علوم و فنون ادبی در کانال خود می گذارد ؛ از ایشان می خواهم رسم امانتداری را نسبت به کانال هایی که نامشان در زیر پست های این دو کانال آمده است مراعات کنند ؛ توقعی برای ذکر نام دو کانال نکات نگارشی و کانال فردوس سخن ندارم

سیاووش ؛ مدیر کانال نکات نگارشی و آدمین کانال فردوس سخن
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#نکته_های_ی_در_باره_ی_ضرب_المثل_ها
#آب_زیر_کاه

این اصطلاح دربارهٔ کسی به‌کار می‌رود که در لباس‌دوستی و خیرخواهی برای دستیابی به اهداف خود، دیگران را فریب می‌دهد و به آنان خیانت می‌کند.
در گذشته یکی از ترفندهای جنگی آن بود که در مسیر حرکت دشمن که از مزارع و کشتزارها می‌گذشت باتلاق‌هایی پر از آب حفر کنند و روی آن‌را زیبا و طبیعی با کاه و علف بپوشانند تا دشمن هنگام عبور از این مناطق در آن‌ها افتاده و غرق شود. بدین ترتیب پیشتازان سپاه دشمن و سوارکاران آن‌ها در این باتلاق‌های سرپوشیده فرومی‌رفتند و با کندشدن پیشروی آنان این فرصت برای مدافعان آن منطقه فراهم می‌آمد تا سپاه خود را آماده و تجهیز نمایند.
این حیلهٔ جنگی در مبارزات مردم ویتنام علیه امریکائیان نیز به‌کار گرفته شده است و ویت‌کنگ‌ها در جنگل‌ها گودال‌های کوچک یا بزرگی حفر و پر از آب می‌کردند و سرنیزه و سیخ‌های بلند دیگری را نیز در آن‌ها قرار می‌دادند و روی آن‌ها را با کاه و برگ و علف می‌پوشاندند و سربازان امریکایی که از آب زیر کاه خبر نداشتند هنگام پیشروی در این گودال‌های پر از آب و سرنیزه می‌افتادند و با فرورفتن سرنیزه‌ها در بدنشان و غرق‌شدن در آب با مرگ هولناکی از میان می‌رفتند.

- سید مصطفی موسوی

مطلب برگرفته از: کانال ویراستاران‌ چوک
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#نکته_ها_ی_دستوری
#منادا

قسمت دوم

در دستورزبانِ فارسی، منادا کسی یا چیزی است که ندا یا خطابش می‌کنیم. منادا یا ابتدای جمله می‌آید یا میانِ جمله یا پایانِ جمله.

۱) اگر ابتدای جمله بیاید، پس از آن ویرگول می‌آید:
- «پدر گفت: ای پسر، خیالِ مُحال از سر به‌درکن.» (گلستان، باب سوم)
- ای خدا، این وصل را هجران مکن/... (مولوی)
- نیما، غمِ دل گو که غریبانه بگرییم/... (شهریار)

۲) اگر میانِ جمله بیاید، قبل و بعد از آن ویرگول می‌آید:
- اگر به خانۀ من آمدی، برای من، ای مهربان، چراغ بیاور. (فروغ فرخزاد)
- گر گناهی کردم و دارم، خداوندا، ببخش/ چون گنه را عذر می‌آرم، خداوندا، ببخش (اوحدی)
- ذاتت عسل است، ای جان، گفتت عسلی دیگر/... (مولوی)

۳) اگر پایانِ جمله بیاید، قبل از آن ویرگول می‌آید:
- مثل راز شعر حافظ، مثل آواز قناری، هم‌چو یادِ خوش‌ترین‌ها، هم‌چو باران بهاری*، ای وطن! (نادر ابراهیمی)
★ بهاری (مسند + فعلِ ربطی): بهار هستی. تکیه روی هجای اول است.
- ندارم طاقت تیمار چندین/ اَغِثنی، یا غیاثَ‌المُستَغیثین (نظامی)
- اين‌كه فردا اين كنم يا آن كنم/ ‏اين دليلِ اختيار است، اى صنم‏ (مولوی)

نکتۀ ۱: در حالت معمولی، که خطابِ آمرانه یا تأکید یا تحذیر یا تحقیر یا تهدید یا امثال این‌ها در کار نیست، بعد از منادا ویرگول می‌آید:
- ساقیا، این مُعجِبانِ آب و گل را مست کن/... (مولوی)
- الاهی، سینه‌ای دِه آتش‌افروز/... (وحشی بافقی)

نکتۀ ۲: گاهی، پس از منادا، نشانۀ تعجب می‌آید، ازجمله:
الف. در برخی خطاباتِ رسمی (بسته‌به بافت و مخاطب): حُضّارِ محترم! جنابِ آقای رئیس‌جمهور!

ب. در برخی خطاباتِ غیررسمی، که بتوان بارِ عاطفیِ‌ آن‌ها ازقبیلِ اندوه،‌ شادی، آرزو، شگفتی، تحقیر، توهین، خطاب به زیردست، و نظایرِ این‌ها را تشخیص داد:
- آی آدم‌ها! که بر ساحل بساط دلگشا دارید، [...] یک نفر در آب می‌خوانَد شما را. (نیما یوشیج)
- «آهای رقیه! چایی برای گلین خانم بردی؟» (جلال آل‌احمد، زن زیادی، ص ۲۶)
- «امید دوباره زبان از سر گرفت و گفت: [...] داخلِ معراجِ شهدای اهواز دنبال عباس می‌گشتم، جنازۀ لطفعلی را پیدا کردم. بِرارم! کی به تو شلیک کرد؟ کی دلش آمد؟» (قاسمعلی زارعی، دست خدا، ص ۴۱۱)
- «دو مردِ جوان [...] بنای دادوبیداد و ناسزا گذاشتند. یکی از آن‌ها با پیراهن پاره به میز سروان نزدیک شد: جناب‌سروان! من از دست این مرد شاکی هستم. پول مرا خورده، شیشۀ مغازه‌ام را شکسته [...].» (عزیز معتضدی، تابستان سفید، ص ۶۵)

نکتۀ ۳: پس از هریک از مناداهای هم‌پایه یا پی‌درپی، ویرگول می‌آید:
- ای سلامم، ای سرودم، ای نگهبانِ وجودم! (نادر ابراهیمی)
- ای یار، ای یگانه‌ترین یار، چه ابرهای سیاهی در انتظارِ روزِ میهمانیِ خورشیدند. (فروغ فرخزاد)

نکتۀ ۴: منادا، به‌طور طبیعی، در ابتدا می‌آید و اگر سپس بیاید، ازنظرِ بلاغی، برای تأکید و برجسته‌سازی است:
- بروید، ای حریفان، بکُشید یارِ ما را/... (مولوی)

سید محمد بصام

مطلب برگرفته از: کانال ویراستاران‌ متنوک
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


غلط ننویسیم.pdf
23.7Мб
غلط ننویسیم
(فرهنگ دشواری های زبان فارسی)
استاد ابوالحسن نجفی
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#نکته_ها_ی_نگارشی
#قواعد_عدد_نویسی

۱) اعدادِ بی ‌واو (تک‌کلمه‌ای)، حروفی: نُه، یازده، نود، صد، دویست، نهصد، هزار

۲) اعدادِ با واو، رقمی: ۲۶، ۱۲۵، ۱۳۵۶، ۳۴۸۰۰

۳) اعدادِ ترتیبی، حروفی و نیم‌فاصله: هشتادوسومین‌ جلسه، بیست‌ویکمِ اسفند، فصلِ بیست‌وسوم، سی‌اُمین همایش

۴) اعدادِ اعشاری، رقمی: ۲۵٫۴، ۱۲۷٫۶۵

۵) اعدادِ کسری، حروفی: یک‌دوم، پنج و یک‌سوم

۶) ساعت، یا رقمی یا حروفی: ۲۱:۵۴/ نُه و پنجاه و چهار دقیقۀ شب (یک ربع به چهار، بیست دقیقه به هفت، چهارِ صبح، شش و نیمِ عصر)

۷) تاریخ، در متن، با فاصلۀ جامد* (بینِ عدد و کلمه): ۲۲ تیر ۱۳۹۴، هفتمِ شعبانِ هزار و چهارصد و سی، ۱۹۹۶/۰۸/۲۲

۸) سایرِ واحدها، با فاصلۀ جامد (بینِ‌ عدد و واحد): ۶ گرم، ۱۲۰٫۰۰۰ ريال، ۲۵۰ درجۀ فارنهایت، ۷ لیتر

۹) عددِ پاورقی و پی‌نوشت (= عددِ توک) و ریاضیات و درصد و شمارۀ شناس‌نامه و جدول و صفحه و نمودار و آیه، همگی، به رقم نوشته می‌شود.

★ فاصلۀ جامد فاصله‌ای است که میانِ دو کلمه یا میانِ یک عدد و یک کلمه/ حرف می‌آید و آن دو را (درعینِ فاصله داشتن) به‌ هم زنجیر می‌کند و در کنارِ هم نگه می‌دارد.

ـــ سید محمد بصام

مطلب برگرفته از: کانال ویراستاران متنوک
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#ریشه_شناسی_واژه
#معارف_یا_معاریف

برخی معتقدند «معاریف» در عربی به‌کار نرفته و فارسی‌زبانان در دورۀ متأخر آن را، ظاهراً به‌قیاس «مشاهیر» (جمع «مشهور»)، سا‌خته‌اند و به‌معنای «معروفان» به‌کار می‌برند.

پاسخ:
۱. واژۀ «معاریف» دست‌کم از سدۀ هفتم در متن‌های معتبر فارسی به‌کار رفته‌است:
قرن ۷: جماعتی بسیار از معاریف شام به کوفه آمدند که دارالخلافۀ سفاح بود و به حضرت رسیدند (عوفی، جوامع‌الحکایات، جزء ۱، قسمت ۲، ص ۵۱).
قرن ۸: سعدالدوله از معاریف حکمای بنی‌اسراییلیان ابهر بود و اندک تحصیلی در هنر داشت (منشی کرمانی، نسائم‌الاسحار، ص ۱۰۷).
قرن ۹: ائمۀ کبار و معاریف و اکابر بغداد را دیدم (عقیلی، آثارالوزرا، ص ٤٤).
قرن ۱۱: نواب جنت‌مکان، سلطان‌ مرادمیرزا را ... با دوازده‌هزار کس از معاریف قزلباش ... به کومک ایشان تعیین نمودند (وحید قزوینی، جهان‌آرای عباسی، ص ۶۳).
قرن ۱۳: درباب خوانین ... و معاریف ... که زیر حمایت آن دولت رفته‌اند، ... دولت ایران بسیار طالب و مایل است که هیچ‌یک از دو طرف نزدیک به سرحد نباشد (قائم‌مقام، نامه‌های قائم‌مقام، ج ۲، ص ۸۳).
قرن ۱٤: با معاریف و مشاهیر آشنا شدم (میرزاحبیب، حاجی‌بابا، ص ٤۲۵).
٢. چنان‌که در «غلط ننویسیم» (نجفی) نیز آمده‌است، «معاریف» به‌قیاس «مشاهیر» (جمع «مشهور»)، ساخته شده‌است.
درنتیجه، «معاریف» غلط نیست.

پیکرۀ زبانیِ استفاده‌شده در این پژوهش‌:
۱. پیکرۀ گروه فرهنگ‌نویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به سرپرستی دکتر علی‌اشرف صادقی
۲. نرم‌افزار درج ۴، شرکت مهرارقام رایانه

فرهاد قربان‌زاده
@azvirayesh
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#نکته_ها_ی_دستوری
#منادا

قسمت اول

در دستورزبانِ فارسی، منادا کسی یا چیزی است که ندا یا خطابش می‌کنیم. پس منادا اسمی است که نقشِ ندایی می‌گیرد. برای منادا کردنِ اسم یا از حروفِ ندا استفاده می‌کنیم یا اسم را با تغییرِ آهنگ و تکیه‌اش منادا می‌سازیم.

۱) حروفِ ندا عبارت‌‌اند از تک‌واژهای اِی، یا، اَیا، آی، آهای، و ـ ا/ ـا (الفِ ندا). «اِی» و «یا» رسمی و معیار تلقی می‌شود. «اَیا» امروزه به‌کار نمی‌رود و کاربردِ ادبی دارد (در متونِ کهن، فراوان دیده‌ می‌شود). «آی» و «آهای» عمدتاً ویژۀ گفتار و گاه نامؤدبانه است و به‌منظور هش‌دار به‌کار می‌رود. این‌ پنج تک‌واژ قبل از اسم می‌آید، جز «ـ ا/ ـا» که پس از اسم می‌آید.

- اِی: ای صبا، نکهتی از کوی فلانی به من آر/... (حافظ)

نکتۀ ۱: گاهی منادا وابسته می‌گیرد: ای قومِ به حج رفته، کجایید؟ کجایید؟/... (مولوی)
نکتۀ ۲: گاهی منادا محذوف است: ای خُرَّم از فروغِ رُخَت لاله‌زارِ عمر/... (ای [آن‌که]...) (حافظ)
نکتۀ ۳: گاهی حرفِ ندا قبل از «که» می‌آید و منادا محذوف است: ای که در کشتنِ ما هیچ مدارا نکنی/... (ای [کسی] که...) (حافظ).
نکتۀ ۴: گاهی بعد از حرفِ ندا ضمیر می‌آید و منادا محذوف است: ای من غلام عشق تو روزی هزار بار/... (ای [کسی که] من روزی هزار بار غلام عشق تواَم) (سنایی).
نکتۀ ۵: گاهی «اِی» حرفِ ندا نیست، بلکه نوعی شبه‌جمله برای تعجب یا اشتیاق یا تأکید یا بیانِ نفرت یا آرزوست: .../ ای خوش آن عیشی که با سیمین صنوبر داشتم (امیر معزّی)؛ «ای بر پدرِ هرچه آدمِ خبیث و جنایت‌کار است لعنت!» (محمدعلی قاسمی، هات، ص ۱۹۰).

- یا: یاعلی؛ یاخدا!؛ «پدر... گفت: یا پسر، این چیست؟» (ابن‌منوّر، آن‌سوی حرف و صوت، ص ۴۴)
- اَیا: ایا باد، بگذر ز ایران‌زمین/... (فردوسی)
- آی: آی آدم‌ها! که بر ساحل نشسته شاد و خندانید، یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان! (نیما یوشیج)
- آهای: «آهای رقیه! چایی برای گلین خانم بردی؟» (جلال آل‌احمد، زن زیادی، ص ۲۶)
- ا/ ـا: کریما، به رزق تو پرورده‌ایم/... (سعدی، بوستان، باب دهم)

نکته: اگر پس از اسم‌های مختوم به مصوّتِ (واکۀ) ā و ū الفِ ندا بیاید، میانشان حرف «یِ» اضافه می‌شود، مانند خدایا (خدا + ی + ا) و ماهرویا (ماهرو + ی + ا).

۲) گاهی، به‌ویژه در گفتار، اسم را، با تغییرِ آهنگ یا با انتقالِ تکیه از هجای آخر به هجای اول، منادا می‌سازیم: دختر‌ِ گُلم، مراقب خودت باش؛ مسعود! بگیر بنشین!‌؛ سعدی، خیالِ بیهُده بستی امیدِ وصل/ هجرت بِکُشت و وصل هنوزت مصوّر است.

نکته:‌ گاهی اسمِ کسی را صریحاً خطاب نمی‌کنیم، بلکه، ازباب جلب محبت یا التفاتی که به شخص داریم،‌ به‌جای اسمِ طرفِ خطابمان، نسبتمان با او را مخاطب می‌سازیم؛ مثلاً پدری به دخترش می‌گوید «بابا، یه لیوان آب برام بیار» یا مردی به خواهرزاده‌اش می‌گوید «دایی جان، دستت درد نکنه». این نیز نوعی مناداست که می‌توان آن را «خطابِ تحبیبی» یا «خودمنادا» نامید.

سید محمد بصام

منابع
۱) آقاحسینی، ‌حسین و دیگران (۱۳۹۳). «جایگاه «ندا و منادا» در دستور زبان فارسی و علم معانی». فنون ادبی. سال ۶. شمارۀ ۲: ۱-۱۴.
۲) انوری، حسن و دیگرن (۱۳۸۲). فرهنگ بزرگ سخن. ج ۱. تهران: انتشارات سخن.
۳) طباطبایی، علاءالدین (۱۳۹۵). فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی. تهران: ‌فرهنگ معاصر.
۴) معینیان، مهدی (۱۳۷۳). دستور زبان فارسی. تهران: انتشارات معینیان.

مطلب برگرفته از: کانال انجمن ویراستاران متنوک
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#نکته_ها_ی_نگارشی
#یک_پیکرند_یا_یک_دیگرند_؟

بنی‌آدم اعضای "یک‌‌دیگرند"
که در آفرینش ز یک‌ گوهرند
(گلستان، چاپ استاد یوسفی، ص۶۶)

دربارهٔ ارجحیتِ ضبط «یک‌ پیکرند» یا
«یک‌‌دیگرند» در مصراع مشهورِ فوق تاکنون شماری از پژوهش‌گران سخن گفته‌اند. بعضی محقّقان مانند استاد نفیسی، صفا، خطیب رهبر و خزائلی و... ضبط «یک پیکرند» را تأیید کرده‌ و شماری دیگر همچون استاد مینُوی، یغمایی، یوسفی و... ضبط «یک‌دیگرند» را مرجّح دانسته‌اند.
باری، اگر ما پایبند به ضبط تمام دست‌نویس‌های کهن و معتبر گلستان باشیم -که البته باید به آن‌ها مادامی که غلط بودن آن ضبط محرز نیست، پایبند بود- پس ضبط غریب‌نمای «یک‌‌دیگرند» ضبط اصیل و درست خواهد بود.
استاد یوسفی دربارهٔ ضبط مذکور در تعلیقات گلستان سعدی چنین نوشته است: «اعضای یک‌دیگرند: چنین است در همهٔ نسخه‌ها.» (همان، ص۲۶۴)
استاد یوسفی سپس دیدگاه استاد مینوی را آورده است:
«صحيح این شعر سعدی همین طورست: اعضای یک دیگرند... . مضمون از عبارات معروف عصر سعدی بوده و او جمله‌ای را که زبان‌زد بوده است به قلم درآورده است. اصل آن در رسائل بولس طرسوسی، مروّج بزرگ مذهب عيسوی، آمده است که من ذیلاً به چند مورد آن‌ها (از روی ترجمهٔ فارسی و عربی کتاب مقدس) اشاره می‌کنم: زیرا که همچنان که در یک بدن اعضای بسیار داریم و هر عضوی را یک کار نیست، همچنین ما که بسیاریم یک جسد هستیم اما فرداً فردِ اعضای یک‌دیگر - فإنّه كما في جسد واحد لنا اعضاء كثيرة و لكن ليس جميع الأعضاء لها عمل واحد، هكذا نحن الكثيرين، جسد واحد في المسيح و اعضاء بعضاً لبعض كلّ واحد لِلآخر... .
در رسالهٔ بولس به افسوسيان آمده است (باب 4، فقره ۲۵): لِهذا دروغ را ترک کرده هر کس با همسایهٔ خود راست بگوید، زیرا که ما اعضای یک‌دیگریم - لذلک اطرحوا عنكم الكذب و تكلموا بالصدق كل واحد مع قريبه لأنّنا بعضنا اعضاء البعض.»

در ادامه، استاد یوسفی نظر شادروان حبیب یغمایی در تأیید نظر مذکور می‌آورد:
در بیست سال قبل که با مرحوم فروغی کلّیات سعدی را برای تجدید چاپ آماده می‌کردیم نسخه‌های بسیار معتبر و قدیم که تاریخ کتابت آنها از ۷۱۷ و ۷۲۹ به بعد بود در اختیار داشتیم. در همهٔ این نسخه‌ها... قطعهٔ معروف «بنی‌آدم اعضای یک‌دیگرند» به همین عبارت نوشته شده و تاکنون هیچ نسخه‌ای از قدیم و جدید، خطی و چاپی به نظر اهل ادب نرسیده که به عبارتی جز این باشد. نکتهٔ دیگر این که در این جا کلمه «یک‌دیگرند» معنی عام دارد و اگر به‌جای «یک‌دیگرند» فرض و تصوّر کنیم که «یک پیکرند» باید باشد (و چنین حقی نداریم) نه تنها مضمونی که در کمال بلندی است سقوط می‌کند بلکه لطف مصراع دوم هم که پیوستگی تمام به مصراع اوّل دارد از میان می‌رود. بنابراین جهات بر اهل ادب و طبع فرض است که این قطعهٔ معروف را هم‌چنان که سعدی فرموده و از عصر او تاکنون در همهٔ نسخه‌ها نقل و کتابت شده بدانند و بخوانند:
بنی‌آدم اعضای یک‌دیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند.

استاد یوسفی در پایان دیدگاه خویش را چنین بیان کرده است:
مصحِّح کتاب حاضر توجه سعدی را در درجهٔ اوّل به حدیث نبوی محتمل می‌داند¹ و بعد به گفتهٔ بولس. در عین حال، با در نظر گرفتن ضبط همهٔ نسخه های معتبر (که «اعضای یک‌دیگرند» می‌باشد و امکان تعبیر و تصرّفی شاعرانه (که همهٔ بنی‌آدم در عالمِ وجود به‌منزلهٔ اعضای یک‌دیگر به‌شمار می‌آیند)، در ضبط نسخهٔ اساس و نسخه‌های دیگر، تصرّفی را جایز ندانست، به‌خصوص که پیشنهاد عبارت «یک‌ پیکرند» همه بر استنباط و احتمال متّکی است.

۱- حدیث شریف نَبَوی چنین است:
مَثَلُ المُؤمِنينَ في تَوادِّهِم و تَراحُمِهِم و َتَعاطُفِهِم مَثَلُ الجَسَدِ، إِذَا اشْتَكیٰ مِنهُ عُضوٌ تَداعیٰ لَهُ سائِرُ الجَسَدِ بِالسَّهَرِ و الحُمّیٰ.

گلستان سعدی، تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی، صص ۲۶۴-۲۶۵

مطلب برگرفته از: کانال مجمع پریشانی
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#ریشه_شناسی_اصطلاح
#فضا_سازی_در_شعر

مکان بخشی از فضا است . هر شئی در مکان خاص خود وجود دارد . و نیازمند فضا است . و هر رویداد ی در مکان دارای مفهوم نمادین است . و محیطی که در آن زندگی می کنیم بر روی ذهن انسان اثر مستقیم دارد.ارزش نمادین هر پدیده ای در جایگاه خود از یک مفهوم نسبی بهرمند است . که نمودی از نیاز های شاعر محسوب می شود . و در باز نگری تفکر شاعر روی پدیده ها اثر مستقیم دارد . زیرا فضای داخلی همه ی معماری ها باز تاب جهان بینی شاعر است .

و شاعر با انتخاب آگاهانه ی لغت در چنین فضائی خواننده را دچار حیرت می کند . و این اتفاق در فضائی می افتد . که شاعر مجهز به دانسته های زبان شناسی باشد . استعاره ای با فشرده ترین نوع تشبیه قدرت تصویر را در شعر بالا می برد .

خلق ترکیب های کلامی در آفرینش شعر اثر بیشتری در ذهن مخاطب دارد . هماهنگی و تناسب واژگان در مصراع ارتباط کلامی را محکم. وحرکت شعر را بیشتر می کند . و جستجوی شاعر را در رسیدن به معانی دلخواه سرعت می بخشد .

محور همه ی تحولات در شعر زبان است . همه ی خلاقیت های ادبی در جهان ، در حوزه ی زبان مورد نقد و بر رسی قرار می گیرد .گستردگی در زبان موجب می شود تا جهان بینی شاعر گسترش پیدا کند. منتقد شعر وقتی وارد قلمرو دیگری از دلالت های معنایی می شود کار کرد های بیانی در برابر او جلوه های بیشتری پیدا می کنند . زیرا با تمام تفکر سعی می کند که از معنای صریح واژگان به معنای درون متنی برسد . یعنی تلاشی در رسیدن به کشف های پیدا و پنهان در شعر ، یعنی شعری که در اوج لحظات شاعرانه به یک متن حرفه ای و فنی تبدیل می شود . این است که هر واحد آوایی در تطابق با واحد های آوائی دیگر پیامواحدی را به خواننده ی شعر القا کند درک واقعیت های ملموس که شاعر در شرایط ویژه در شعر به تصویر می کشد ،و با هماهنگی واژگان ، به خلق تصویر های بصری ، با کمک تشبیه ، استعاره و ترکیب های کنایی می رسد . و ذهن خود را درگیر می کند . تا ابهام و پیچیدگی را از یک قطعه شعر دور سازد .سرعت خیال در توالی تصویر ها با کارکرد هجا ، واژه و جای آن در مصراع ، عمده ترین وجه شکل گیری شعر را در جایگاه مناسب نشان می دهد .

وقتی شاعر تجربه های عینی خود را در معرض دید خواننده ی شعر قرار می دهد . در حقیقت او را وادار می کند که تامل بیش تری در یک قطعه شعر از خود نشان دهد . تا حاصل تجربه های دیداری و شنیداری او را به درک وسیع تری ازز یبا شناسی شعر برساند .

تا روح کلام در نظرش آسان جلوه کند. عناصر کلامی در بافت معنایی زمینه را برای تصاویر دیداری و حسی ( عینی و ذهنی ) آماده می سازد .

نویسنده : زنده یادمنصور خورشیدی

مطلب برگرفته از: کانال علوم و فنون ادبی
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#نکته_های_آرایه_ای
#قافیه

قسمت اول

📕قافیه در لغت به معنای پس گردن و ازپی‌رونده است. در فارسی آن را پساوند گویند،و اصطلاحی است در نظم و شعر.

📕تعریف قافیه
«قافیه»، قسمت تکرارشونده از کلمه‌هایی است که در نظم و شعر تکرار می‌شود، به شرط آن‌که قسمت تکرارشونده جزئی از کلمهٔ قافیه باشد و به آن الحاق نشده‌ باشد.
👈اگر کل کلمه ـ و نه جزئی از آن ـ به یک معنی و از یک ریشهٔ واحد تکرار شود، به آن ردیف می‌گویند.
👈 آخرین حرف اصلیِ قافیه را «رَوی» می‌گویند؛
🔹مثال، در کلمات جام، وام، دام، نام و آرام، حرف «م» رَوی است.

📕 در فرهنگ معین در مدخل «قافیه» نوشته است:

🔹«ای نرگس پرخمار تو مست
دل‌ها ز غم تو رفت از دست.»

قافیهٔ آن از آخر کلمه باشد تا به نخستین حرکتی که پیش از سواکنِ آن بود. پس قافیهٔ این شعر، دو حرف و حرکتی بیش نباشد و آن سین و تاء است و حرکت ماقبل آن؛ اما اگر حرفِ آخرین از کلمهٔ قافیه از نفْس کلمهٔ قافیه نباشد بلکه به‌علتی بدان ملحق شده‌باشد چنان‌که:
🔹«برخیّ چشم مستشان
و آن زلف همچون شَستشان.»
که کلمهٔ اصلی در آخر این شعر، «مست» و «شَست» است و «شان» ازبهر اضافتِ جماعت بدان ملحق شده‌است. قافیهٔ آن از آخر کلمه باشد تا به نخستین حرکتی که پیش از سواکنِ حروفِ نفْسِ کلمه باشد.»

📕قافیه در نظم
در نظم، واژه های قافیه در انتهای بیت‌ها یا مصراع ها می آیند.
👈چنانچه شعر دارای «ردیف» باشد، کلمهٔ قافیه قبل از «ردیف» قرار می‌گیرد.
👈مثال:
یاری اند کس نمی بینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آند دوستداران را چه شد؟
🔹یاران، دوستداران>> واژه های قافیه
🔹راچه شد؟>> ردیف
👈به بیتی که هر دو مصراع آن قافیه داشته‌باشد "مُصَرَّع" می‌گویند.
👈مانند:
ای چشم تو دلفریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو

📕قافیه در شعر نو
در شعر نو، ازآن‌جاکه طول مصراع‌ها و بیت‌ها یک‌سان نیست و کلمهٔ قافیه با نظم مشخصی تکرار نمی‌شود، قافیه با تعریف سنتی آن همخوانی ندارد، اما به‌هرحال شاعران نوگرا نیز از قافیه در شعرهایشان استفاده می‌کنند، اما این قافیه بدون نظم و قاعدهٔ ازپیش‌تعیین‌شده‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد. احمد شاملو می‌گوید: «می‌توان از قافیه توقع ارجاع‌دهندگی داشت؛ یعنی خواننده را بی‌درنگ ازطریق قافیه به کلمهٔ خاصی که مورد نظر است توجه داد. حضور نامنتظَرش می‌تواند در القای موسیقایی شعر هم بسیار کارساز باشد. حتی در پاره‌ای موارد، تمام بارِ ساختاریِ شعر را به دوش می‌کشد.»

📕قواعد قافیه:
قافیه از یکی از دو قاعده ی زیر پیروی می کند:

🔹قاعده یک: مصوت بلند "ا" یا "و" به تنهایی می تواند اساس قافیه قرار گیرد.
👈مثال:
یار بد مار است هین بگریز از او
تا نریزد بر تو زهر آن زشتخو

🔹قاعده دو: یک مصوت + یک یا دو صامت بعد از خود اساس قافیه قرار می گیرد.
👈مثال:
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس
🔹واژه های قافیه: ارس، نفس
🔹حروف اصلی قافیه: َ س

📕حروف الحاقی:
گاهی به حروف اصلی قافیه حروفی افزوده می شود که به آن حروف الحاقی می گویند.
👈مثال:
🔹یار+ ان
🔹دوستدار+ان
🔹ان الحاقی: ان

📕تهیه و تنظیم:حشمت اله پاک طینت

@drpaktinat
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#ریشه_شناسی_اصطلاح
#تدریس_معکوس

مراحل تدریس معکوس با امکانات موجود

۱. قبل سال تحصیلی از تدریس خودتان فیلم بگیرید.

۲. در آغاز اولین جلسه فیلم‌ها در اختیار دانش‌آموزان قرار دهید. این کار را می‌توانید از طریق دی وی دی، فلش و یا حتی آپلود در سایت‌هایی مانند آپارات انجام دهید.

۳. از دانش‌آموزان بخواهید فیلم تدریس را تا جلسه بعد نگاه کنند. در هر زمان و هر مکانی و به هر تعداد که دوست داشتند.

۴. تمرین‌ها و تکلیف‌هایی برای کار در خانه به دانش‌آموز بدهید. این تکلیف‌ها خیلی خیلی باید کم باشد.

۵. در جلسه بعد سر کلاس فقط به بررسی تکلیف‌ها و حل تمرین‌های بیشتر می‌پردازید.

۶. اگر دانش‌آموزی فیلم را نگاه نکرده بود یا هنوز یاد نگرفته بود، با کمک دانش‌آموزان دیگر و شما می‌تواند جبران کند.

۷. نیاز نیست شما تمام جلسات تدریس یعنی کل کتاب را به یک باره تدریس کنید و فیلم برداری کنید.

🔹 همین که یک یا دو جلسه از دانش‌آموزانتان جلوتر باشید کافی است.

✅ این کار یک بار در سال تحصیلی اتفاق می‌افتد و گاه ممکن است برای چندین سال مورد بهره‌برداری قرار گیرد. در این صورت، حجم بالایی از فعالیت آموزشی شما را کاهش خواهد داد.

* برای آشنایی با این شیوه فایل پی دی اف در کانال را دانلود کنید
@makhzanenokatenegarshi_virayashi




#نکته_ها_ی_نگارشی
#اهمیت_ریشه_شناسی_در_تدریس_زبان_انگلیسی

- ریشه_شناسی در تدریس زبان هم می تواند کمک شایانی به ما بکند.
فرض کنید شما می خواهید واژه های زیر را به دانش آموزان یاد بدهید:
port = بندر
airport = فرودگاه
portable = قابل حمل
porter = باربر
export = صادر کردن
import = وارد کردن
transport = انتقال دادن

اگر شما به آنها بگویید که در زبان لاتین port با "بر" و " بردن" فارسی هم ریشه است به خاطر سپردن واژه های فوق برایشان آسان می شود به شرح زیر:
سابقا یعنی قبل از اختراع هواپیما ، کالاها از طریق دریا حمل می شدند که البته هنوز هم متداول است. محلی که در آنجا کالاها حمل می شد در فارسی "بندر" و در انگلیسی port نامیده می شود یعنی محل حمل کالاهای خارجی.
وقتی صنعت هوانوردی رایج شد، دیگر کالاهای سبک را با هواپیما انتقال می دادند ؛ بنابراین به محل جدیدی برای حمل کالاهای خارجی نیاز داشتند . اسم آن را به انگلیسی airport یا " بندر هوایی" گذاشتند ولی ما آنرا "فرودگاه" نامیدیم یعنی محل فرود هواپیما.
به همین port پسوند er اضافه می کنیم که نشان دهنده کننده کار است می شود: porter باربر - دربان و پسوند able اضافه می کنیم می شود:portable یا قابل حمل.
پیشوند ex به معنی " بیرون" به آن اضافه می کنیم می شود: export بیرون بردن از کشور یا " صادر کردن"
در کلمه exit به معنی" خروج " هم ex یک پیشوند است و در لاتین i یا ire به معنی " رفتن" است. و همینطور کلمه exclude به معنی "خارج گذاشتن" یا "بیرون کردن - خارج کردن". حتما به کلمه excluding به معنی "به استثنای - بجز" قبلا برخورد کرده اید.
در کلمه import به معنی آوردن به داخل کشور یا " وارد کردن" پیشوند in به معنی داخل است که in قبل از p ,b ,m به im تبدیل می شود. ( قاعده همگون سازی یا assimilation)
پیشوند -trans هم به معنی across یا از این سو به آن سو است که transport معادل carry across یا "بردن از این سو به آن سو" و " انتقال دادن" است.
وقتی ما translate یا "ترجمه" می کنیم یعنی آن مفهوم را به زبان خودمان انتقال می دهیم.
صورت دیگر این ریشه به صورت fer است که آن هم به معنی "بردن" است .
واژه transfer یعنی carry across یا "انتقال".

- فریبرز_کوچکی_زاد

مطلب برگرفته از: کانال زبان شناسی همگانی
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#ریشه_شناسی_اصطلاح
#مهمل‌_سرایی

در اصطلاح، شعرهای بی‌معنی‌ست كه عمداً و به روش فکاهه گفته می‌شود .

يكي از مهمل‌گويان «خواجه هدايت‌الله مشرف اصفهانی» است كه در اسطبل سلاطين صفويه مباشر معاملات ديوانی بود. طبع شوخی داشت. او مدّعی شد پنج مثنوی بروزن خمسۀ نظامی می‌سرايد كه هيچ بيت آن معنی نداشته باشد! مقرر شد برای هر بيت بی‌معنی نيم‌مثقال نقرۀ خالص به او دهند و برای هر بيت معنی‌دار يك دندان از او بركنند و بر مغزش كوبند او نيز پذيرفت!

چند نمونه شعر مهمل (بی معنی) از اسكندرنامۀ او :

اگر عاقلی بخيه بر مو مزن
به جز پنبه بر نعل آهو مزن
سوی مطبخ افكن ره كوچه را
منه در بغل آش آلوچه را
كه نعل از تحمّل مربا شود
به صبر آسيا كهنه حلوا شود
زافسار زنبور و شلوار ببر
قفس می‌توان ساخت، امّا به صبر

از ليلی و مجنون او :

دندان چپ دريچه گور است‌
آدينۀ كهنه بی‌حضور است
عاشق، سگ يرغه بود ميمون
آوازه بلند شد ز مجنون
تاريخ وفات گرگ، جيم است
آش شب چلّه‌اش حليم است
چون مكتب عشق جوش می‌زد
دلّاله مگس خروش می‌زد
ليلی ز دريچۀ تبسّم
می‌كرد به پارسی تكلّم
ما و تو برادران موشيم
همسايۀ اردك خموشيم

نقیضه و نقیضه‌سازان
مهدی اخوان ثالث

مطلب برگرفته از: کانال فنون ادبی
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#نکته_های_آرایه_ای
#تعاریف_حشو_قبیح

حشو قبیح آوردن حرف، کلمه یا عبارت نابجایی است که زاید بر معنی است و گاه باعث فساد و انحراف معنی نیز می شود. حشو قبیح یکی از انواع انحراف از زبان معیار محسوب می شود و به طور جد باید از آن پرهیز کرد. حشو قبیح انواع مختلفی دارد که برای نمونه به پاره ای از آن ها اشاره می شود:

حشو قبیح: دو کلمه معادل هم (از دو زبان)، که هر دو یک مفهوم دارند، در کنار هم بیاید؛ که به آن حشو ترادف و تطویل نیز گفته می‌شود این حشو زمانی رایج شد که واژگان عربی را در فارسی به کار بردند و نویسندگان در کنار کلمه‌های عربی برابر فارسی آن را هم برای توضیح قرار دادند. به تدریج علت این کار فراموش گردید و کلمه‌های مترادف بی نقش در فارسی رواج یافت. مانند: ابوی من، شب لیلة القدر، سؤال پرسیدن، فرشته ملک الموت.

#حشو_قبیح
#سیروس_شمیسا

حشو قبیح: استعمال صفتی که بر موصوف چیزی نیفزاید و جزء لاینفک آن باشد. مانند: عسل شیرین، روغن چرب، رطب تازه، رطب شیرین. کمترین و روشن‌ترین مصداق‌های حشو قبیح از این نوع است.

#حشوانگاری

حشو قبیح: دو کلمه معادل هم (از یک زبان)، که هر دو یک مفهوم دارند، در کنار هم بیاید. مانند: پس بنابراین، فقط مختص، فریضه واجب.
- دو کلمه معادل هم (از یک یا دو زبان)، که هر دو یک مفهوم دارند، با فاصله در یک جمله بیاید. مانند: همچنین… نیز، چون… لذا، امروزه… معاصر.

#حشو_قبیح

مطلب برگرفته از: کانال ویراستاران چوک
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#ریشه_شناسی_اصطلاح
#کینه_ی_شتری

بشر جایزالخطاست و از این رو بسیاری از اعمال و رفتار آدمی که ناشی از اشتباه یا علت جهالت و غفلت باشد قابل عفوو بخشایش است ولی بعضیها که لذت عفو را نچشیده اند در انتقام و کینه توزی چنان یکدنده و مقاوم هستند که به هیچ وجه حاضر نمی شوند علیرغم گذشت چند سال از واقعه ای کوچک ،ذره ای ازانتقامجویی خارج شوند و قلم عفوو اغماض بر جریده جرایم و خطایا بکشند .کینه توزی این گونه افراد لجوج و یکدنده درعرف اصطلاح به کینه شتری تعبیرشده است و در مقام کینه های پی گیر به آن استشهاد می کنند .

نکته بسیار شایان توجه در موضوع شتر آن است که این حیوان را شیوه راه رفتن می آموزند و قدوم آن را با صدایی آهنگ دار و موزون هدایت می کنند . شتر گامهای خود را با آهنگ نغمه منظم می کند و مطابق وزن صدا آرام یا تند حرکت می کند و نیز هنگامی که نمی خواهند در یک مسافت فوق العاده طولانی او را راه ببرند ساربانان آهنگ مطلوب حیوان را ترنم می کنند .در عربستان شتر نر را لوک و شتر ماده راناقه می گویند ولی در کویر ایران به ویژه در اطراف کاشان شتر نر را لوک و شتر ماده را ارونه و همچنین نوزاد ماده را مجی و نوزاد نر را هاشی می خوانند .کینه شتری کینه پی گیری است که تاکنون سابقه نشان نداده که پذیرایی و ملاطفت مجدد ساربان بتواند آن را تعدیل نماید . شتر خشمگین همواره منتظر فرصت مناسب است که انتقامش را از ساربان متجاوز بگیرد . عجب در این است که شتر مست و دیوانه به ساربان مورد نظر هنگامی که در جمع قرار دارد هرگز حمله نمی کند . فقط نگاه خشم آلودش را که شراره انتقام از آن می بارد به چشمان آن ساربان می اندازد و با دهان کف آلود پیاپی نعره های چندش آورو هولناک سر می دهد زیرا لوک کینه توز در عین مستی و دیوانگی خوب احساس می کند که اگر در میان جمع به ساربانی که اذیتش کرده حمله کند سایرین با چوب و چماق به جانش می افتند . وای به روزی که شتر مست و کینهتوزآن فرصت مناسب را به چنگ آورد و ساربان مورد نظر را یکه و تنها در بیابان گیر بیاورد . البته ساربانان برای این طور مواقع راه چاره و علاجی اندیشیدندکه به لیاقت و زرنگی آنان بستگی دارد. وقتی ساربان در بیابان مورد حمله لوک خشمگین قرار گرفت راه نجاتش این است که در حال فرار از شتر، لباسهایش را یکایک درآورد و به پشت سرش بیندازد .در اینجاست که شتر گول می خورد و به جای ساربان که در حال فرار است لباسی را که جلویش افتاده به دندان می گیرد و تنه سنگین خود را روی آن می مالد .سپس مجدداً با لنگهای درازش به تعقیب ساربان می پردازد و خود را به او می رساند . ساربان یک تکه دیگر از لباسهایش را می اندازد و خلاصه به این ترتیب تا آخرین تکه لباس خود را بیرون آورده در حال فرار جلوی شتر انتقامجو می اندازد . چنانچه تا زمانی که لباسهایش تمام شد توانست خود را به آبادی یا پناهگاهی برساند بدون شک نجات خواهد یافت وگرنه مرگش حتمی است آن هم چه مرگ فجیع و دلخراشی .

مطلب برگرفته از : کانال " بررسی نگارش و املای" متوسطه اول
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#ریشه_شناسی_اصطلاح
#ترقی_معکوس

ازدست بوس میل به پابوس کرده ای
خاکت به سر ترقی معکوس کرده ای!

 ترقی معکوس که عبارت رندانه و طنزآلود تنزل است , گویا از دوران صفویه به این سو رواج یافته است.وقتی می گویند فلانی ترقی معکوس کرده یعنی دستخوش ادبار و بازگشت شده و نه تنها از خود رشدی نشان نمی دهد , بلکه هر روز دچار پسرفت نیز می شود. همین اصطلاح در یک رباعی منسوب به ابوسعید ابوالخیر( متوفی ۴۴۰ ه ق) نیز آمده است :

مشهود و خفی چو گنج دقیانوسم
پیدا و نهان چو شمع در فانوسم

 القصه در این چمن چو بید مجنون
می بالم و در ترقی معکوسم !

    اما به قول استاد شفیعی کدکنی : ابوسعید از "شاعران بزرگی است که صاحب دیوانهای مشهورند ولی هرگز شعر نگفته اند " و آنچه در دیوانها به او منسوب است جز یکی دو رباعی در واقع از او نیست.[اسرار التوحید ، بخش اول ، مقدمه مصحح ، ص صد و پنج ] همین رباعی نیز , چنان که رباعی شناس محقق روزگار ما  ،جناب سید علی میرافضلی ، بر آن اند , از یکی از شاعران دوره صفوی است ! بیدل سروده است:

ناله در  ِ عجز زد ز عجز  ِ رسایی
آب شد این شعله از ترقی معکوس

    البته این را هم بیفزاییم که مشابه این مضمون به شکل "سیر معکوس " در سخنان شیخ محمود شبستری (متوفی ۷۲۰ ه ق) نیز سابقه دارد :

هر آن کس را که ایزد راه ننمود
ز استعمال منطق هیچ نگشود...

گهی از دَور دارد سیر معکوس
گهی اندر تسلسل گشته محبوس

ضمنا ترقی معکوس را احیانا با تعبیر " واترقیدن" هم بیان کرده و در کتابهای لغت این شاهد را برایش آورده اند :

هر که بینی ترقیی دارد
من بی چاره واترقیدم !
درود...

واترقیدن :مصدرجعلی از"ترقی"است و در معنای معکوس ترقی کردن استفاده می شود.

تنزل کردن/به عقب برگشتن/پس رفت کردن....

در درس کباب غاز:
دیدم چشم بد دور آقا واترقیده اند:
یعنی: دیدم مصطفی نسبت به قبل تنزل کرده و بدترشده...

 کلیم همدانی(متوفی ۱۰۶۱ ه ق) نیز از ترقی معکوس با تعبیر "ترقی واژون" یاد کرده است:

مرا همیشه مربی چو طالع دون بود
ترقی ام چه عجب گر چو شمع واژون بود!

مطلب برگرفته از: کانال ادبیات دالغا
@makhzanenokatenegarshi_virayashi


#ریشه_شناسی_واژه
#ادب_ادیب_ادبیات

#ادب:
اصالت این واژه را گروهی عربی، برخی فارسی، گروهی دیگر یونانی و دسته‌ای نیز سومری دانسته‌اند. (ر.ک دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی)

این واژه در عربی از گذشته تا کنون معانی متعدّدی داشته‌است که در ادامه به برخی از آن‌ها، فهرست‌وار اشاره می‌شود:

ا- دعوت به مهمانی/ ۲- ریاضتِ منجر به کسب فضیلت/ ۳- آن‌چه انسان با انجامش زینت می‌یابد./ ۴- ریاضت نفس و تربیت اخلاق/ ۵- دانشِ بازدارنده از خطا/ ۶- عادات کهن/ ۷- مجموعه معارف غیردینی/ ۸- مجموعه آدابی که رعایت آن‌ها برای اهل یک فن (حرفه) ضروری‌ست./ ۹- سخنان زیبا، لطیف و دل‌پسند*/ ۱۰- دانش‌های زبانی از جمله صرف و نحو، معانی، بیان، عروض، قافیه، ...*

موضوع علم ادب، کلام منظوم و منثور است.

از میان معانی گوناگون ادب، دو معنی پایانی در طول سالیان بیش از دیگر معانی کاربرد و دوام داشته‌اند.

#ادیب:
بنا بر تعاریفِ گوناگون ادب در بند پیشین و دو معنی رایج آن در گذر زمان، ادیب به کسی گفته‌می‌شود که :

الف) سخنان زیبا را برمی‌گزیند و آن‌ها را تألیف می‌کند؛
یا:
ب) بر دانش‌های زبانی مسلّط است.

#ادبیات:
این واژه یکی از اشتقاق‌های ادب است که به‌مرور جایگزین این لفظ شد. پیشینۀ آن چندان طولانی نیست و به اوایل قرن بیستم میلادی برمی‌گردد؛ یعنی هم‌زمان با آشنایی ملل اسلامی با فرهنگ غرب. از آن دوره به بعد، معانی پیشین ادب، جای خود را به معنی نوین داد:

مجموعۀ دستاوردهای فکری و ذوقی بشر که در قالب نوشتار ثبت شده‌باشد.

امّا چرا چنین تحوّلی در معنای ادب و پیرو آن، در ادبیّات روی داد؟

ادبیّات برابرنهاد لفظ literature است که در فرهنگ‌نامه‌های معتبر جهانی در معانی زیر به کار رفته‌است:

الف) مجموعۀ نوشته‌ها و آثار مکتوب یک زبان یا یک قوم؛ مثل تاریخ بیهقی، آثارالباقیه، المعجم، حدود العالم، گلستان، انسان کامل و ... در زبان و ادبیآت فارسی

ب) مجموعۀ اصطلاحات، واژگان، اصول، قوانین، آداب و رسوم یک رشتۀ تخصّصی؛ مثل ادبیآت پزشکی، ادبیّات سینما، ادبیّات سیاست و ...

ج) مجموعۀ نوشته‌های والا، زیبا، خلّاق و هنری؛ همچون گلستان سعدی، مثنوی مولوی، مرصادالعباد، غزلیّات حافظ و ... در ادبیّات فارسی

ویژگی‌های عمدۀ آثار ادبی:

متن‌وارگی/ خلّاقه بودن/ تخیّلی بودن/ عاطفی بودن/ والایی/ زیبایی/ حقیقت‌وارگی/ فرم داشتن/ جاودانگی/ لذّت‌بخشی و تأثیرگذاری

(تهیّه و تنظیم متن از س. ابراهیمی؛ با تکیه بر مقالۀ ادبیّات چیست، نگارش محمود فتوحی رودمعجنی)

مطلب برگرفته از: کانال رشد آزما
@makhzanenokatenegarshi_virayashi

Показано 20 последних публикаций.

668

подписчиков
Статистика канала