Репост из: سید محمد بهشتی
📝 «احیاء بناهای تاریخی به منظور حفاظت و نقش سازمان میراث فرهنگی»
خلاصهای از گفتگو با نشریه احیا، شماره اول، زمستان ۱۳۹۶:
در تعریف احیا به منزله «ایجاد جریان زندگی جدید در کالبد قدیم»، مقصودِ نهایی و غایت احیا، حفاظت است. یعنی به قصد حفاظت از بنا ما زندگی جدیدی را در کالبد قدیم جاری میکنیم، نه به قصد آنکه زندگی جاری در فضا را احیا کنیم. با این ذهنیت به دنبال پاسخ به نیازهای زندگی امروزی یک خانه تاریخی را تبدیل به درمانگاه و ... میکنیم. در این حالت خانه تاریخی باید از ارزشهای خود صرف نظر کند تا به نیازهای زندگی امروزی پاسخ دهد... با این تعریف مشخص کردنِ غایتِ نهایی، تعیینکننده خیلی چیزها خواهد بود. از این طریق، دلیل لزوم اعطای کاربریهایی که مُخل ارزشها نباشند و همچنین دلیل رد کردن خیلی از کاربریها روشن خواهد بود...
تعاریفی که منشورها و مراجع جهانی مانند ایکوموس طرح میکنند، چون مبتنی بر نگاه اروپایی است، به کالبد اهمیت فوقالعادهای داده میشود. در آن مراجع منظور از اصالت و تداوم، غالباً اصالت و تداوم مادی اثر است. درصورتیکه ما به اصالت و تداوم سنت نیاز داریم و بهترین حالتِ حفاظت، حفظ سنت است. اگر سنت معماری ما حفظ میشد، هرچه میساختیم واجد ارزش تاریخی فرهنگی بود. اما حال که سنت فراموش شده، نمونههایی که بر آن دلالت میکند ارزشمند است. در سنت تاسیس قنات، آن بیلچهای که میرآب استفاده کرده ارزش ندارد بلکه در دست میرآب باید مورد حفاظت قرار گیرد...
در امر احیاء نگاه ایجابی مهم است و چیزی که باید کوشید به آن تقرب پیدا کرد، کیفیت زندگیِ جریانداشته در بناهاست؛ بهترین کاربری یک خانه تاریخی، همچنان سکونت است... البته با تحولاتی برای آنکه متناسب با زندگی امروز کوک شود...
در سطح کشور حدود یک میلیون بنای ارزشمند وجود دارد که تعداد کمی – حداکثر ده هزار – از نفایس ملی یا آثار برگزیده هستند؛ مثل سلطانیه یا تخت جمشید ... بیش از ۹۹۰ هزار بنای دیگر میماند که تقریباً همه در مالکیت مردم است... با این همه چه باید کرد؟ تا قبل از تشکیل صندوق احیاء، سازمان در حد وسعش به حفاظت از آنها میپرداخت. ولی این رویه عملاً امکانپذیر نیست؛ در اواخر دهه هفتاد تعداد ابنیه در حال مرمت 275 کارگاه بود که غالب آنها هم به دلیل کمبود منابع در حد مرمت اضطراری بود؛ مثل پانسمان مجروح تا رساندن به بیمارستان. ما به این نتیجه رسیدیم که باید شرایطی فراهم کرد تا خارج از سازمان، موضوع سرمایهگذاری روی مرمت این آثار جذابیت پیدا کند...
با بررسی تجارب بینالمللی به این نتیجه رسیدیم که باید نهادی مثل صندوقِ احیاء ایجاد شود تا ضمن ایفای نقش حاکمیتی با برطرفکردن موانع تحقق چشمانداز، ایجاد جذابیت اقتصادی برای بخش خصوصی، و حمایت از ظرفیت کارشناسی و استادکاری در کشور کمک کند، کار توسط مردم پیش برود...
سوداگری خطری است فراگیر که در همه صحنهها، و نه فقط حوزه مرمت و احیا، ممکن است بروز کند. مثل ویروسی است که ممکن است به هر چیزی حمله کند. البته سوداگری را نباید با کسب و کار اشتباه گرفت. در کسب و کار از کنار یک ثروت ارزش افزودهای پدید میآید که همان مورد معامله قرار میگیرد. اما در سوداگری اصل ثروت به منزله ارزش قلمداد شده و آن ارزش تقلیل یافته موضوع خرید و فروش قرار میگیرد... هجوم سوداگری بیشتر از آنکه یک پدیده اقتصادی باشد، پدیدهای فرهنگی اجتماعی است و یک جامعه بنا بر احوال خرابی که دارد، استعداد چنین بیماریای را پیدا میکند که به چیزی رحم نمیکند؛ و از مدرک دانشگاهی تا دین موضوع سوداگری قرار میگیرد...
صندوق احیاء باید خیلی فعال باشد. از هیچکس دیگری غیر از صندوق کاری برنمیآید که مطالعاتی انجام دهد و ریشه مشکلات ریز و درشت هر منطقه را بیابد و در عین حال سلسلهای از موانع ذهنی که مانع سرمایهگذاری مردم بر روی آثار تاریخی را حل کند: اینکه یک اثر تاریخی قابل خرید و فروش نیست، میراثیها نمیگذارند به بنا دست زد، تعداد زیاد ورثه و مشکلات فراوان، فروش را سخت میکند، استادکار پیدا نمیشود، گران تمام میشود و نگاهداری از آنها پرهزینه است، زندگی در چنین بناهایی خیلی سخت است و ...
در جاهایی که صندوق و سازمان توانست با این مقصود فعالیت کند، امروز معامله خانه تاریخی رواج دارد. قبلاً این خانهها خیلی ارزان بود. حالا که تا حدودی موانع ذهنی مرتفع شده، این بناها برای سرمایهگذاری جذابیت پیدا کردهاند. در سالهای اخیر در کاشان بیش از 150 بنای تاریخی توسط بخش خصوصی مرمت شده و یا در حال مرمت است.
خلاصهای از گفتگو با نشریه احیا، شماره اول، زمستان ۱۳۹۶:
در تعریف احیا به منزله «ایجاد جریان زندگی جدید در کالبد قدیم»، مقصودِ نهایی و غایت احیا، حفاظت است. یعنی به قصد حفاظت از بنا ما زندگی جدیدی را در کالبد قدیم جاری میکنیم، نه به قصد آنکه زندگی جاری در فضا را احیا کنیم. با این ذهنیت به دنبال پاسخ به نیازهای زندگی امروزی یک خانه تاریخی را تبدیل به درمانگاه و ... میکنیم. در این حالت خانه تاریخی باید از ارزشهای خود صرف نظر کند تا به نیازهای زندگی امروزی پاسخ دهد... با این تعریف مشخص کردنِ غایتِ نهایی، تعیینکننده خیلی چیزها خواهد بود. از این طریق، دلیل لزوم اعطای کاربریهایی که مُخل ارزشها نباشند و همچنین دلیل رد کردن خیلی از کاربریها روشن خواهد بود...
تعاریفی که منشورها و مراجع جهانی مانند ایکوموس طرح میکنند، چون مبتنی بر نگاه اروپایی است، به کالبد اهمیت فوقالعادهای داده میشود. در آن مراجع منظور از اصالت و تداوم، غالباً اصالت و تداوم مادی اثر است. درصورتیکه ما به اصالت و تداوم سنت نیاز داریم و بهترین حالتِ حفاظت، حفظ سنت است. اگر سنت معماری ما حفظ میشد، هرچه میساختیم واجد ارزش تاریخی فرهنگی بود. اما حال که سنت فراموش شده، نمونههایی که بر آن دلالت میکند ارزشمند است. در سنت تاسیس قنات، آن بیلچهای که میرآب استفاده کرده ارزش ندارد بلکه در دست میرآب باید مورد حفاظت قرار گیرد...
در امر احیاء نگاه ایجابی مهم است و چیزی که باید کوشید به آن تقرب پیدا کرد، کیفیت زندگیِ جریانداشته در بناهاست؛ بهترین کاربری یک خانه تاریخی، همچنان سکونت است... البته با تحولاتی برای آنکه متناسب با زندگی امروز کوک شود...
در سطح کشور حدود یک میلیون بنای ارزشمند وجود دارد که تعداد کمی – حداکثر ده هزار – از نفایس ملی یا آثار برگزیده هستند؛ مثل سلطانیه یا تخت جمشید ... بیش از ۹۹۰ هزار بنای دیگر میماند که تقریباً همه در مالکیت مردم است... با این همه چه باید کرد؟ تا قبل از تشکیل صندوق احیاء، سازمان در حد وسعش به حفاظت از آنها میپرداخت. ولی این رویه عملاً امکانپذیر نیست؛ در اواخر دهه هفتاد تعداد ابنیه در حال مرمت 275 کارگاه بود که غالب آنها هم به دلیل کمبود منابع در حد مرمت اضطراری بود؛ مثل پانسمان مجروح تا رساندن به بیمارستان. ما به این نتیجه رسیدیم که باید شرایطی فراهم کرد تا خارج از سازمان، موضوع سرمایهگذاری روی مرمت این آثار جذابیت پیدا کند...
با بررسی تجارب بینالمللی به این نتیجه رسیدیم که باید نهادی مثل صندوقِ احیاء ایجاد شود تا ضمن ایفای نقش حاکمیتی با برطرفکردن موانع تحقق چشمانداز، ایجاد جذابیت اقتصادی برای بخش خصوصی، و حمایت از ظرفیت کارشناسی و استادکاری در کشور کمک کند، کار توسط مردم پیش برود...
سوداگری خطری است فراگیر که در همه صحنهها، و نه فقط حوزه مرمت و احیا، ممکن است بروز کند. مثل ویروسی است که ممکن است به هر چیزی حمله کند. البته سوداگری را نباید با کسب و کار اشتباه گرفت. در کسب و کار از کنار یک ثروت ارزش افزودهای پدید میآید که همان مورد معامله قرار میگیرد. اما در سوداگری اصل ثروت به منزله ارزش قلمداد شده و آن ارزش تقلیل یافته موضوع خرید و فروش قرار میگیرد... هجوم سوداگری بیشتر از آنکه یک پدیده اقتصادی باشد، پدیدهای فرهنگی اجتماعی است و یک جامعه بنا بر احوال خرابی که دارد، استعداد چنین بیماریای را پیدا میکند که به چیزی رحم نمیکند؛ و از مدرک دانشگاهی تا دین موضوع سوداگری قرار میگیرد...
صندوق احیاء باید خیلی فعال باشد. از هیچکس دیگری غیر از صندوق کاری برنمیآید که مطالعاتی انجام دهد و ریشه مشکلات ریز و درشت هر منطقه را بیابد و در عین حال سلسلهای از موانع ذهنی که مانع سرمایهگذاری مردم بر روی آثار تاریخی را حل کند: اینکه یک اثر تاریخی قابل خرید و فروش نیست، میراثیها نمیگذارند به بنا دست زد، تعداد زیاد ورثه و مشکلات فراوان، فروش را سخت میکند، استادکار پیدا نمیشود، گران تمام میشود و نگاهداری از آنها پرهزینه است، زندگی در چنین بناهایی خیلی سخت است و ...
در جاهایی که صندوق و سازمان توانست با این مقصود فعالیت کند، امروز معامله خانه تاریخی رواج دارد. قبلاً این خانهها خیلی ارزان بود. حالا که تا حدودی موانع ذهنی مرتفع شده، این بناها برای سرمایهگذاری جذابیت پیدا کردهاند. در سالهای اخیر در کاشان بیش از 150 بنای تاریخی توسط بخش خصوصی مرمت شده و یا در حال مرمت است.