محمد نشست رو مبل،چادرم رو از رو سرم در اوردم و نشستم کنار پاش...
خواست بیاد پایین بشینه که دستمو گذاشتم رو زانوش و مانع شدم🙂
سرم رو گذاشتم رو زانوش و اشک میریختم💔
_ببخش اگه مخالفت کردم.
بخدا فقط ترسیدم از اینکه...😓
دستش و کشید رو موهام و چیزی نگفت
_ #شهید شدی #شفاعتم میکنی؟
+لیاقتشو ندارم،ولی اگه داشتم مگه میشه پاره ی تنمو شفاعت نکنم؟☺️
#ادامــــــه_رمـــــان👇👇💝
https://telegram.me/joinchat/CSB-dDvcT4B5T4R645WnPQ
خواست بیاد پایین بشینه که دستمو گذاشتم رو زانوش و مانع شدم🙂
سرم رو گذاشتم رو زانوش و اشک میریختم💔
_ببخش اگه مخالفت کردم.
بخدا فقط ترسیدم از اینکه...😓
دستش و کشید رو موهام و چیزی نگفت
_ #شهید شدی #شفاعتم میکنی؟
+لیاقتشو ندارم،ولی اگه داشتم مگه میشه پاره ی تنمو شفاعت نکنم؟☺️
#ادامــــــه_رمـــــان👇👇💝
https://telegram.me/joinchat/CSB-dDvcT4B5T4R645WnPQ