مراقبه چیزی نیست جز ایجاد حالتی که ذهن در آن کمترین فعالیت را داشته باشد .
ذهن تمام ترس ها، اضطراب ها، فکرها، خواسته ها و .... را در برمی گیرد .
وقتی که ذهن فعال نباشد مغز آرام می گیرد
البته نه از طریق وادار کردن به این کار، چرا که در این صورت کشمکش و دو گانگی پیش می آید
اگر ذهن را به درختی تشبیه کنیم، شاخه هایی همچون خشم، ترس، اضطراب و .. دارد؛
اگر برگ ها و شاخه های درخت را هرس کنیم قطورتر و تنومند تر می شود .
برای نابود کردن درخت باید ریشه های آن را که در زمین پنهان است نابود کرد
برای آرام کردن مغز یا برای حالت بی ذهنی نباید اقدام به ترک ترس یا خشم یا مقابله با آنها برخواست
تنها کافیست از آنها آگاه باشیم زیرا ریشه ی آنها در نا آگاهیست .
مراقبه یعنی آگاه بودن به عمق و ریشه ی هرچیز رفتن و فریب ظاهر را نخوردن .
در هر لحظه هر کاری که انجام می دهیم باید فکر کنیم و در آن لحظه حضور داشته باشیم
و نسبت به آن آگاه باشیم و زمان را که حاصل فاصله بین خواسته ها و آرزوها با داشته هایت حذف کنیم .
خواسته و آرزویی صحیح است که فاصله ی زمانی برای رسیدن به آن وجود نداشته باشد
در آن صورت دیگر خواسته و آرزویی وجود ندارد و همه چیز در حال اتفاق می افتد .
مراقبه یعنی کشف حقیقت وجودی، حقیقتی که در درون همگان وجود دارد و خارج و جدا از ما نیست
پس باید از درون آغاز کرد زیرا
نزدیک ترین نقطه به حقیقت است .
🕉📿
@meditat