من چگونه یالوم شدم
بخش #چهارم
▫️کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال
او با مطالعه کتاب هستی رولو می و شرکت در کلاسهای فلسفه سعی میکند بصیرت گذشتگان را با روانشناسی بیامیزد. او با آثار هایدگر، کیرکگور، سارتر، شوپنهاور و نیچه آشنا میشود و آنهایی را که کاربرد بالینیشان بیشتر بود، انتخاب میکند. او متوجه میشود اضطراب مرگ مهمترین دغدغه وجودی ماست که برای همین با بیماران نزدیک به مرگ شروع برقراری جلسات گروه درمانی میکند.
او در این قسمت مفهوم موجدار شدن را مطرح میکند که جذابیت ویژهای دارد. او با الهام از یکی از بیمارانش جمله معروفش را میگوید: “گرچه ما مرگ ما را نابود میکند، ولی اندیشه مرگ ما را نجات میدهد”. شاید جذابترین بخش کتاب ” من چگونه اروین یالوم شدم ” همین قسمت کتاب باشد. در نهایت او کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال را در چهار فصل مرگ، تنهایی، پوچی و آزادی جمعبندی میکند.
▫️روبرو شدن با رولو می در کتاب من چگونه اروین یالوم شدم
یالوم جلساتی را با رولو می ترتیب میدهد و در آن از یک ابتکار جالب استفاده میکند. به علت دور بودن مسافت، در راه مطب می، به نوارهای جلسات قبلی او گوش میداد. یالوم علاقه ویژهای به رولو می نشان میدهد. می با دقت به وسواس های فکری یالوم درباره مرگ گوش میداده و با او همراهی میکرد. هر چند دوستی بین بیمار و درمانگر دشواریهای خود را دارد، این دو برای همیشه دوست ماندند.
یالوم علت موفقیت درمان می را این میدانست که رولو حضورش را به اروین تقدیم کرده بود. اتفاق عجیب این فصل کتاب این است که بزرگترین مشاجره اروین و همسرش با مصرف اکستازی به همراه رولومی به پایان میرسد. این اخرین تجربه یالوم از مواد مخدر بود.
در اواخر عمر می دچار فراموشی میشود و در جلسه سخنرانی یک داستان را سه بار تکرار میکند. این واقعه روی یالوم اثر زیادی میگذارد و او را غمگین میکند. یالوم آخرین لحظات زندگی می را به شکلی غمگین و تاثیرگذار تعریف میکند.
#مشاوره #رواندرمانی
🆔 @moshaverpsy
بخش #چهارم
▫️کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال
او با مطالعه کتاب هستی رولو می و شرکت در کلاسهای فلسفه سعی میکند بصیرت گذشتگان را با روانشناسی بیامیزد. او با آثار هایدگر، کیرکگور، سارتر، شوپنهاور و نیچه آشنا میشود و آنهایی را که کاربرد بالینیشان بیشتر بود، انتخاب میکند. او متوجه میشود اضطراب مرگ مهمترین دغدغه وجودی ماست که برای همین با بیماران نزدیک به مرگ شروع برقراری جلسات گروه درمانی میکند.
او در این قسمت مفهوم موجدار شدن را مطرح میکند که جذابیت ویژهای دارد. او با الهام از یکی از بیمارانش جمله معروفش را میگوید: “گرچه ما مرگ ما را نابود میکند، ولی اندیشه مرگ ما را نجات میدهد”. شاید جذابترین بخش کتاب ” من چگونه اروین یالوم شدم ” همین قسمت کتاب باشد. در نهایت او کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال را در چهار فصل مرگ، تنهایی، پوچی و آزادی جمعبندی میکند.
▫️روبرو شدن با رولو می در کتاب من چگونه اروین یالوم شدم
یالوم جلساتی را با رولو می ترتیب میدهد و در آن از یک ابتکار جالب استفاده میکند. به علت دور بودن مسافت، در راه مطب می، به نوارهای جلسات قبلی او گوش میداد. یالوم علاقه ویژهای به رولو می نشان میدهد. می با دقت به وسواس های فکری یالوم درباره مرگ گوش میداده و با او همراهی میکرد. هر چند دوستی بین بیمار و درمانگر دشواریهای خود را دارد، این دو برای همیشه دوست ماندند.
یالوم علت موفقیت درمان می را این میدانست که رولو حضورش را به اروین تقدیم کرده بود. اتفاق عجیب این فصل کتاب این است که بزرگترین مشاجره اروین و همسرش با مصرف اکستازی به همراه رولومی به پایان میرسد. این اخرین تجربه یالوم از مواد مخدر بود.
در اواخر عمر می دچار فراموشی میشود و در جلسه سخنرانی یک داستان را سه بار تکرار میکند. این واقعه روی یالوم اثر زیادی میگذارد و او را غمگین میکند. یالوم آخرین لحظات زندگی می را به شکلی غمگین و تاثیرگذار تعریف میکند.
#مشاوره #رواندرمانی
🆔 @moshaverpsy