تفسیر کلام معصوم ( ۱۴ ) :
امام صادق
درود خدا و فرشتگان
و همهٔ آدمیان
بر او باد ،
دربارهٔ «نفْس» چنین میگوید :
لاتَدَعِ النَّفْسَ و هَواها
فاِنَّ هواها رَداها
و تَرْکُ النَّفْسِ و ما تَهْویٰ اَذاها
و کَفُّ النَّفْسِ عمّا تَهْویٰ دواها
( میزان الحکمة ، به نقل از
اصول کافی ۲/ ۳۳۶) «خود»ت را به دست هوسهایش
مسپار
که هوسهای او زیانکاری است
و خود را به دست هوسهایش ،
سپردن ، خودآزاری است
و او را از هوسهایش بازداشتن
درمان بیماری است .
🔹تفسیر :
«نفس» را فعلا «خود» ترجمه میکنیم و نخستین نکتهٔ بسیار مهم در بارهٔ «نفس» این است که در زبان عربی این کلمه مؤنث است و تأنیث آن ، حکایت از آن دارد که «نفس» در وضعیت «قابلیت فاعلی» قرار دارد و به شاکله نزدیک است . معنای«قابلیت فاعلی» این است که در وضعیت طبیعی، «خود» انسان باید آمیزهای از قابلیت و فاعلیت باشد . اگر به حالت «قابلیت محض» یا «فاعلیت محض» درآید ، معنایش این است که از حالت طبیعی خارج شده و مبتلا به اختلال گردیده است . هر یک از قابلیت یا فاعلیت اگر غلبه کند ، به معنای آن است که اشباع شده و جای دیگری را تنگ کرده است .
غلبهٔ جنبهٔ «قابلیت» ، و سلب فاعلیت از «نفس» همان چیزی است که در «ناخودآگاه» حاصل میشود . اگر ما قائل به «ناخودآگاه» باشیم ، معنایش این است که فاعلیت و آفرینشگری را از «خود» انسان ، سلب کردهایم و او را به صورتی خنثی و بیاثر در اختیار عوامل ناشناخته قرار دادهایم و بدین گونه تأنیث طبیعی او را تخریب کردهایم و او را بر اثر افراط در قابلیت ، به فاعلیتی مخرب و ویرانگر کشاندهایم .
همچنین اگر جنبهٔ قابلی او را کاملا نادیده بینگاریم و او را تحت نظارت خودِ آگاهمان نداشته باشیم، جنبهٔ فاعلی او را بی آن که چیزی بیاموزد ، به حال خود رها کرده و در واقع او را به دست هوسهایش سپردهایم .
بدین ترتیب ، سخن امام این است که اگر قابلیت و فاعلیتِ«نفس» را با هم پیش نبریم ، و یکی از دو جنبه را به افراط کشانیم و اشباع کنیم و بر جنبهٔ دیگر مسلط گردانیم ، در واقع خودمان را از حالت اعتدال و سلامت ، خارج کردهایم و به اختلال کشاندهایم و در آن صورت «خود»ی بیمار خواهیم داشت . درمان این بیماری و این اختلال ، دست خودمان است و ما میتوانیم با قراردادن آن ، در میانهٔ قابلیت وفاعلیت ، اعتدال و سلامت را به آن بازگردانیم .
@nasrollahhekmat
امام صادق
درود خدا و فرشتگان
و همهٔ آدمیان
بر او باد ،
دربارهٔ «نفْس» چنین میگوید :
لاتَدَعِ النَّفْسَ و هَواها
فاِنَّ هواها رَداها
و تَرْکُ النَّفْسِ و ما تَهْویٰ اَذاها
و کَفُّ النَّفْسِ عمّا تَهْویٰ دواها
( میزان الحکمة ، به نقل از
اصول کافی ۲/ ۳۳۶) «خود»ت را به دست هوسهایش
مسپار
که هوسهای او زیانکاری است
و خود را به دست هوسهایش ،
سپردن ، خودآزاری است
و او را از هوسهایش بازداشتن
درمان بیماری است .
🔹تفسیر :
«نفس» را فعلا «خود» ترجمه میکنیم و نخستین نکتهٔ بسیار مهم در بارهٔ «نفس» این است که در زبان عربی این کلمه مؤنث است و تأنیث آن ، حکایت از آن دارد که «نفس» در وضعیت «قابلیت فاعلی» قرار دارد و به شاکله نزدیک است . معنای«قابلیت فاعلی» این است که در وضعیت طبیعی، «خود» انسان باید آمیزهای از قابلیت و فاعلیت باشد . اگر به حالت «قابلیت محض» یا «فاعلیت محض» درآید ، معنایش این است که از حالت طبیعی خارج شده و مبتلا به اختلال گردیده است . هر یک از قابلیت یا فاعلیت اگر غلبه کند ، به معنای آن است که اشباع شده و جای دیگری را تنگ کرده است .
غلبهٔ جنبهٔ «قابلیت» ، و سلب فاعلیت از «نفس» همان چیزی است که در «ناخودآگاه» حاصل میشود . اگر ما قائل به «ناخودآگاه» باشیم ، معنایش این است که فاعلیت و آفرینشگری را از «خود» انسان ، سلب کردهایم و او را به صورتی خنثی و بیاثر در اختیار عوامل ناشناخته قرار دادهایم و بدین گونه تأنیث طبیعی او را تخریب کردهایم و او را بر اثر افراط در قابلیت ، به فاعلیتی مخرب و ویرانگر کشاندهایم .
همچنین اگر جنبهٔ قابلی او را کاملا نادیده بینگاریم و او را تحت نظارت خودِ آگاهمان نداشته باشیم، جنبهٔ فاعلی او را بی آن که چیزی بیاموزد ، به حال خود رها کرده و در واقع او را به دست هوسهایش سپردهایم .
بدین ترتیب ، سخن امام این است که اگر قابلیت و فاعلیتِ«نفس» را با هم پیش نبریم ، و یکی از دو جنبه را به افراط کشانیم و اشباع کنیم و بر جنبهٔ دیگر مسلط گردانیم ، در واقع خودمان را از حالت اعتدال و سلامت ، خارج کردهایم و به اختلال کشاندهایم و در آن صورت «خود»ی بیمار خواهیم داشت . درمان این بیماری و این اختلال ، دست خودمان است و ما میتوانیم با قراردادن آن ، در میانهٔ قابلیت وفاعلیت ، اعتدال و سلامت را به آن بازگردانیم .
@nasrollahhekmat