Noise of poem


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن، در خانه، در خیابان، در ماشین، در کوه، در دریا، در بیابان.
با عضویت در کانال نویز آو پوئم، گوش شنوای خراشِ شعر فارسی باشید.

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


صدای جیمزجویس را در حال خواندن بخشی از فنیگانزویک بشنوید. 👆👆👆👆
James Joyce reads from
Anna Livia Plurabelle part of Finnegans Wake (1929)

@noisepoem  

      زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن


جیمزجویس در حال خواندن بخشی از فنیگانز ویک
گویا این فایل بخشی از فایل‌هایی هست که در دفتر کتابفروشی شکسپیر و شرکا توسط سیلویا بیچ بر روی گرامافون ضبط شده است.

James Joyce reads from
Anna Livia Plurabelle part of Finnegans Wake (1929)

@noisepoem  

      زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن


در بُرش گوشتی تاریخ
آرزو رضایی مُجاز

تو را در ماه دیدم
استخوانی نافذ در زخمی متبرک، 
تیغه‌ی وسواسی در بُرش گوشتی تاریخ!
تو را در ماه دیدم؛
از عصرگاهی در معاصر و پنجره‌ای بیرون خانه
وقتی وطن،
همین‌قدر درونی بود.
وجه تنی‌شده‌ی خاک 
از تملکی باستانی فراخوان می‌شد،
که تو را در ماه دیدم!

خط سفید دست محوی
مانیتور را با پیام ازلی، خاموش
و بدن پاک‌شده
به پیک مبشر تحویل می‌شود.
برانکارد با زبان مغشوش 
معنا را 
در کریدورهای فراموشی مشایعت می‌کند

و چشمه‌ی باکره
میل بقا را در آب حیات.
چه بدن‌هایی
چه بدن‌هایی 
که جاودانگی 
با بضاعت ناچیز خیال
زیر سنگ‌ها، آسیاب 
و روح بیمارستان با پرستاران ابدی
چون مقوله‌ای برزخی
صورت‌جلسه می‌شود در دفتر قرن!

(با خلق من یاوری کن تا به جزای آن، بی‌مرگ، پرزندگی و ناپوسیدنی گردانم‌ات، بی‌که پیری نشانی‌ات گیرد.)

این جلد، افست است 
در کف‌بینی انقلاب
با خطوط معزول یک امضا
و تحشیه‌ای بر اوراد موریانه 
که سرش را می‌داد به قسطی «سلین»
و تبار عنکبوتی مرگ در اقصای حوصله بود؛
در ماه دیدم!
مجاری متحد از شرب و خمیره‌ی لَخت
چون پر کاهی در باد دوران
دَوَران تقویمیِ کاهی که در ماه دیدم!

آنگاه که قبرستان 
امر قدسی را
با پروتکل تدفین رعایت می‌کند،
زیر خاک سیاه؛
پدر
از آن پیام که در سیاه‌چاله‌ی مکنده
در اطوار ادا هزارپاره شد،
قبرها را چقدر بکنند
بلکه کلمه در حروفی تاریک 
بدن روشن جوان را خطاب کند و بگوید: «بخوان»؟

(به این ماندگارم؛ «من در آن کارزار، چندان درد بر مرد پرهیزگار و گاو ورزا هِلَم که، به سبب کردار من، زندگی نباید. فره‌ی ایشان را بدزدم، آب را بیازارم، زمین را بیازارم، آتش را بیازارم و گیاه را بیازارم.»1)

با سرودی مشروع 
که دهان اساطیری سیرن‌ها را مُعَمم می‌کرد
خطوط ظاله‌ی لبی روبه‌رو
و احتیاط حُکمی گفت‌وگو
خنده‌ی تأنیثی مشروط به گُنگ
و آخی از نهاد مصلوب،
در ماه دیدم!

سردخانه با زبان آماسیده
حروف مرده را در کشوهای سایز
به آن کلام معطل، تعليم می‌دهد.
ای جان بی‌مقدار ما!
از آن پدر ساد
کدام‌ها فرزندان نخستینیم 
گوش‌خوابانده بر درِ «در ابتدا کلمه بود» که گفت: «بشود» و شد؟!

(سر آشتی بر دست‌رنج‌ات نچرخانم و مخلوق تو را تا ابد بمیرانم تا تبار به خویشی‌ات بازنَكِشند.»

تراکم ملی با کفش‌های انقلابیِ بادکش‌ها
تیغ حجامت را در سریال شناسنامه‌ها 
نسل به نسل کشید.
شلاقه‌ای باریک‌شده چون خط محزون خون از گلوگاه بر گوشه‌ی لبی هلال،
اعتراف بلیغ ماه از صفحات پس‌ پشت
تا مسیح دانشوری.

پدر،
تقطیع ماه در شکل‌های ناکامل
کلام متبرک تو بود
در دارآباد،
آنگاه که جنازه‌ی جوان را
در عطر کافور شستیم؟
ای سوگواری آدونیس 
در غروب چاک‌چاک خانواده!
لاله دماندن خودکاریِ مستعمره 
بر صفحات استیجاری مورخ
سرزده از افق‌های سنگ‌فرشی 
و مهر خاوران که از جنازه‌ای مرده؛
مادرم بود!

(بنای رنج را که بر پی اهل زمین ساخته‌ام، به یک عمر بشاید موییدن كه: «روان‌شان تا تن پسین به دوزخ است!»2)

ای چشم‌های اسفندیار ما
که با تصویر تاریک
کف تاریخ خوابیدی!
در قبرهای چند طبقه
به مرده‌ی اول چیزی بگو!
شقایق نعمانی
در خیابان شهید باهنر 
با رخ میت روئید
و رنگ‌های رستاخیز 
سرخ و سبز نبود!
پ.ن
اشاره‌ها در متن، از كتاب «پژوهشي در اساطير ايران» اثر «مهرداد بهار» نشر آگاه، بدين‌ترتيب است:

از بخش «تازش اهریمن بر آفرینش»

از بخش «درباره‌ی چگونگي مردمان»

@noisepoem  
      زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن


در برش گوشتی تاریخ
شعری از آرزو رضایی مجاز
با صدای شاعر

@noisepoem     
   زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
شتاب کردم که آفتاب بیاید نیامد
رضا براهنی

@noisepoem     
   زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن


تلخ
نیما یوشیج
با صدایِ ارژنگ اقاجری
موزیک: سیاوش ولی پور
منبع: کانال آستراخان
@noisepoem    
    زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن


ایوسیف بروتسکی
رهایی
ترجمه حمیدرضا آتش برآب

@noisepoem     
   زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن


ایوسیف بروتسکی
ترجمه: حمیدرضا آتش برآب
مرگ واژگان ۱۹۶۳

@noisepoem  
      زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن


لینک کانال تلگرام پایگاه اینترنتی مطرود👆👆👆👆


این کانال جهت بازنشر محتوای منتشر شده در پایگاه اینترنتی مطرود
ایجاد شده است.
http://matrod.org
https://t.me/matrodwebsite


Репост из: AliReza .F.Goodarzi
اکوئوس.pdf
115.1Кб




اکوئوس
شعری از #علیرضا_فریدون_گودرزی در کانال @noisepoem
نقاشی به انتخاب شاعر و به جای پرتره‌ای از او انتخاب شده است.نقاش: آنتونیو لوپز گارسیا


@noisepoem        زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن


Noise of poem
زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن، در خانه، در خیابان، در ماشین، در کوه، در دریا، در بیابان.
با عضویت در کانال نویز آو پوئم، گوش شنوای خراشِ شعر فارسی باشید.
https://t.me/noisepoem


صدای شعر «تلویزیون»
با صدای شاعر: #سعدی_گل_بیانی


@noisepoem    
   
زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن


«تلویزیون»

هی تو که اژدها بر سکه های زر خیمه زده ای
شتران راهوار سر در آبخورها فرو‌کشیده بودند
آنگاه بود که جوان و به سرزمین رویا برویم
بلکه در برابر آن ران های خوش تراش
که پرتره ی زارعی در بادهای چشمش
نقش داشت
و انگشتانش بر نت های نوایی سبز
برهنه می شدند
زانو زنیم
و قلب لرزان دیگری را
چنان ستایش کنیم
که آفتاب از چشم های ما طلوع کند
و در مه بی رنگ پگاهان
خلخال های رقصنده ش
به پرواز در آیند
و زندگی
در سجاوندی یاس های شب نشین
بپیچد با الفبای نامحدود ذهن ما

هی تو که آن زن را حذف کردی
از تصویر نسل ما
تا در سکوت شکست به چای صبحانه خیره باشیم
در سکوت شکست
صورت هایمان در ته ریش دانشگاه زبر شود
در سکوت شکست
دست بشوییم در توالت های بین راه سلفچگان
انگار صورت هایی بی چهره از شیارهای خاک آلود
به هم برسیم
در سرعت بی وقار یک هستی دیجیتال
و‌ با نام کوتاه نیزه ای قدیم بر گرده
با صورت های بی چهره
به پرسه های بی انجام شهر رویم

هی تو که کسان ما به غربت رفتند
و لوازم مربوط به حفظ خاطره را
در چمدان هایی با وزن محدود بردند
و اضافه بارشان
خطوط رنجبار چهره بود که جا ماند
و سندهای بلیغ یک دوران بود

هی تو با شبکه های مسخ شده ی تماشاگر
چرا چهره های محبوب را حذف کردی
از امکان تصاویر ذهن ما؟
هی اژدها که سرعت از کمرگاه زورگوی تو
پخش می شد در طنین به هم خوردن سکه های طلا
و سرعت از انتقال آن احساس ستمگر
از فرستنده های تو
پخش می شد در اشیای کند پستوهای اجاره ای
و سرعت تو هر روز باز صورت ما را چهره تهی می خواست
و چهره های ما را از یاد
و یاد را برمی داشت از قلب های ما
با دو تیزی غول آسا
می گذاشت روی چرخ قاپوق شکنجه گاهی نامرئی

ای اسطوره طحال ما را از چنگک اعصار بیاویز
ای اسطوره تلواسه های علفزار را بیامرز
ای اسطوره آن ماه را از خلال شاخه های ابر به یاد آر
ای اسطوره آواز قهرمانان را
و آغوش پذیرنده ی شادی ها را
چون زیرپیراهنی کهنه ای بر چنگک به یاد آر
ای اسطوره اتاق های ما چون تپه هایی تا دامنه ی گنبد کبود
ای اسطوره ستاره ها را از شولای سوراخ شب بر ما بچکان
ای اسطوره اشباحیم ما
به درهای اتاق هایی تبدیل شدیم
بسته در طی تیزرهای تبلیغات
ما را بگشای از هم.

#سعدی_گل_بیانی

@noisepoem      
  زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن


شعر تلویزیون
با صدای شاعر: #سعدی_گل_بیانی

@noisepoem 
  زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن


شعر و صدا از #فرامرز_پارسا

میان اشیاء و در آغوش سایه ها
لبها و زبانت را ریختی
با دامنی گلدار و سفید میان پاها
در خانه ها
در سنگها و سنگ ریزه ها

کنار صندلی ها و سایه
در پسرهای نوزده ساله
دهان را خورده بودی و لباسها را

خیابان طولانی بود و روسریت افتاده بود
در ماشین های روبروئی زنها بودند و بوی بنزین، و دخترهائی با مانتوهای کوتاه و چاک دار
در پسرهای نوزده ساله
کنار سوئیچ ها و اشیائی در خانه

در خوابهائی در من،دامنت را بالا داده بودی
اینطور هم نشد که تو را ببوسم یا کسی را
مشغله دستمالی بود و اجراح درونم
در یخچال ها و بشقاب ها و چاقو ها
با سینه بندها و لاک های سرمه ای
لاس میزدی و در دیگران استمناء
در خودم کرده بودم،در پسرهای نوزده ساله، و خورده بودم و رفته بودم
اجابت بود و استمناء
حمد و سپاس و شراب
خورده بودم
تکرار و تکرار و پریود کرده بودی
در وان، و آن قاب عکسهائی که قرمز بود


۹۸/۲/۲۲


@noisepoem      
  زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن


میان اشیاء و در آغوش سایه ها
لبها و زبانت را ریختی
با دامنی گلدار و سفید میان پاها
در خانه ها
در سنگها و سنگ ریزه ها

کنار صندلی ها و سایه
در پسرهای نوزده ساله
دهان را خورده بودی و لباسها را

خیابان طولانی بود و روسریت افتاده بود
در ماشین های روبروئی زنها بودند و بوی بنزین، و دخترهائی با مانتوهای کوتاه و چاک دار
در پسرهای نوزده ساله
کنار سوئیچ ها و اشیائی در خانه

در خوابهائی در من،دامنت را بالا داده بودی
اینطور هم نشد که تو را ببوسم یا کسی را
مشغله دستمالی بود و اجراح درونم
در یخچال ها و بشقاب ها و چاقو ها
با سینه بندها و لاک های سرمه ای
لاس میزدی و در دیگران استمناء
در خودم کرده بودم،در پسرهای نوزده ساله، و خورده بودم و رفته بودم
اجابت بود و استمناء
حمد و سپاس و شراب
خورده بودم
تکرار و تکرار و پریود کرده بودی
در وان، و آن قاب عکسهائی که قرمز بود


۹۸/۲/۲۲

بازنشر از پایگاه اینترنتی شاعران مطرود
شعری از #فرامرز_پارسا
صدای همین شعر را در پایین بشنوید.

@noisepoem        زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن


خیال
شعری از #آدونیس
ترجمه و صدای: #حسین_مکی_زاده
در نویز پوئم

@noisepoem  
      زل بزن، خیره، خیره‌تر، گوش کن

Показано 20 последних публикаций.

174

подписчиков
Статистика канала