📝 | عکس خرمن
اینک اندر بسترم خود را کمی لَم داده ام
دست چپ را زیر سر برده کمی خَم داده ام
شستِ دستِ راستمَم روی ریموتِ تی وی است
مستند، آی فیلم، گاهی هم رویِ بی بی سی است
بی هدف، بیهوده در برنامه ها گشتی زدم
این کانال یا آن کانال، چرخیدم و چرخی زدم
کانالِ یک، هفت نامزد، مجری و چنددانه گوی
کاندیداها مشغول بحث و گَهی گوی و مَگوی :
« تو چه میفهمی از این بحث سیاسی ای رقیب
در میان هفت نامزد من فقط هستم طبیب!
من طبیبم، رشته ام جراحی ارز است و بس
همچو من درد جماعت را نفهمد هیچ کس! »
یک نفر، آن دیگری را هی بد و بیراه گفت
آستین بالا بزد ، خود را عدالت خواه گفت
وعده بازی ها نموده، هر کسی قولی بِداد
خوان مردم تنگ بود و سفره وعده گُشاد
اقتصاد و مسکن و سکه همی بیمار بود
لکن اندر حرفها شان مغلطه بسیار بود
من که دیدم صحنه را، از بسترم برخاستم
سجده کرده، عاقبت دست به دعا برداشتم
گفتم ای پروردگار قدرت و ذوالانتقام
شاه ترمم بنده لیکن من ندیدم هیچ کام
حاجتی دارم به درگاه تو ای رَبِ کریم
حاجتم را تو برآوَر، ای تو غفار و رحیم
خواب دولتمرد را از بهر ما بیخواب کن
بر در و دیوار دولت «عکس خرمن» قاب کن
چشم دولتمرد اگر بر عکس خرمن ها فُتَد
شاید از این وعده های خویشتن یادی کند...
✍🏻 #علی_محمدی ¦ هوشبری 97
#دستچین_هیاهو 📣
📰
@NumsComics