در کتابی خوانده بودم که هر فرد روح معشوقش را به رنگ مورد علاقه اش میبیند...
و من در این دنیا روح همه ی انسان هارا به رنگ سفید می‌دیدم به غیر از تو
تو برای من روحی متفاوت داشته ای روحی به رنگ مورد علاقم ، روحی آبی.
همانطور که در کتاب خوانده بودم من عاشق آن روح آبی زیبایی او شده بودم
انگار از اعماق دریا برای من فردی آمده است که روح ابیش باعث برق در چشمانم شود.
کاش میتوانستم روح سفید خودم را با روح ابیش ترکیب کنم که تا ابد در کنارش باشم
زیرا آن فرد خاص ترین فرد زندگی من است که باعث لبخند من میشود
باعث میشود که هنوز احساس کنم دنیایی زیبا برای من آمده است
و آن روح آبی تمام دنیای من است
دنیای که میدانم درونش همیشه شاد هستم
دنیایی که میدانم قرار نیست دیگر اشکی بریزم
دنیایی که تجسم روحش باعث میشود که قلبم را در اختیارش قرار دهم
من همین انسان را میخواهم زیرا روحی در وجودش دارد به رنگ دریا که من را جادوی زیبایی روحش میکند.