💠
💠درمان های #فرایندمدار در برابر درمان های #محتوامدار
✳️درمان های شناختی- رفتاری موجود را میتوان درمان هایی تلقی کرد که سخت محتوا محورند. این درمانگران عمدتا به محتوای افکار و باورهای افراد می پردازند.
✳️فراشناخت درمانگران در درجه اول به فرآیندها علاقمند هستند و معمولا تمرکز آنها بر محتوا، در حوزه فراشناختی است و نه محتوای حوزه های اجتماعی، جسمی و محیطی که در درمان های شناختی- رفتاری مورد تأکید میباشند.
✳️به عنوان مثال، یک درمانگر شناختی- رفتاری کلاسیک برای درمان افسردگی، ابتدا سعی می کند از طریق سؤال های سقراطی به بررسی شواهد تأیید کننده و رد کننده افکار و باورهای منفی فرد در باره خویشتن، جهان و آینده بپردازد. معمولا آنها از این سوال ها استفاده می کنند: "در این فکر شما چه تحریف شناختی نهفته است؟" و "چه شواهدی، مخالف فکر شما وجود دارد و آن را تأیید نمی کند؟" اما یک فراشناخت درمانگر به دنبال کاهش دامنه نفوذ اندیشناکی، اصلاح باورهای منفی درباره کنترل ناپذیری اندیشناکی و چالش با باورهای فراشناختی مثبت که مستلزم درگیر شدن در این فرآیندها در واکنش به خلق غمگین است.
✳️مداخله فراشناختی می طلبد که چنین سؤال هایی از بیمار پرسیده شود: "آیا می توانید در پاسخ به فکرتان، اندیشناکی را متوقف کنید؟“ و ”اندیشیدن افراطی به افکار چه معایبی به دنبال دارد؟“
✳️وقتی به محتوای شناخت اشاره می کنیم، منظورمان سیستم پردازش اطلاعات دانشی است، همان اطلاعاتی که در حافظه ذخیره شده اند یا در حال حاضر در هشیاری جریان دارند. باورها را می توان بخشی از این کتابخانه اطلاعات یا دانش تلقی کرد.
✳️وقتی به فرآیندها اشاره می کنیم، منظورمان اعمالی است که افراد از آنها برای کسب دانش و یادگیری دانش جدید استفاده می کنند. با استفاده از استعاره کتابخانه، فرآیندها را می توان به جستجوی کتاب، تعیین موقعیت آن در کتابخانه، مطالعه کتاب و استفاده از اطلاعات آن برای تغيير اعمال، افکار یا دانش تشبیه کرد.
✳️فرآیندها، باعث ارتباط دانش (باورها) با پیامدهای هیجانی و رفتاری می شوند. این فرآیندها تعیین می کنند که تجارب چه اثری بر دانش بگذارند. ما در درمان فراشناختی مستقیما کاری به دانشی مانند این باور که "من آدم بی ارزشی هستم" نداریم و تنها به فرآیندهایی می پردازیم که چگونگی استفاده از دانش را تعیین می کنند. برای برداشتن این گام مهم می توانیم به طور منطقی فرض کنیم چیزی که فکر می کنیم و به آن ایمان داریم، از فعالیت فرایندها حاصل می شوند. در واقع، این افکار، محتوا نیست، بلکه نتیجه فرآیند استفاده از محتوا است.
✳️حالت هایی که بیماران بد و ناخوشاینده تلقی می کنند (برای مثال، "احساس بی ارزشی“ یا ”احساس به وقوع پیوستن قریب الوقوع حمله قلبی") به این دلیل پدیدار می شوند که آنها دائما خودشان را درگیر این فرآیندها می کنند و به ایجاد و تداوم چنین اطلاعات معیوبی دامن می زنند.
✳️فراشناخت درمانی بر این نکته تأکید می کند که برای کمک به بیمار جهت قضاوت گری صحیح، باید فرایندهای شناختی (سبکهای تفکر، الگوهای توجهی) و راهبردهای خاص او برای استفاده از اطلاعات درونی را تغییر داد.
@p_reaserch
💠درمان های #فرایندمدار در برابر درمان های #محتوامدار
✳️درمان های شناختی- رفتاری موجود را میتوان درمان هایی تلقی کرد که سخت محتوا محورند. این درمانگران عمدتا به محتوای افکار و باورهای افراد می پردازند.
✳️فراشناخت درمانگران در درجه اول به فرآیندها علاقمند هستند و معمولا تمرکز آنها بر محتوا، در حوزه فراشناختی است و نه محتوای حوزه های اجتماعی، جسمی و محیطی که در درمان های شناختی- رفتاری مورد تأکید میباشند.
✳️به عنوان مثال، یک درمانگر شناختی- رفتاری کلاسیک برای درمان افسردگی، ابتدا سعی می کند از طریق سؤال های سقراطی به بررسی شواهد تأیید کننده و رد کننده افکار و باورهای منفی فرد در باره خویشتن، جهان و آینده بپردازد. معمولا آنها از این سوال ها استفاده می کنند: "در این فکر شما چه تحریف شناختی نهفته است؟" و "چه شواهدی، مخالف فکر شما وجود دارد و آن را تأیید نمی کند؟" اما یک فراشناخت درمانگر به دنبال کاهش دامنه نفوذ اندیشناکی، اصلاح باورهای منفی درباره کنترل ناپذیری اندیشناکی و چالش با باورهای فراشناختی مثبت که مستلزم درگیر شدن در این فرآیندها در واکنش به خلق غمگین است.
✳️مداخله فراشناختی می طلبد که چنین سؤال هایی از بیمار پرسیده شود: "آیا می توانید در پاسخ به فکرتان، اندیشناکی را متوقف کنید؟“ و ”اندیشیدن افراطی به افکار چه معایبی به دنبال دارد؟“
✳️وقتی به محتوای شناخت اشاره می کنیم، منظورمان سیستم پردازش اطلاعات دانشی است، همان اطلاعاتی که در حافظه ذخیره شده اند یا در حال حاضر در هشیاری جریان دارند. باورها را می توان بخشی از این کتابخانه اطلاعات یا دانش تلقی کرد.
✳️وقتی به فرآیندها اشاره می کنیم، منظورمان اعمالی است که افراد از آنها برای کسب دانش و یادگیری دانش جدید استفاده می کنند. با استفاده از استعاره کتابخانه، فرآیندها را می توان به جستجوی کتاب، تعیین موقعیت آن در کتابخانه، مطالعه کتاب و استفاده از اطلاعات آن برای تغيير اعمال، افکار یا دانش تشبیه کرد.
✳️فرآیندها، باعث ارتباط دانش (باورها) با پیامدهای هیجانی و رفتاری می شوند. این فرآیندها تعیین می کنند که تجارب چه اثری بر دانش بگذارند. ما در درمان فراشناختی مستقیما کاری به دانشی مانند این باور که "من آدم بی ارزشی هستم" نداریم و تنها به فرآیندهایی می پردازیم که چگونگی استفاده از دانش را تعیین می کنند. برای برداشتن این گام مهم می توانیم به طور منطقی فرض کنیم چیزی که فکر می کنیم و به آن ایمان داریم، از فعالیت فرایندها حاصل می شوند. در واقع، این افکار، محتوا نیست، بلکه نتیجه فرآیند استفاده از محتوا است.
✳️حالت هایی که بیماران بد و ناخوشاینده تلقی می کنند (برای مثال، "احساس بی ارزشی“ یا ”احساس به وقوع پیوستن قریب الوقوع حمله قلبی") به این دلیل پدیدار می شوند که آنها دائما خودشان را درگیر این فرآیندها می کنند و به ایجاد و تداوم چنین اطلاعات معیوبی دامن می زنند.
✳️فراشناخت درمانی بر این نکته تأکید می کند که برای کمک به بیمار جهت قضاوت گری صحیح، باید فرایندهای شناختی (سبکهای تفکر، الگوهای توجهی) و راهبردهای خاص او برای استفاده از اطلاعات درونی را تغییر داد.
@p_reaserch