مسئله ی عذر به جهل و شروط تکفیر
در کتاب «اجماع اهل علم و ایمان بر بطلان دین رافضیان نوشته صادق کرخی» فتواهایی در صفحه های 14 و بعد از آن و تقریبا در اکثر کتاب مبنی بر مباح بودن خون رافضیان دارد.
آیا این نوشته ها صحیح هستند؟
الحمدلله،
ما کتاب مذکور را با آدرسی که داده بودید بررسی کردیم، البته ما منکر این فتوا نمی شویم، ولی باید متوجه یک مسئله بود: و آن مسئله ی تکفییر اهل اسلام و شرایط آن است.
هیچیک از علمای اسلام نفرموده اند که اگر شخصی خود را مسلمان بداند و منتسب به اسلام باشد، او تا ابد مسلمان است و هرگز تکفییر نمی شود، بلکه یک سری قواعد و ضوابط بر اسلام حاکم است که هرکس از آن ضوابط خارج گردد، مرتد می شود. ما قبلا در مورد حکم کردن به ظاهر افراد مطالبی نوشتیم، در اینجا هم می گوییم که: هرگاه شخصی مسلمان باشد ولی در ظاهر او اقوال یا افعالی بروز کند که منافی با اصول دین اسلام باشند، او به سبب ارتکاب به آن اعمال و اقوال از دین اسلام خارج می گردد، هر چند که او همچنان بپندارد که مسلمان است. زیرا ادعای اسلام با هوای نفس نیست، بلکه با پایبند بودن به ضوابط آن است.
حال علما آن مواردی را که منجر به ارتداد می شود را با نام "نواقض اسلام" بیان کرده اند. در فتوای (1003) مختصرا ذکر شده اند و در کتاب "مباحثی پیرامون نواقض اسلام " مفصلتر آمده است.
پس هر مسلمانی مرتکب یکی از نواقض اسلام شود، او قاعدا کافر می شود، ولی قبل از تکفیرش.. قبل از تکفیرش لازم است تا: (شروط تکفییر) در مورد آن شخص پدید آیند، و بعد (موانع تکفیر) آن شخص برطرف شده باشند، آنگاه آن شخصی که مرتکب یکی از نواقض اسلام شد، او تکفییر می شود.
پس نکته ای که موجب می شود تا به سوال یا شبهه ی شما پاسخ داده شود، مبحث (شروط تکفییر و موانع آن) است. شما باید فهم صحیحی از این مسئله بدست آورید تا از علت وجود چنین فتواهایی مطلع شوید. پیشنهاد می شود که این مسئله را در اصول عقاید اهل سنت مطالعه کنید.
کتاب " شروط کفر و موانع آن" تا حدودی این مسئله را مختصرا مطرح کرده است.
ما باید قبل از تکفیر یک شخص مسلمان که مرتکب یکی از موارد نواقض اسلام می شود، شروط تکفییر و موانع آنرا در موردش بررسی کنیم تا ببینیم که آیا او با ارتکاب به این عمل کفر آمیز، استحقاق تکفییر را دارد و یا باید دست نگه داشت؟
حال اینبار علما در مورد شروط تکفییر و موانع آن بحث و بررسی کرده اند، در این میان مسائلی را بیان کرده اند که علما همگی در آن اتفاق نظر دارند، بعنوان مثال همگی علما فرموده اند که یکی از موانع تکفییر شخص اینست که بر او اجباری بر انجام کفر وجود داشته باشد، یعنی اگر کسی مجبور شود تا عمل کفر آمیزی انجام دهد، این اجبار مانع از آن می شود تا وی را تکفییر نماییم، دلیل آن آیه ی زیر است:
«مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ وَلَکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» (نحل 106).
یعنی: «هر کس پس از ایمان آوردن خود، به خدا کفر ورزد» او عذابی سخت و دردناک در پیش دارد و مستوجب خشم خدا میگردد «مگر آن کس که مجبور شده ولی قلبش به ایمان آرام و استوار است» این آیه ناظر بر کسانی است که با نطق سخن کفر یا با ارتکاب عمل کفر، مرتد میشوند بعد از آنکه به اسلام در آمده بودند.
باید دانست که گفتن سخن کفر یا ارتکاب عمل کفر دارای دو حالت است: یکی اینکه چنین چیزی به رضا و اختیار انسان از وی صادر شود. دوم اینکه کسی دیگر او را به گونهای بر کفر اکراه و اجبار نماید که بیم کشته شدن وی متصور باشد پس در این هنگام از روی ناچاری فقط به زبان کلمه کفر را بگوید درحالیکه قلبش به ایمان مطمئن است. لذا حکم این دو حالت یکسان نیست زیرا اکراه و اجبار بر کفر مستوجب سزا و گناه نبوده و اگر کسی به زور وادار ساخته میشود که سخنی کفرآمیز بگوید، یا فعل کفریای همچون سجده کردن برای غیر خدا را انجام دهد، بر او گناهی نیست، به شرط اینکه قلبش در حال صدور این قول یا فعل کفری، به ایمان مطمئن باشد بنابراین، بر چنین کسی به کفر حکم نمیشود. اما حسن بصری، اوزاعی، شافعی و سحنون رحمهمالله برآنند که این رخصت فقط درگفتن سخن کفر است، نه در انجام دادن فعل کفر پس در انجام دادن فعل کفر هیچ رخصتی نیست. ولی بعضی از علما آنرا بر افعال نیز اطلاق کرده اند.
اما حالت دیگر گرایش به کفر: «ولی کسی که» از روی اختیار و عمد مرتد شود «و به کفر سینه گشاده کند» یعنی: به کفر راضی باشد و به آن اطمینان یافته وپایداری کند «پس غضبی از جانب خدا بر آنان است و برایشان عذابی بزرگ خواهد بود» لذا چنین کسانی در معرض
در کتاب «اجماع اهل علم و ایمان بر بطلان دین رافضیان نوشته صادق کرخی» فتواهایی در صفحه های 14 و بعد از آن و تقریبا در اکثر کتاب مبنی بر مباح بودن خون رافضیان دارد.
آیا این نوشته ها صحیح هستند؟
الحمدلله،
ما کتاب مذکور را با آدرسی که داده بودید بررسی کردیم، البته ما منکر این فتوا نمی شویم، ولی باید متوجه یک مسئله بود: و آن مسئله ی تکفییر اهل اسلام و شرایط آن است.
هیچیک از علمای اسلام نفرموده اند که اگر شخصی خود را مسلمان بداند و منتسب به اسلام باشد، او تا ابد مسلمان است و هرگز تکفییر نمی شود، بلکه یک سری قواعد و ضوابط بر اسلام حاکم است که هرکس از آن ضوابط خارج گردد، مرتد می شود. ما قبلا در مورد حکم کردن به ظاهر افراد مطالبی نوشتیم، در اینجا هم می گوییم که: هرگاه شخصی مسلمان باشد ولی در ظاهر او اقوال یا افعالی بروز کند که منافی با اصول دین اسلام باشند، او به سبب ارتکاب به آن اعمال و اقوال از دین اسلام خارج می گردد، هر چند که او همچنان بپندارد که مسلمان است. زیرا ادعای اسلام با هوای نفس نیست، بلکه با پایبند بودن به ضوابط آن است.
حال علما آن مواردی را که منجر به ارتداد می شود را با نام "نواقض اسلام" بیان کرده اند. در فتوای (1003) مختصرا ذکر شده اند و در کتاب "مباحثی پیرامون نواقض اسلام " مفصلتر آمده است.
پس هر مسلمانی مرتکب یکی از نواقض اسلام شود، او قاعدا کافر می شود، ولی قبل از تکفیرش.. قبل از تکفیرش لازم است تا: (شروط تکفییر) در مورد آن شخص پدید آیند، و بعد (موانع تکفیر) آن شخص برطرف شده باشند، آنگاه آن شخصی که مرتکب یکی از نواقض اسلام شد، او تکفییر می شود.
پس نکته ای که موجب می شود تا به سوال یا شبهه ی شما پاسخ داده شود، مبحث (شروط تکفییر و موانع آن) است. شما باید فهم صحیحی از این مسئله بدست آورید تا از علت وجود چنین فتواهایی مطلع شوید. پیشنهاد می شود که این مسئله را در اصول عقاید اهل سنت مطالعه کنید.
کتاب " شروط کفر و موانع آن" تا حدودی این مسئله را مختصرا مطرح کرده است.
ما باید قبل از تکفیر یک شخص مسلمان که مرتکب یکی از موارد نواقض اسلام می شود، شروط تکفییر و موانع آنرا در موردش بررسی کنیم تا ببینیم که آیا او با ارتکاب به این عمل کفر آمیز، استحقاق تکفییر را دارد و یا باید دست نگه داشت؟
حال اینبار علما در مورد شروط تکفییر و موانع آن بحث و بررسی کرده اند، در این میان مسائلی را بیان کرده اند که علما همگی در آن اتفاق نظر دارند، بعنوان مثال همگی علما فرموده اند که یکی از موانع تکفییر شخص اینست که بر او اجباری بر انجام کفر وجود داشته باشد، یعنی اگر کسی مجبور شود تا عمل کفر آمیزی انجام دهد، این اجبار مانع از آن می شود تا وی را تکفییر نماییم، دلیل آن آیه ی زیر است:
«مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ وَلَکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» (نحل 106).
یعنی: «هر کس پس از ایمان آوردن خود، به خدا کفر ورزد» او عذابی سخت و دردناک در پیش دارد و مستوجب خشم خدا میگردد «مگر آن کس که مجبور شده ولی قلبش به ایمان آرام و استوار است» این آیه ناظر بر کسانی است که با نطق سخن کفر یا با ارتکاب عمل کفر، مرتد میشوند بعد از آنکه به اسلام در آمده بودند.
باید دانست که گفتن سخن کفر یا ارتکاب عمل کفر دارای دو حالت است: یکی اینکه چنین چیزی به رضا و اختیار انسان از وی صادر شود. دوم اینکه کسی دیگر او را به گونهای بر کفر اکراه و اجبار نماید که بیم کشته شدن وی متصور باشد پس در این هنگام از روی ناچاری فقط به زبان کلمه کفر را بگوید درحالیکه قلبش به ایمان مطمئن است. لذا حکم این دو حالت یکسان نیست زیرا اکراه و اجبار بر کفر مستوجب سزا و گناه نبوده و اگر کسی به زور وادار ساخته میشود که سخنی کفرآمیز بگوید، یا فعل کفریای همچون سجده کردن برای غیر خدا را انجام دهد، بر او گناهی نیست، به شرط اینکه قلبش در حال صدور این قول یا فعل کفری، به ایمان مطمئن باشد بنابراین، بر چنین کسی به کفر حکم نمیشود. اما حسن بصری، اوزاعی، شافعی و سحنون رحمهمالله برآنند که این رخصت فقط درگفتن سخن کفر است، نه در انجام دادن فعل کفر پس در انجام دادن فعل کفر هیچ رخصتی نیست. ولی بعضی از علما آنرا بر افعال نیز اطلاق کرده اند.
اما حالت دیگر گرایش به کفر: «ولی کسی که» از روی اختیار و عمد مرتد شود «و به کفر سینه گشاده کند» یعنی: به کفر راضی باشد و به آن اطمینان یافته وپایداری کند «پس غضبی از جانب خدا بر آنان است و برایشان عذابی بزرگ خواهد بود» لذا چنین کسانی در معرض