بازتاب ماه.


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


12:34.
وفادارِ آریو‌.
مشاور کوچیکه قصر.
مثل‌دخترِآفتابُ‌پسرماه.
𝘵𝘢𝘭𝘬 𝘵𝘰 𝘮𝘦 𝘥𝘢𝘳𝘭𝘪𝘯𝘨 ...
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1946254556

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


.𝘊𝘩𝘢𝘭𝘭𝘦𝘯𝘨𝘦‌༉🪞🪄

فور بزنید نمره بدم به دیلیتون و بگم وایب چی‌ میده.🐰🍼
فقط برای چالش جوین نشید،ادمینی جوین شد حتما لینک بده توی ناشناس جوینش میشم.
ایگنور نکنید پلیز 🥹🫶🏼


غم‌هاتو‌مروارید‌چشمات‌کن‌،اشکاتو‌‌میبوسم.
𝘮𝘰𝘰𝘯𝘸𝘳𝘪𝘵𝘦𝘳.៸៸ ✧࿐ミ


و‌درمیان‌کلمات‌ِکتاب‌ها‌زندگی‌جریان‌دارد.

𝘮𝘰𝘰𝘯𝘸𝘳𝘪𝘵𝘦𝘳.៸៸ ✧࿐ミ


ایران‌خانم.🤍🪞

𝘮𝘰𝘰𝘯𝘸𝘳𝘪𝘵𝘦𝘳.៸៸ ✧࿐ミ


۷ رو ک توی خواب..
۱۰ هم توی خواب چون اول من زده بودم🦦
بقیرو انتخاب کنین توی خواب یا رویا🦦


واب اینجا همه مامین 🦦😂 ی ددی باشه ددی خودمه 😂💘


.𝘊𝘩𝘢𝘭𝘭𝘦𝘯𝘨𝘦‌༉💘

اولین چالش دیلیِ پلیز ایگ نشه 🫶🏼
فور‌بزنید‌،‌بگم‌توی‌زندگی‌قبلیتون‌چی‌بودید.‌ (جادو ، وسایل‌،هرچیزی)🐰🤍

ممنون قشنگا کافیه.🎀
𝘮𝘰𝘰𝘯𝘸𝘳𝘪𝘵𝘦𝘳.៸៸ ✧࿐ミ


یه‌توضیح‌کوتاهی‌درمورد‌فیکایی‌که‌من‌مینویسم بدم . وقتی این ( ف / ر ) رو میبینید ینی اون شخص باید طبق تصور شما باشه. یعنی میتونه پسر باشه یا دختر انتخابش به سلیقه ی شما هست.‌حتی اسمم گاهی میتونید خودتون انتخاب کنید 🫶🏼


لیریکی که ازش فیک‌ الهام گرفته. اهنگش خیلی قشنگه >>💘


𝘚𝘭𝘦𝘢𝘻𝘪𝘯' 𝘢𝘯𝘥 𝘵𝘦𝘢𝘴𝘪𝘯'
, 𝘐'𝘮 𝘴𝘪𝘵𝘵𝘪𝘯' 𝘰𝘯 𝘩𝘪𝘮
𝘈𝘭𝘭 𝘰𝘧 𝘮𝘺 𝘥𝘪𝘢𝘮𝘰𝘯𝘥𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘥𝘳𝘪𝘱𝘱𝘪𝘯' 𝘰𝘯 𝘩𝘪𝘮𝘐 𝘮𝘦𝘵 𝘩𝘪𝘮 𝘢𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘣𝘢𝘳,
𝘪𝘵 𝘸𝘢𝘴 𝘵𝘸𝘦𝘭𝘷𝘦 𝘰𝘳 𝘴𝘰𝘮𝘦𝘵𝘩𝘪𝘯'
𝘐 𝘰𝘳𝘥𝘦𝘳𝘦𝘥 𝘵𝘸𝘰 𝘮𝘰𝘳𝘦 𝘸𝘪𝘯𝘦𝘴, '𝘤𝘢𝘶𝘴𝘦 𝘵𝘰𝘯𝘪𝘨𝘩𝘵 𝘐 𝘸𝘢𝘯𝘵 𝘩𝘪𝘮𝘈 𝘭𝘪𝘵𝘵𝘭𝘦 𝘤𝘰𝘯𝘵𝘦𝘹𝘵 𝘪𝘧 𝘺𝘰𝘶 𝘤𝘢𝘳𝘦 𝘵𝘰 𝘭𝘪𝘴𝘵𝘦𝘯
𝘐 𝘧𝘪𝘯𝘥 𝘮𝘺𝘴𝘦𝘭𝘧 𝘪𝘯 𝘵𝘩𝘪𝘴 𝘴𝘩𝘪𝘵 𝘱𝘰𝘴𝘪𝘵𝘪𝘰𝘯
𝘛𝘩𝘦 𝘮𝘢𝘯 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘐 𝘭𝘰𝘷𝘦 𝘴𝘢𝘵 𝘮𝘦 𝘥𝘰𝘸𝘯 𝘭𝘢𝘴𝘵 𝘯𝘪𝘨𝘩𝘵.𝘈𝘯𝘥 𝘩𝘦 𝘵𝘰𝘭𝘥 𝘮𝘦 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘪𝘵'𝘴 𝘰𝘷𝘦𝘳, 𝘥𝘶𝘮𝘣 𝘥𝘦𝘤𝘪𝘴𝘪𝘰𝘯
𝘈𝘯𝘥 𝘐 𝘥𝘰𝘯'𝘵 𝘸𝘢𝘯𝘯𝘢 𝘧𝘦𝘦𝘭 𝘩𝘰𝘸 𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵 𝘪𝘴 𝘳𝘪𝘱𝘱𝘪𝘯'
𝘍𝘢𝘤𝘵, 𝘐 𝘥𝘰𝘯'𝘵 𝘸𝘢𝘯𝘯𝘢 𝘧𝘦𝘦𝘭, 𝘴𝘰
𝘐 𝘴𝘵𝘪𝘤𝘬 𝘵𝘰 𝘴𝘪𝘱𝘱𝘪𝘯'
𝘈𝘯𝘥 𝘐'𝘮 𝘰𝘶𝘵 𝘰𝘯 𝘵𝘩𝘦
𝘵𝘰𝘸𝘯 𝘸𝘪𝘵𝘩 𝘢 𝘴𝘪𝘮𝘱𝘭𝘦 𝘮𝘪𝘴𝘴𝘪𝘰𝘯
𝘐𝘯 𝘮𝘺 𝘭𝘪𝘵𝘵𝘭𝘦 𝘣𝘭𝘢𝘤𝘬
𝘥𝘳𝘦𝘴𝘴 𝘢𝘯𝘥 𝘵𝘩𝘪𝘴 𝘴𝘩𝘪𝘵 𝘪𝘴 𝘴𝘪𝘵𝘵𝘪𝘯'
𝘑𝘶𝘴𝘵 𝘢 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵 𝘣𝘳𝘰𝘬𝘦 𝘣𝘪𝘵𝘤𝘩◞ 🏹💭♡‌ָ


دختر با پیک دیگری ، خودش را مشغول و فارغ‌ از جهان نشان میداد ،
مردی با جثه ایی کمی قوی اما‌ کوتاه قد
روی صندلی کنار بار ، کنار دختر نشست.
بادیگاردهای مرد از دم پشت سر او
ایستادن دختر متوجه حضور مرد شد
سرش‌ را بالا گرفت و یک ابروشو بالا انداخت‌،
سپس نگاهی به بادیگارد ها کرد
و بلند زیر خنده زد ، درحالی که از خنده نفس درستی نداشت با اشاره به قد مَرد که در برابر
نگهبان هایش بسیار کوتاه دیده میشد
خنده اش شدت گرفت.
مَرد سعی کرد اخم ناشی از تمسخر کردنِ دخترک را از صورتش محو کند.
دختر بد از لحظاتی آرام شد و بدون
هیچ اثری از لبخند به سوی مرد گفت :
خب بدش ؟
مرد که از تغییر اخلاق او به خوبی جا خورده بود، سعی کرد خود را جمع و جور کند.
با اشارهِ سر خود یکی‌ از آن مردان بزرگ جثه
سریع از درون کیفش جعبه ایی را درآورد.
صاحب جعبه صندلی خود را به سوی دختر بیشتر سوق داد. تا تسلط بهتری داشته باشد.
دختر همچنان منتظر بود و این اورا عصبی میکرد.
خواست حرفی بزند اما زودتر آنکه واکنش نشان بدهد
مرد درِ جعبه را باز کرد ، الماس کوچیک اما با برقِ بسیار زیبا در جعبه مستطیل شکل خودرا به نمایش گذاشته بود.
دختر سرش را بالا گرفت ، مرد متوجه منظور او شد و بلاخره لب به سخن باز کرد.
+فقط برای یک شب ، میتونی الماس و مال خودت کنی.
پوزخند بلند دخترک خدشه ایی به عصاب و روان مرد هوسباز که زودتر میخواست کار خودش را راه بندازد وارد کرد.
دختر ادامه داد : کازه کوزتو جمع کن مردک ، تا نیاوردمش پایین
ایندفعه نوبت مَرد بود که بلند از این قلدری دختر زیر خنده بزند.
جالب بود ، جسور بود و این برایش جالب بود.
مرد دستشو رو روی صورت دختر کشید دختر سریع صورتش رو عقب کشید.
میدانست زیاد الکل مصرف کرده است اما‌ نه در حدی که اشتباه چند شب پیشش را دوباره انجام بدهد.
مرد با لحن مرموزانه ایی گفت : چیه عروسک؟ ترسیدی؟ و پوزخندی از شهوت زد
دستش رو روی پای برهنه دختر گذاشت دختر با نگاهی خشک شده و هراسیده خواست واکنشی بدهد اما صدایی از پشت بار که با لحنی محکم گفت : دستت رو بکش
سرش رو بالا گرفت
مرد حواسش از دختر پرتِ شخص پشت بار شد
انگار خدمتکار آنجا بود. چرا باید به حرف یک خدمتکار گوش میکرد؟
دختر از فرصت استفاده کرد و سریع از جایش بلند شد.
پیک نوشیدنی اش همچنان دستش بود
اما حال دیگر ، خطری تهدیدش نمیکرد.
مرد با نگاهی خیره همچنان به پشت بار به یکی از بادیگارد هایش اشاره کرد تا امار فرد رو دربیارند و سپس به حساب شخص برسد.
خودش نیز بلند شد و کراواتش را محکم تر بست.
با‌ چشم هایی که تهدید در آن موج میزد محل را ترک کرد.
دختر به بهونه صرف نوشیدنی به پشت بار رفت و خودش را به ف / ر چسبوند.
چشمش شخص نجات دهنده اش را گرفته بود.
با صدایی لوند ادامه‌ گفت : یه آیلاس سرخ لطفا !
ف/ ر فقط سرش را تکان داد و مشغول ریختن شراب در آیلاس شد.
خدمتکار آیلاس رو به دست دخترک داد.
و مشغول خدمات به مشتری های دیگر شد.
دختر لبخندی عریض زد و با یک حرکت روی میز بار نشست.
چشمان فرد از فرط تعجب کمی گشاد شد اما سریع باز مشغول به کار خود شد.
دختر‌ با یاد آوری چند شب پیش اشک در چشمانش جمع شد حقیقتش را بخواهید ، اصلا بخاطر فراموشی آن شب به این بار آمده بود.
رییس او‌ اگر میفهمید باز هم به جای پلیس بازی های بیخود الان در حال فکر‌کردن به اشتباه چندین شب خود در بار است قطعا بزرگترین هدیه ی‌او به دختر جانش بود.
‌با صدای فین فین ، ف / ر سرش را بالا آورد.
چه بانمک بود آن صورت آلوده به اشک و چشمان کمی قرمز.
با صدایی سرد گفت : میتونی بگی چرا گریه میکنی.
دختر که انگار منتظر فقط شخصی بود که بگویدو بگوید از همه‌ چیز شروع کرد ..
داستانش کوتاهِ اگه میخوای بشنوی ..
چند شب پیش وقتی برای ماموریت فرستاده شدم به همین بار ، بد از اینکه مست بودم
اون عوضی منو به‌ همون اتاق برد
و وقتی بیدار شدم بدن برهنه‌مو توی اتاقی که هیچکس نبود پیدا کردم.
من .. من اونو دوسش‌داشتم اما اون لعنتی منو له کرد و بدش بدون در نظر گرفتن احساساتم رفت..
من همه ی وجودم و براش گذاشته بودم‌. و الان با لطمه زدنش به روح و جسمم دارم جلوی خورد شدن قلبم رو میگیرم
و سپس با خنده به اتاقی که در تاریکی و رقص نور سِن به کمرنگی در مشکی اش پیدا بود اشاره کرد : عا اونجا بودا و بلند زیر خنده زد.
و شیشه ی شراب رو سر کشید.
خدمتکار در‌ فاجعه ایی که برای دختر اتفاق افتاده بود غرق شد ...
و دستش را کشید و آرام به پایین آوردش
تلخ بود سرنوشت دختر دقیق مثل شامپاینی که دختر داشت با لذت مینوشید.

𝘮𝘰𝘰𝘯𝘸𝘳𝘪𝘵𝘦𝘳.៸៸ ✧࿐ミ


૮  ˶ˆ꒳ˆ˵ ა
Опрос
  •   1
  •   2
  •   3
  •   4
  •   5
  •   6
  •   7
  •   8
  •   9
  •   10
17 голосов


Репост из: ᴍᴀᴋᴇ ʏᴏᴜʀ ᴄʜᴀʀᴀᴄᴛᴇʀ
' چه حسی بهم داری و دلت میخواد چه نسبتی باهام داشته باشی؟ '

؛ فور کنید و پول درست کنید تا ممبراتون بگن میخوان چه نسبتی باهاتون داشته باشن .

#Poll
- More challenges


.03:03 ༉👼🏼
فرشته : آلادیا.
پیام : فرشته‌آلادیا،تا‌حدودی‌براتون‌پیام‌مثبت ارسال‌میکنه.
اون‌میتونه‌درد‌های‌روح‌شمارو‌درمان‌کنه ، اگه‌احساس‌ناراحتی‌میکنیدکافیه‌ازش‌کمک بخواید‌،اون‌فیض‌الهی‌شماست‌و‌بهتون‌کمک میکنه‌کارماهای‌مختلف‌درونتون‌رو‌تنظیم کنید‌،‌اون‌به‌کمک‌افراد‌ترد‌شده‌یا‌محروم شده‌میاد‌تا‌بتونه‌بهشون‌کمک کنه.༊🪄.

𝘮𝘰𝘰𝘯𝘸𝘳𝘪𝘵𝘦𝘳.៸៸ ✧࿐ミ


00:00.👼🏼🍼
فرشته :‌ مومیا.
پیام : آرزو کن..
𝘮𝘰𝘰𝘯𝘸𝘳𝘪𝘵𝘦𝘳.៸៸ ✧࿐ミ


برنامم برای آینده : جمع آوری ی عالمه بطری دلستر خالی و رفتن به ی بلندی و شیکستن همشون.


وقتی‌بهت‌میگم‌بیا‌باربی‌ببینیم‌بدون‌برام‌ارزش‌مندی.
𝘮𝘰𝘰𝘯𝘸𝘳𝘪𝘵𝘦𝘳.៸៸ ✧࿐ミ


وقتی آهنگ مورد علاقم و میگید وایبمه >




نیازدارم‌تموم‌دیلیامو‌دیل‌بزنم‌اون‌چندتایی که‌پینن‌و‌هعی‌ببوسم‌و‌چکشون کنم.

Показано 20 последних публикаций.

151

подписчиков
Статистика канала