سید صادق حقیقت


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


اندیشه سیاسی اسلام

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


سخنرانی سیدصادق حقیقت در بنیاد باران. 24مهر 97: هرچند انقلاب اسلامی ملهم از تعالیم معصومان (ع) است ولی مصداق خاص "تنگنای ذلت یا شهادت" در حین انقلاب و زمان جنگ و وضعیت کنونی وجود ندارد




📰آنچه که در پاسخ بنده به سکولار شدن حوزه اهمیت دارد، مقدمه‌ دهم بحث من است که سکولاریسم در ایران به دو معنا استفاده می‌شود؛ یعنی جدایی دین از سیاست و جدایی نهاد دین از نهاد سیاست. کلیت حوزه‌ علمیه، به این دو معنا، سکولار نیست. حوزه علمیه اعتقاد دارد دین گزاره‌هایی دارد ـ مانند ولایت فقیه، جهاد و... ـ که در سیاست دخالت کرده است. به این معنا دین از سیاست جدا نیست. به معنای دوم کلیت حوزه علمیه نظریه ولایت فقیه را قبول دارد و بنابراین معتقد هستند یک فقیه باید در رأس حکومت قرار بگیرد مانند مدلی که در جمهوری اسلامی قرار دارد. در این معنا نیز حوزه علمیه سکولار نیست. اگر به مقدمه ششم نیز بازگردیم حوزه در وجه سیاسی، سکولار نیست. از وجه فلسفی هم حوزه سکولار نیست زیرا درصدد کنار گذاشتن خدا نیست. آنچه باقی می‌ماند سکولاریسم در حوزه اجتماع است. نزدیک‌ترین احتمالی که می‌توان برای ادعای رحیم‌پور ازغدی مطرح کرد این است که حوزه به‌جای اینکه به مسائل اجتماعی - مانند آموزش و پروش، سیاست، اقتصاد - بپردازد، از آن‌ها عقب‌نشینی کرده و به دنبال باب طهارت و نجاسات و... رفته است. به نظر بنده، این دیدگاه هم اشتباه است و حوزه در این بعد نیز سکولار نشده است. زیرا حوزه در مسائل اجتماعی هم ورود داشته است. سکولار شدن حوزه، واقعیت ندارد بلکه یک هشدار است. اگر متن را در درون زمینه بخواهیم تحلیل کنیم باید زمینه‌ای که در آن این سخنرانی اتفاق افتاده را لحاظ کنیم. اگر متن را در درون زمینه قرار دهیم حدس من این است که شاید ما با بروز یک نوع رادیکالیسم در سال چهلم عصر جمهوری اسلامی روبرو باشیم که ریشه در نوفردیدی‌ها، فرهنگستانی‌ها، مصباحی‌ها و کلیسای ارتدوکس روسیه می‌تواند داشته باشد. هشدار در این بحث سکولار شدن حوزه نیست چرا که حوزه سکولار نمی‌شود اما هشدار این رادیکالیسم است. آن نشست در زیرزمین فیضیه با این هشدار در ارتباط است و سخنرانی رحیم‌پور ازغدی یک تسویه حساب با حوزه‌ علمیه است🗞

🖍سید صادق حقیقت
🔖 1000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 8 دقيقه

📌 متن کامل را در صفحه 10 روزنامه سازندگی مورخ 22 مهر 1397 مطالعه کنيد

💠 @goftemaann


یکشنبه بیست‌ودوم مهر 1397
💠 @goftemaann


Репост из: مباحثات
مباحثات/گزارش نشست علمی (مناظره حجت‌الاسلام والمسلمین مهراب صادق‌نیا و دکتر سیدصادق حقیقت)

✔️جایگزینی تبیین‌های غیردینی با تبیین‌های دینی، نشانهٔ سکولارشدن حوزه است

✔️ حوزه با هیچ تعریفی سکولار نیست؛ رادیکالیسم حوزه را تهدید می‌کند

🔸 چهارشنبه، هجدهم مهر ماه ۱۳۹۷ نشستی با عنوان «حوزه‌ی سکولار؛ واقعیّت یا هشدار؟!» به همّت موسسه‌ی بشری و با سخن‌رانی دکتر سید صادق حقیقت، عضو هیأت علمی دانشگاه مفید و دکتر مهراب صادق‌نیا، عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و با جضور علاقه‌مندان، در موسسه‌ی مفتاح کرامت قم برگزار شد. دبیر علمی این نشست، دکتر عبدالهاب فراتی به‌عهده داشت. گزارش تفصیلی این جلسه را در ادامه می‌خوانید.

🔹 صادق‌نیا: سکولاریسم یک مفهوم ذهنی است که مدافع جدایی دین از سیاست، دنیا، عرف و تبیین‌های غیر دینی است و حتی معتقد است باید برخی از تبیین‌های دینی در برخی از عرصه‌ها کنار برود و به‌جای آن، تبیین‌های غیر دینی بنشیند. از نظر جایگزینی تبیین‌های غیر دینی با تبیین‌های دینی، معتقدم حوزه‌ٔ امروز سکولار است؛ هم‌چنین از نظر اینکه حوزه‌ٔ علمیه به مباحثی می‌پردازد که مستند به آن مباحث نشود دنیای امروز را مدیریت کرد، معتقدم حوزه سکولار است و اگر مراد از سکولار، تقلیل نقشی باشد، باز هم معتقدم که حوزه سکولار است.

🔹 حقیقت: معنای لغوی سکولار شدن حوزه، برای بحث ما اهمیتی ندارد و خارج از بحث ماست؛ همچنان که این پرسش که آیا مراد، سکولار شدنِ حوزه و عرفی‌تر شدن آموزه‌های اجتهادیِ جاری در حوزه است (از بحث،خارج است). آنچه که در پاسخ بنده به سکولار شدن حوزه اهمیت دارد، مقدمه‌ای است که عرض کردم که سکولاریسم در ایران به دو معنا استفاده می‌شود؛ یعنی جدایی دین از سیاست و جدایی نهاد دین از نهاد سیاست. کلیت حوزه‌ٔ علمیه، به این دو معنا، سکولار نیست؛ به این معنا که حوزه، معتقد است که دین، گزاره‌هایی ـ مانند جهاد و ولایت فقیه ـ دارد که دین باید در سیاست دخالت کند و از همین رو معتقد است که دین جدای از سیاست نیست. به معنای دوم از سکولاریزاسیون هم که عرض کردم، حوزه‌ٔ علمیه سکولار نیست؛ چراکه کلیت حوزه‌ٔ علمیه‌ٔ قم معتقد است که یک روحانی باید در رأس حکومت قرار بگیرد؛ گرچه در نحوه‌ٔ این قرارگیری، بین حوزویان اختلافاتی وجود دارد. در نتیجه می‌توان گفت که حوزه، در وجه سیاسی، سکولار نیست. از بعد فلسفی هم سکولار نیست؛ زیرا در صدد کنار گذاشتنِ خدا نیست.
http://yon.ir/3Iuas
متن کامل را در INSTANT VIEW بخوانید

لینک مطلب در سایت مباحثات👇👇👇
http://mobahesat.ir/16863
🔻🔻🔻
@mobahesatmagz


Репост из: @attachbot
🔷🔸صوت جلسه مناظره «حوزه سکولار، واقعیت یا هشدار؟»

*حجت الاسلام آقای دکتر مهراب صادق نیا
*جناب آقای دکتر سیدصادق حقیقت

*قم/ موسسه بشری/ 18-7-1397

🔹بیان عیان
https://t.me/joinchat/AAAAAESGl8KWqUtlvssg1A


🔻حوزه سکولار، واقعیت یا هشدار؟
🔹با حضور: سیدصادق حقیقت و مهراب صادق نیا
🔹دبیر علمی: عبدالوهاب فراتی
🔹زمان چهارشنبه 18مهر ماه، ساعت 18:30.
@namehayehawzavi


Репост из: درسنامه اقتصاد
‎⁨اسامی.انتشار⁩.pdf
73.7Кб
‎⁨اسامی ۲۸۰ نفر اساتید دانشکده های اقتصاد، حقوق، مدیریت، علوم سیاسی و ... دانشگاه های کشور
@Darsnameh_Eghtesad


Репост из: درسنامه اقتصاد
‎⁨برای انتشار⁩.pdf
147.3Кб
‎⁨نامه مهم ۲۸۰ نفر از اساتید دانشگاه
های ایران در مورد مسائل جاری کشور
@Darsnameh_Eghtesad


Репост из: Sadegh Haqiqat
بیانیه300نفردانشگاهیان


بیست و دومین محفل بصیرت حسینی

شب دوم ( نهم محرم ۱۴۴۰ )

سخنران : سید صادق حقیقت ( استاد دانشگاه مفید و دکترای علوم سیاسی )

موضوع سخنرانی ؛
عاشورا و ابعاد اخلاقی عرفانی آن

@basiratehoseini


Репост из: @TKanalSubtitle2Bot
📢سخنرانی دکتر سیدصادق حقیقت
⚫️تاسوعای حسینی سال۱۴۴۰(۱۳۹۷)
🔸با عنوان"عاشورا و حق الناس"
🔹احیاگران پیام عاشورا اصفهان
@a_p_a_i


Репост из: احیاگران پیام عاشورا اصفهان
📢سخنرانی دکتر سیدصادق حقیقت
⚫️تاسوعای حسینی سال۱۴۴۰(۱۳۹۷)
🔸با عنوان"عاشورا و حق الناس"
🔹احیاگران پیام عاشورا اصفهان.
@a_p_a_i


Репост из: محمد رضا مسقطیان
گرانیِ نرخ‌ها اخلاق مردم را بد میكند امانتدارى را در جامعه از بين میبرد و مردم را نگران و بى‌قرار مى‌سازد ...!!

امام_صادق_عليه_السلام
الكافی جلد‏۵ صفحه ۱۶۴


من از کسانی که شعار (ای آن که مذاکره شعارت استخر فرح درانتظارت) را مطرح کردند شدیدا استقبال می کنم.! بندگان خدا داشتند رمزگشایی مهمی را انجام می دادند که ناگاه عده ای با انتقادات خود آن را در نطفه خفه کردند!


Репост из: فراسوی سیاست
🔵 چرا اصلاحات دچار بن‌بست و رکود شده؟

✍️ آرمان امیری

🔻علی‌رضا علوی‌تبار، طی یادداشتی در روزنامه اعتماد، شرایط کنونی کشور را «غیرعادی و نامتعارف» خوانده است. متعاقب چنین توصیفی، ایشان به این نتیجه رسیده‌اند که «سیاست ورزی عادی و متعارف در این وضعیت پاسخگو نیست و باید به گونه دیگری از سیاست ورزی اندیشید». البته آقای علوی‌تبار چند توصیه هم در باب چگونگی این شیوه جدید سیاست‌ورزی فهرست کرده‌اند اما واقعیت این است که همچنان این تغییر برای اکثریت قریب به اتفاق اصلاح‌طلبان و در نتیجه مخاطبان آن‌ها گنگ است. در واقع باید گفت که انگار همه فهمیده‌اند نیازمند تغییری هستیم، اما هنوز کسی نمی‌داند که آن تغییر چه شکل و به چه صورت باید محقق شود. چرا اینگونه است؟

🔻خیلی ساده اگر بخواهیم پاسخ دهیم، باید به ۲۰ سال سابقه اصلاح‌طلبی صندوق محور اشاره کنیم. از مقامات و چهره‌های اصلاح‌طلب تا ساده‌ترین هواداران این جریان طی این دو دهه برای کنش‌های انتخاباتی آب‌دیده شده‌اند. کمپین می‌کنند. بحث و جدل می‌کنند. شعار می‌سازند و خلاصه هرکس برای خودش یک ستاد است؛ اما وقتی سخن از اصلاح‌طلبی غیرانتخاباتی باشد، آن وقت همه در بهت فرو می‌روند: بدون بهانه قرار دادن یک انتخابات باید چه کار کرد؟ بجز استدلال «آن‌ها از ما بدتر هستند» چه استدلالی باید به کار برد؟ اصلا برای کدام هدف یا کدام کنش باید مردم را ترغیب کرد؟

🔻ما هیچ کدام را نمی‌دانیم. نمی‌دانیم، چرا که اصلاحات طی این ۲۰ سال از تدوین یک گفتمان منسجم ایجابی و یک سند چشم‌انداز عاجز بوده است. تنها کلیدواژه مشترک اصلاح‌طلبان طی دو دهه گذشته تاکید بر «قانون‌گرایی» بود. تعبیری که در بهترین حالت می‌توانست نمایان‌گر یک شیوه عمل باشد و ابدا مشخص نمی‌کرد هدف نهایی و چشم‌انداز این شیوه عمل به کدام سمت است و مطلوب نهایی و آرمانی چیست؟ (حالا بماند که آیا این شیوه عمل می‌توانست موفق باشید یا خیر!)

🔻با قرار دادن روش و تاکتیک به جای گفتمان و چشم‌انداز، عملا اصلاحات به جبهه‌ای بدل شد که نیروهایش صرفا همه چیز را با ملاک عمل می‌سنجیدند و یکدیگر را هم در چهارچوب همین شاخصه‌های شکلی نقد می‌کردند. (شاخصه‌هایی که غالبا هم انتخاباتی بود و در دوگانه بحث مشارکت یا تحریم خلاصه می‌شد. یعنی اصلاح‌طلب کسی بود که رای می‌داد و هرکسی که رای نمی‌داد به نوعی از جرگه اصلاحات خارج می‌شد) طبیعتا، چنین جبهه‌ای وقتی به این جمع‌بندی برسد که نیازمند روش‌های جدیدی در شیوه عمل خود است، بلافاصله با این مشکل بزرگ مواجه خواهد شد که: پس آن اتحاد سابق چه می‌شود؟ اجماع جدید حول چه چیز باید شکل بگیرد؟ چه هدف، چه روش یا چه گفتمانی وجود دارد که همه نیروها بتوانند بر سر آن توافق کنند؟

🔻فراتر از این پرسش، مشکلی بزرگتری که ایجاد شد، حیثیتی و هویتی شدن «تاکتیک» بود. حداقل ویژگی یک تاکتیک این است که قابلیت تغییر و به روز شدن با شرایط متفاوت را داشته باشد، اما وقتی این تاکتیک به یک نشانه هویتی بدل شد این قابلیت خود را از دست می‌دهد و دیگر قابل تغییر نخواهد بود. پس طبیعی است که مشاهده کنیم اصلاح‌طلبانی که تمام هویت خود را در همان شکل و تاکتیک عملی خلاصه کرده‌اند، در برابر هرگونه پیشنهاد عملی جدید و متفاوت به گونه‌ای واکنش نشان می‌دهند که گویی بنیان هویتی آن‌ها زیر سوال رفته است. برای چنین جریانی، سخن گفتن یا حتی اندیشیدن به تاکتیک‌های جدید چنان وحشت‌آور است که نقد کردن و ای بسا توبه کردن از بنیان هویتی خود.

🔻بدین ترتیب، می‌توان گفت اصلاحات، تا زمانی که نخواهد شعار «قانون‌گرایی» را از شاخصه هویتی خود کنار بگذارد و مجموعه‌ای از اهداف، مطالبات و چشم‌اندازها را جایگزین آن کند، هیچ توانایی و ظرفیتی در به روز رسانی خود با شرایط بحرانی کشور نخواهد داشت. از این منظر شاید اغراق نباشد که بگوییم اصلاح‌طلبان، به همان رکود و جمودی دچار می‌شوند که کل حاکمیت بدان گرفتار آمده است. یعنی درست در شرایطی که خودشان روند سقوط آزاد را به چشم می‌بینند و خطر فروپاشی یا از دست دادن مشروعیت را درک می‌کنند، باز هم قدرت و امکان گردن نهادن به هیچ تغییری را ندارند.

@kaleme

#بن‌بست_اصلاحات #رکود_اصلاحات

@akhalaji


Репост из: sattar
حسن حنفی مدعي است بررسي ميراث گذشته نشان مي‏دهد كه مسائل و محتواي آن، هيچ تناسبي با اوضاع امروز ما ندارد؛ نه فقه و اصول فقه، نه فلسفه و كلام و نه تصوف و عرفان. بايد به تناسب انسان معاصر و نيازها و خطرهايي كه از داخل و خارج متوجه تمدن اسلامي است، همه علوم به محوريت انسان تغيير يابند؛ ازاين‌رو هدف اساسي از نظر او، تبديل علوم ميراث به علوم انساني است.

حنفی در این‌باره معتقد است که باید علوم چهارگانه کلام، فلسفه، تصوف ‏و اصول فقه را به علم واحدی تبدیل کنیم تا مترادف «تمدن» باشد. او نام این علم جدید را که دربردارنده همه علوم است، به نام طرح خود، یعنی «التراث و التجدید» می‏گذارد. به زعم او علوم مربوط به میراث قدیم، صرفاً حاصل کاربرد عقل در نصوص دینی است؛ اما عصر حاضر، عصر علوم انسانی می‏باشد؛ ازاین‌رو علم «تراث و تجدّد» وظیفه مهم تبدیل علوم میراث به علوم انسانی را بر عهده دارد. این تبدیل و تغییر در بعضی علوم آسان‏تر و در برخی دیگر سخت‏تر است و این به مقدار قرب و بعد این علوم به علم انسانی بستگی دارد.

به نظر او تبدیل علم اصول فقه به علم «روش ‏شناسی» و تبدیل فقه به علم «اقتصاد و حقوق و سیاست»، و تبدیل تصوف به «روان‏شناسی و اخلاق»، و تبدیل حدیث ‏شناسی به علم «نقد تاریخی» آسان است؛ اما این تبدیل و تغییر در کلام و فلسفه، کمی با دشواری همراه می‏باشد؛ البته به تعبیر او، این دشواری اندک هم قابل حلّ است؛ مثلاً امامت مربوط به «علم سیاست»، و مباحث عقل و نقل به «شناخت ‏شناسی و روش‏ شناسی» برمی‏گردد و توحید هم به «روان‏شناسی اجتماعی» مربوط می‏شود؛ اما همه اینها، هدف اصلی و نهایی نیست.

غایت اصلی از نظر حنفی این است که بعد از تبدیل علوم اسلامی به علوم انسانی، باید علوم انسانی را به «ایدئولوژی» تبدیل کرد. اگر در گذشته از انسان به «حیوان ناطق» تعبیر می‏شد، از نظر او، انسان «حیوان ایدئولوژیک» است. با تبدیل علوم انسانی به ایدئولوژی می‏توان پاسخ‌گوی مسائل عصری بود؛ زیرا ایدئولوژی صرفاً نظریه ‏های علمی نیست؛ بلکه مرکب از علم نظری و عملی است؛ بنابراین هدف اصلی تراث و تجدّد حنفی، تبدیل وحی به ایدئولوژی به‌عنوان یک علم است، و این همان مقصد اصلی او، یعنی تبدیل علوم میراث به علم واحد است.


اصلاح طلبی و سکولاریسم

سید صادق حقیقت

روزنامه شرق، 1397/3/22

یکی از ابهاماتی که همواره اصلاح طلبی با آن روبرو بوده، این است که چه نسبتی بین این مفهوم و سکولاریسم وجود دارد. آقای حجاریان، به عنوان استراتژیست اصلاح طلبی، در نشست «اصلاحات امتداد انقلاب» گفت: «مادامي که نهاد روحانيت در نهاد قدرت ادغام شده است، اين قافله به سرمنزل نخواهد رسيد. بنابراين، تلاش براي عرفي‌‌کردن قدرت يکي از وظايف جدي اصلاح‌طلبان است» (روزنامه شرق 19/12/96). در مقابل، برخی اصولگرایان به انتقاد از این موضع پرداختند و گفتند: «هم عرفی‌گرایی، هم اصرار بر جدایی روحانیت از حکومت، به معنی سکولاریسم است. عرفی‌گرایی به معنای حذف اسلامیت نظام است». به راستی، معنای سکولاریسم چیست؟ و آیا موضع اصلاح طلبی نسبت به آن روشن است؟

سکولاریسم یا عرفی گرایی در غرب به معنای جدایی نهاد سیاست (دولت) از نهاد دین (کلیسا) است، اما در ایران علاوه بر آن معنا، بر جدایی خود دین از سیاست نیز دلالت می کند. بر اساس معنای اخیر، دین گزاره ای در خصوص سیاست دارا نیست. بنابراین، از اصطلاح «عرفی گرایی» در ایران دو معنا درک می شود: جدایی دولت از نهاد روحانیت، و جدایی دین از سیاست. طرفه آن که در جامعه ما، همین معنای دوم (که در غرب به عنوان معنای سکولاریسم درک نمی شود) در بدو امر به ذهن متبادر می شود. یعنی اگر گفته شود فلانی سکولار نیست، به این معنا خواهد بود که سیاستش عین دیانتش است.

کار عجیبی که آقای حجاریان در سخنرانی فوق کرده این است که در جامعه ایران سخن گفته، اما از سکولاریسم، معنای اول را اراده نموده است! جالب این است که کمتر متن (تخصصی یا غیرتخصصی) این دو معنای سکولاریسم را از هم تمییز داده اند. با این وصف، چگونه می توان انتظار داشت که از معنای اول عرفی گرایی سخن گوییم، و انتظار داشته باشیم خواننده دچار خلط مفهومی نشود. بهترین نشانه، آن است که منتقدان ایشان یا معنای دوم، یا هر دو معنا را از کلامشان برداشت کرده اند.

با فرض این که آقای حجاریان آزادند که اعتقاد خود در نسبت دین و سکولاریسم را توضیح دهند، سه نکته دیگر در این خصوص باقی می ماند: اولاً همه اصلاح طلبان سکولار نیستند، خصوصاً اگر معنای دوم آن (جدایی دین از سیاست) لحاظ شود. اصلاح طلبی در اصل، با اندیشه و عمل جناب حجه الاسلام و المسلمین خاتمی شناخته می شود، و به قطع می توان گفت ایشان حداقل به معنای دوم عرفی گرا نیستند. نکته دوم این است که اگر اصلاح طلبی به معنای دوم سکولاریسم پیوند بخورد، در حقیقت به چالشهای نظری و عملی خود دامن زده است. از حیث نظری، اصلاحات چندان معنای محصلی ندارد که اینک بخواهد با عرفی گرایی به شکل دقیق نسبت سنجی شود. اگر اصلاحات به این معنا باشد که اصل، حفظ شود و رفرمی در آن صورت پذیرد، باید دید طرح مسئله عرفی گرایی و عرفی سازی، در این بین، چه جایگاهی پیدا می کند. از حیث جامعه شناختی نیز اصلاحات در شرایط خوبی قرار ندارد، و این گونه موضع گیری ها از محبوبیت آن خواهد کاست. نکته آخر هم این که در شرایطی که چپ هایی همچون هابرماس از پست سکولاریسم و حضور دین در صحنه جامعه سخن می گویند، سزاوار نیست اصلاح طلبان مفهوم قدیم عرفی گرایی و عرفی سازی را به شکل خام مطرح نمایند.


فیلو روس، فیلو امریکن و منافع ملی ایران

سید صادق حقیقت، روزنامه شرق، 97/3/19

گاه تصور می شود که در طول زمان، نوعی گرایش از سوی ایران/ ایرانیان به سمت و سوی روسیه (و شوروی سابق) یا امریکا (و انگلستان) وجود دارد. همچنین این تصور کلی نیز ممکن است وجود داشته باشد که برخی ایران/ ایرانیان به قطب اول، و برخی به قطب دوم گرایش داشته باشند. این دو گرایش می تواند با دو عنوان فیلوروس و فیلو (انگلو) امریکن شناخته شود. این در حالی است که انقلاب اسلامی با شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» به پیروزی رسید. به واقع، منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در این برهه چه اقتضایی دارد؟

تمایل به روسیه می­تواند دلایلی داشته باشد: اولاً روسیه در سخن و عمل نشان داده که حامی محور مقاومت (ایران، سوریه و لبنان) بوده است. این محور، شاهرگ حیاتی جمهوری اسلامی تلقی می شود، و راهبردهای اصلی سیاست خارجی ایران را تعیین می نماید. ثانیاً هویت انقلاب اسلامی با ضدیت با غرب (و به شکل خاص امریکا) شکل گرفته است، و روسیه می تواند به این مسئله یاری رساند. روسیه در موارد متعدد قطعنامه های ضدایرانی امریکا را وتو کرده است. ثالثاً ماهیت روسیه از شوروی متمایز است. شوروی طرف اصلی غرب در دوران جنگ سرد بود، و انقلاب اسلامی ایران با استقلال از هر دو بلوک به پیروزی رسید؛ در حالی که روسیه یک کشور متوسط اروپایی است که سیاست خارجی آن با سیاست خارجی ایران همسویی زیادی دارد. از این دیدگاه، خیانتهای شوروی را ضرورتاً نمی توان به پای روسیه نوشت. به این سه مسئله اصلی می توان به مسائلی دیگر همچون روابط اقتصادی و منطقه ای دو کشور نیز اشاره نمود.

گرایش به سوی غرب، و به شکل خاص امریکا، نیز به نوبه خود می تواند با مجموعه ای از دلایل توجیه شود: در درجه اول، اگر ما چاره ای جز تعامل با دنیا نداریم، چه بهتر که از ابتدا «کدخدا» را ببینیم! پیامبر گرامی اسلام (ص) هم هرگز باب مذاکره را با دشمنان خود قطع نکردند. ثانیاً خیانت امریکا به ما در طول تاریخ بسیار کمتر از روسیه بوده است. امریکا موارد منفی همچون کودتای 28 مرداد 32، کودتای نوژه، تحریمها و مانند آن را در کارنامه خود دارد، اما روسیه مواردی متعددی همچون تحمیل عهدنامه گلستان و ترکمانچای، به توپ بستن مجلس، سرکوب مشروطه خواهان به وسیله نیروهای قزاق، حمله به ایران در جریان جنگ جهانی، حمایت از صدام در جنگ تحمیلی، و تعلل در تعهدات هسته ای (به خصوص در راه اندازی نیروگاه بوشهر) را در کارنامه خود به ثبت رسانده است. تبانی روسیه با اسرائیل در روزهای اخیر و مخالفت با حضور ایران در سوریه نیز نشان می دهد که به این همسایه شمالی نمی توان اعتماد کرد.

واقعیت این است که هر دو گرایش فیلوروس و فیلوامریکن بر مفروضاتی تکیه می زنند که با اصول اولیه روابط بین الملل ناسازگار است. صحنه روابط بین الملل به مثابه یک بازی است، که دوست و دشمن دائمی در آن معنا ندارد. سیاست خارجی ایدئولوژیک همواره به دنبال یافتن دوست و دشمن دائمی است. هیچ کشوری دوست یا دشمن دائمی ما نیست؛ چرا که شرایط همواره در حال تغییرند. همان گونه که شوروی ابرقدرت بود و اینک، روسیه یک کشور معمولی اروپایی است، چه بسا قدرت امریکا یا سیاستهای آن کشور در طول زمان متحول شود. در حالی که روسیه به شکل صریح از ما خواسته که به آن کشور نگاه ایدئولوژیک نداشته باشیم، باز اصرار ما آن است که این کشور را دوست (یا دشمن) (دائمی) تلقی نماییم. مفروض دیگر این تحلیل نادرست ساده سازی است. اذهانی که به جای روبرو شدن با پیچیدگی های روابط بین الملل دوست دارند با یکی دو قاعده کل جهان را تحلیل کنند، همواره به دنبال دسته بندی کشورها به دو دسته دوست و دشمن هستند.

در مجموع، باید گفت هیچ کشوری در طول زمان دوست یا دشمن دائمی کشور دیگر نیست. مهم در این بین، حفظ منافع ملی است. همان گونه که روسیه در راستای منافع ملی خود روزی به ایران و محور مقاومت نزدیک و روز دیگر از آن دور می شود، جمهوری اسلامی ایران نیز باید صرفاً به منافع ملی خود، که رابطه ای وثیق با مسئولیتهای فراملی خود دارد، تکیه نماید. به همان میزان که مفهوم «منافع ملی» و نسبت آن با «مسئولیتهای فراملی» برای ما مبهم دارد، ممکن است در تعریف جایگاه خود در روابط بین الملل و کیفیت تعامل با قدرتهای بزرگ سردرگم باشیم.


در خصوص نامه اخیر اردشیر زاهدی در ذکر مناقب شاه به یادم آمد که یکی از خطبای قم خواب دیده بود شاه ریش درآورده. آیت الله کشمیری فرموده بودند "محاسنش" بتدریج آشکار می شود!!

Показано 20 последних публикаций.

154

подписчиков
Статистика канала