Репост из: sattar
حسن حنفی مدعي است بررسي ميراث گذشته نشان ميدهد كه مسائل و محتواي آن، هيچ تناسبي با اوضاع امروز ما ندارد؛ نه فقه و اصول فقه، نه فلسفه و كلام و نه تصوف و عرفان. بايد به تناسب انسان معاصر و نيازها و خطرهايي كه از داخل و خارج متوجه تمدن اسلامي است، همه علوم به محوريت انسان تغيير يابند؛ ازاينرو هدف اساسي از نظر او، تبديل علوم ميراث به علوم انساني است.
حنفی در اینباره معتقد است که باید علوم چهارگانه کلام، فلسفه، تصوف و اصول فقه را به علم واحدی تبدیل کنیم تا مترادف «تمدن» باشد. او نام این علم جدید را که دربردارنده همه علوم است، به نام طرح خود، یعنی «التراث و التجدید» میگذارد. به زعم او علوم مربوط به میراث قدیم، صرفاً حاصل کاربرد عقل در نصوص دینی است؛ اما عصر حاضر، عصر علوم انسانی میباشد؛ ازاینرو علم «تراث و تجدّد» وظیفه مهم تبدیل علوم میراث به علوم انسانی را بر عهده دارد. این تبدیل و تغییر در بعضی علوم آسانتر و در برخی دیگر سختتر است و این به مقدار قرب و بعد این علوم به علم انسانی بستگی دارد.
به نظر او تبدیل علم اصول فقه به علم «روش شناسی» و تبدیل فقه به علم «اقتصاد و حقوق و سیاست»، و تبدیل تصوف به «روانشناسی و اخلاق»، و تبدیل حدیث شناسی به علم «نقد تاریخی» آسان است؛ اما این تبدیل و تغییر در کلام و فلسفه، کمی با دشواری همراه میباشد؛ البته به تعبیر او، این دشواری اندک هم قابل حلّ است؛ مثلاً امامت مربوط به «علم سیاست»، و مباحث عقل و نقل به «شناخت شناسی و روش شناسی» برمیگردد و توحید هم به «روانشناسی اجتماعی» مربوط میشود؛ اما همه اینها، هدف اصلی و نهایی نیست.
غایت اصلی از نظر حنفی این است که بعد از تبدیل علوم اسلامی به علوم انسانی، باید علوم انسانی را به «ایدئولوژی» تبدیل کرد. اگر در گذشته از انسان به «حیوان ناطق» تعبیر میشد، از نظر او، انسان «حیوان ایدئولوژیک» است. با تبدیل علوم انسانی به ایدئولوژی میتوان پاسخگوی مسائل عصری بود؛ زیرا ایدئولوژی صرفاً نظریه های علمی نیست؛ بلکه مرکب از علم نظری و عملی است؛ بنابراین هدف اصلی تراث و تجدّد حنفی، تبدیل وحی به ایدئولوژی بهعنوان یک علم است، و این همان مقصد اصلی او، یعنی تبدیل علوم میراث به علم واحد است.
حنفی در اینباره معتقد است که باید علوم چهارگانه کلام، فلسفه، تصوف و اصول فقه را به علم واحدی تبدیل کنیم تا مترادف «تمدن» باشد. او نام این علم جدید را که دربردارنده همه علوم است، به نام طرح خود، یعنی «التراث و التجدید» میگذارد. به زعم او علوم مربوط به میراث قدیم، صرفاً حاصل کاربرد عقل در نصوص دینی است؛ اما عصر حاضر، عصر علوم انسانی میباشد؛ ازاینرو علم «تراث و تجدّد» وظیفه مهم تبدیل علوم میراث به علوم انسانی را بر عهده دارد. این تبدیل و تغییر در بعضی علوم آسانتر و در برخی دیگر سختتر است و این به مقدار قرب و بعد این علوم به علم انسانی بستگی دارد.
به نظر او تبدیل علم اصول فقه به علم «روش شناسی» و تبدیل فقه به علم «اقتصاد و حقوق و سیاست»، و تبدیل تصوف به «روانشناسی و اخلاق»، و تبدیل حدیث شناسی به علم «نقد تاریخی» آسان است؛ اما این تبدیل و تغییر در کلام و فلسفه، کمی با دشواری همراه میباشد؛ البته به تعبیر او، این دشواری اندک هم قابل حلّ است؛ مثلاً امامت مربوط به «علم سیاست»، و مباحث عقل و نقل به «شناخت شناسی و روش شناسی» برمیگردد و توحید هم به «روانشناسی اجتماعی» مربوط میشود؛ اما همه اینها، هدف اصلی و نهایی نیست.
غایت اصلی از نظر حنفی این است که بعد از تبدیل علوم اسلامی به علوم انسانی، باید علوم انسانی را به «ایدئولوژی» تبدیل کرد. اگر در گذشته از انسان به «حیوان ناطق» تعبیر میشد، از نظر او، انسان «حیوان ایدئولوژیک» است. با تبدیل علوم انسانی به ایدئولوژی میتوان پاسخگوی مسائل عصری بود؛ زیرا ایدئولوژی صرفاً نظریه های علمی نیست؛ بلکه مرکب از علم نظری و عملی است؛ بنابراین هدف اصلی تراث و تجدّد حنفی، تبدیل وحی به ایدئولوژی بهعنوان یک علم است، و این همان مقصد اصلی او، یعنی تبدیل علوم میراث به علم واحد است.