🦋ساختمان دیوونه ها🦋
پارت:88
هوا سرد بود ولی برای من خیلی لذت بخش بود
دستم رو دور استکان چایی حلقه کردم و روبه ساحل با لبخند گفتم:مامان ساحل تدارک همه چی هم دیده
صحرا که کنارش نشسته بود دستش رو دورش حلقه کرد و گفت:نداشتیمش چیکار میکردیم!؟
مهرداد کنارم نشست و گفت:برگردیم ویلا
سینا چاییش رو مزه کرد و گفت:چرا داداش؟!
اومدم حرفی بزنم که مهرداد سریعتر جواب داد:بابا الان سرده نمیشه بریم توی دریا بریم خونه ساعت 10 نیم، یازده برمیگردیم
شروین سری تکون داد و گفت:آره اون موقع آفتاب روی آب هست سرما نمیخوریم
بچه ها موافقت کردن و بعد از جمع کردن وسایل دوباره به سمت ویلا رفتیم.
دخترها کنار هم نشسته بودن و پسرها کنار همدیگه و مشغول صحبت کردن بودن.
از توی آشپزخانه بیرون اومدم و با صدای بلندی گفتم:کسی قرار نیست بره خرید؟! هیچی توی یخچال نیست
آراز:عصر میریم خرید حالا
آبرویی بالا انداختم و گفتم:حالا؟ من الان گشنمه!
دریا لبخندی زد و گفت:منم گشنمه
سینا:چقدر میخورید شما دوتا
پوکر فیس نگاهش کردم که با لبخند نگاهشو ازم گرفت
این بچه هم برای من پرو شده!
کنار بچه ها نشستم که نیما به پای ساحل کوبید و گفت:مامان پس کی میریم دریا؟
ساحل لبخندی زد و گفت:بریم بالا آماده بشیم بعد میریم دریا
ساحل نیما رو بغل کرد و رفتن بالا
با جیغ گفتم:لیدی اَند جنتلمن برید آماده بشید بریم کنار دریا
شروین با اخم نگاهم کرد و گفت:تو بدون جیغ نمیتونی حرف بزنی؟!
اَبرویی بالا انداختم و گفتم:نه
و با لبخندی خبیث نگاهمو ازش گرفتمو به سمت پله ها رفتم تا آماده بشم.
پارت:88
هوا سرد بود ولی برای من خیلی لذت بخش بود
دستم رو دور استکان چایی حلقه کردم و روبه ساحل با لبخند گفتم:مامان ساحل تدارک همه چی هم دیده
صحرا که کنارش نشسته بود دستش رو دورش حلقه کرد و گفت:نداشتیمش چیکار میکردیم!؟
مهرداد کنارم نشست و گفت:برگردیم ویلا
سینا چاییش رو مزه کرد و گفت:چرا داداش؟!
اومدم حرفی بزنم که مهرداد سریعتر جواب داد:بابا الان سرده نمیشه بریم توی دریا بریم خونه ساعت 10 نیم، یازده برمیگردیم
شروین سری تکون داد و گفت:آره اون موقع آفتاب روی آب هست سرما نمیخوریم
بچه ها موافقت کردن و بعد از جمع کردن وسایل دوباره به سمت ویلا رفتیم.
دخترها کنار هم نشسته بودن و پسرها کنار همدیگه و مشغول صحبت کردن بودن.
از توی آشپزخانه بیرون اومدم و با صدای بلندی گفتم:کسی قرار نیست بره خرید؟! هیچی توی یخچال نیست
آراز:عصر میریم خرید حالا
آبرویی بالا انداختم و گفتم:حالا؟ من الان گشنمه!
دریا لبخندی زد و گفت:منم گشنمه
سینا:چقدر میخورید شما دوتا
پوکر فیس نگاهش کردم که با لبخند نگاهشو ازم گرفت
این بچه هم برای من پرو شده!
کنار بچه ها نشستم که نیما به پای ساحل کوبید و گفت:مامان پس کی میریم دریا؟
ساحل لبخندی زد و گفت:بریم بالا آماده بشیم بعد میریم دریا
ساحل نیما رو بغل کرد و رفتن بالا
با جیغ گفتم:لیدی اَند جنتلمن برید آماده بشید بریم کنار دریا
شروین با اخم نگاهم کرد و گفت:تو بدون جیغ نمیتونی حرف بزنی؟!
اَبرویی بالا انداختم و گفتم:نه
و با لبخندی خبیث نگاهمو ازش گرفتمو به سمت پله ها رفتم تا آماده بشم.