مراد دل و گم کرد وقتی آلوده به کثافت کار و همکار و ناچیزیه پول شد..مراد دل کجا و غلام حلقه به گوشه رئیس کجا؟؟مراد دل کجا و انتظار خانواده کجا؟؟انزوای جامعه کجا؟ مراد کجا؟؟غلام کجا؟ ؟
صبحانه لذیذی نبود یه نخ سیگار.نگاه به ساعت انداخت. با عجله سمت مترو دوید. در باز شد با انبوه آدما..انبوه افکار ب سمتش دویدن . دیگه جایی برای نفس کشیدن هم نیست.چشماشو بست.
حل شده بود..شکری بود ته فنجان که رئیس هم میزد..زمزمه میکرد:مراد کجایی؟دلم گرفتِ.مراد باید پیدات کنم.دروغینِ شرایط و این روزمرگی خوارموگایید..
(*بابا ؟این پیرمرد دیوونست ک با خودش حرف میزنه؟؟ مراد دل چیه؟؟
*هیچی پسرم.اسم یه خیابونه).
زیر نقشه ایستگاه ها.فرو رفته در خود.میانسالی زمزمه میکرد زندگی را و زمزمه را زندگی...
صبحانه لذیذی نبود یه نخ سیگار.نگاه به ساعت انداخت. با عجله سمت مترو دوید. در باز شد با انبوه آدما..انبوه افکار ب سمتش دویدن . دیگه جایی برای نفس کشیدن هم نیست.چشماشو بست.
حل شده بود..شکری بود ته فنجان که رئیس هم میزد..زمزمه میکرد:مراد کجایی؟دلم گرفتِ.مراد باید پیدات کنم.دروغینِ شرایط و این روزمرگی خوارموگایید..
(*بابا ؟این پیرمرد دیوونست ک با خودش حرف میزنه؟؟ مراد دل چیه؟؟
*هیچی پسرم.اسم یه خیابونه).
زیر نقشه ایستگاه ها.فرو رفته در خود.میانسالی زمزمه میکرد زندگی را و زمزمه را زندگی...