Репост из: پرویزن
از رنجی که نمی بریم
فیلم کوتاهی هست درباره یک عکاس؛ کسی که برنده یک جایزه جهانی شد آن هم برای تصویری که در آن سربازی بیرحم اسلحه را بر پیشانی دختر خردسالی گرفته که ملتمسانه چشم به دوربین و عکاس پشت آن دوخته است. کودک با تمام وجود کمک می خواهد ولی عکاس همزمان با ماشه، شاتر دوربین را می چکاند. حالا او برنده یک جایزه بزرگ جهانی است اما از درون احساس می کند فرق چندانی بین او با آن سرباز بیرحم نیست.
دوربین چه از نوع عکاسی اش و چه از نوع فیلمبرداری اش، چه حرفه ای و چه موبایلی گاهی اوقات فرق چندانی با یک تفنگ ندارد. هر دو گاهی عامل خشونت، هراس و ترور هستند. تاثیرات ِ انتشار رسانه ایِ لحظه ای که ما در قاب دوربین ثبت می کنیم، گاه فرق چندانی با شلیک همان گلوله ندارد. آنچه در یکی دوهفته گذشته درخصوص آزاده نامداری شاهد آن بودیم، چیزی جز این نبود. به اینکه سزاوارش بود یا نه کاری ندارم، اما به هر حال او کشته شد، نه به دست یک سرباز بلکه به دست یک عکاس. آنچه در طول یکی دوهفته گذشته در خصوص برخی حوادث تلخ کشورمان دیدیم هم از همین جنس بود. از دیدن بچه هشت ماهه کفن شده در آغوش مادرش بسیار رنج بردیم، اما آیا عکاسی که آن لحظه را ثبت کرد، خودش شریک رنج ما شد؟ گیرم که «منِ» مخاطب تشنه دیدن جزییات عزاداری و خاکسپاری آن کودک هشت ماهه هستم، «او»ی عکاس چرا باید برای ثبت ابدی بزرگترین رنج یک پدر و مادر بر قاب دوربین له له بزند؟ آیا فرقی مابین ثبت گل زدن یک فوتبالیست در یک رویداد ورزشی با لحظه خاکسپاری بنیتای هشت ماهه نیست؟ ارزش های انسانی نهفته در یک رویداد نباید در تصمیم گیری ها و کنش های ما سهیم باشد؟ دیدن تصویر مشت کوبیدن های یک پدر داغدار و زجه های یک مادر سیاهپوش مگر چه لذتی دارد که خودمان را از بازنشر آن منع نمی کنیم؟ اصلا در پرونده ای که همه چیز آن روشن است بازسازی صحنه جرم چقدر ضرورت دارد تا دوباره نمایشی دیگر برای حضور عکاسان و فیلمبرداران و رسانه ها ترتیب بدهیم؟
رنج انسان نتیجه تحریک احساسات است و قدرت تصویر برای تحریک قوای حسی بسی بیشتر از کلمه است. به همین ترتیب با خلق عکس و فیلم رنج انسان هم بیشتر شد و با ظهور رسانه های فردی و جمعی و همگانی نیرو، گستره و تاثیری مضاعف یافت. آیا تولیدکنندگان و توزیع کنندگان رنج های نهفته در قاب تصویر هم به اندازه بینندگان رنج می برند؟ براستی «نابرده رنج» چه مزدی برای این کار می گیرد؟
➖➖➖➖➖➖
◀️ یادداشت های اسماعیل رمضانی
◀️ منتشر شده در ستون سواد رسانه ای روزنامه همشهری
➡️ @ wwwesmailir
➡️ www.esmail.ir
فیلم کوتاهی هست درباره یک عکاس؛ کسی که برنده یک جایزه جهانی شد آن هم برای تصویری که در آن سربازی بیرحم اسلحه را بر پیشانی دختر خردسالی گرفته که ملتمسانه چشم به دوربین و عکاس پشت آن دوخته است. کودک با تمام وجود کمک می خواهد ولی عکاس همزمان با ماشه، شاتر دوربین را می چکاند. حالا او برنده یک جایزه بزرگ جهانی است اما از درون احساس می کند فرق چندانی بین او با آن سرباز بیرحم نیست.
دوربین چه از نوع عکاسی اش و چه از نوع فیلمبرداری اش، چه حرفه ای و چه موبایلی گاهی اوقات فرق چندانی با یک تفنگ ندارد. هر دو گاهی عامل خشونت، هراس و ترور هستند. تاثیرات ِ انتشار رسانه ایِ لحظه ای که ما در قاب دوربین ثبت می کنیم، گاه فرق چندانی با شلیک همان گلوله ندارد. آنچه در یکی دوهفته گذشته درخصوص آزاده نامداری شاهد آن بودیم، چیزی جز این نبود. به اینکه سزاوارش بود یا نه کاری ندارم، اما به هر حال او کشته شد، نه به دست یک سرباز بلکه به دست یک عکاس. آنچه در طول یکی دوهفته گذشته در خصوص برخی حوادث تلخ کشورمان دیدیم هم از همین جنس بود. از دیدن بچه هشت ماهه کفن شده در آغوش مادرش بسیار رنج بردیم، اما آیا عکاسی که آن لحظه را ثبت کرد، خودش شریک رنج ما شد؟ گیرم که «منِ» مخاطب تشنه دیدن جزییات عزاداری و خاکسپاری آن کودک هشت ماهه هستم، «او»ی عکاس چرا باید برای ثبت ابدی بزرگترین رنج یک پدر و مادر بر قاب دوربین له له بزند؟ آیا فرقی مابین ثبت گل زدن یک فوتبالیست در یک رویداد ورزشی با لحظه خاکسپاری بنیتای هشت ماهه نیست؟ ارزش های انسانی نهفته در یک رویداد نباید در تصمیم گیری ها و کنش های ما سهیم باشد؟ دیدن تصویر مشت کوبیدن های یک پدر داغدار و زجه های یک مادر سیاهپوش مگر چه لذتی دارد که خودمان را از بازنشر آن منع نمی کنیم؟ اصلا در پرونده ای که همه چیز آن روشن است بازسازی صحنه جرم چقدر ضرورت دارد تا دوباره نمایشی دیگر برای حضور عکاسان و فیلمبرداران و رسانه ها ترتیب بدهیم؟
رنج انسان نتیجه تحریک احساسات است و قدرت تصویر برای تحریک قوای حسی بسی بیشتر از کلمه است. به همین ترتیب با خلق عکس و فیلم رنج انسان هم بیشتر شد و با ظهور رسانه های فردی و جمعی و همگانی نیرو، گستره و تاثیری مضاعف یافت. آیا تولیدکنندگان و توزیع کنندگان رنج های نهفته در قاب تصویر هم به اندازه بینندگان رنج می برند؟ براستی «نابرده رنج» چه مزدی برای این کار می گیرد؟
➖➖➖➖➖➖
◀️ یادداشت های اسماعیل رمضانی
◀️ منتشر شده در ستون سواد رسانه ای روزنامه همشهری
➡️ @ wwwesmailir
➡️ www.esmail.ir