Репост из: @attachbot
نوشته و عكس از آتنا فرقداني:
برای پیکره ی سید حسن مدرس واقع در میدان بهارستان حلقه گلی را در نظر گرفتیم.گل های این حلقه برای بسیاری از زنان ایران، کالای لوکسی به شمار می رود؛ چرا که انقلاب دیروز به جای بوی گل سوسن و یاسمن، حسرت مادرانی را به همراه آورد که امروز غم آینده ی فرزندان خود را زیر بار هزینه ی(پوشک) فرزندانشان مدفون کرده اند.
زنانی که صادراتی و حکومتی نیستند تا به صورت یواشکی صدایشان در رسانه ها شنیده شود!
البته خیالی نیست چون تناقض ها بسیار است.هنرجویانی را می بینم که آثار هنری را با هدف نقد به نظام سرمایه داری و با عنوان"کودکان کار" در گالری ها ارائه می دهند.گالری ها و موزه هایی با "دیوار"های سفید و درخشان و مخاطبانی با لباس هایی به رنگ شاد و گل درشت که گویا همان صبح از پارکینگ پروانه خریداری شده و بیشتر از اثر ارائه شده، چشم ها را می نوازند و دوباره"حاشیه نشین ها توسط حاشیه ها به فراموشی سپرده می شوند".
در دورانی که عامدانه سیل اخبار و اطلاعات به ذهن ما سرازیر می شود؛ آیا هنرجویان منتقد به نظام سرمایه داری در ایران، هم چنان به دنبال ثبت اثر خود در ذهن مخاطب هستند و مکان ارائه آثار خود را در گالری ها و موزه ها جستجو میکنند؟!
آیا پشتوانه ی اصلی گالری ها، سرمایه داران نیستند؟!
متاسفانه آنچه از هنر خیابانی به ذهن بسیاری خطور میکند تنها هنر گرافیتی ست در صورتی که در خیابان، یک اثر هنری می تواند در قالب هپنینگ آرت، پروسس آرت، کانسپتچوال، چیدمان و... شکل گیرد.در این شرایط هنر میتواند به عنوان ابزار بدون خشونت و واسطه ای میان روابط انسانی جامعه نقش آفرینی کند.
پ.ن1: ایده ی این اثر را به همراه یکی از دوستانم به مرحله اجرا رساندیم که به دلایل امنیتی از ذکر نام ایشان معذورم( مستقل و بدون وابستگی به حزب).
پ.ن2:با توجه به اینکه محل نصب نیم تنه مدرس در تیررس کلانتری 109 بهارستان قرار دارد؛ آویختن حلقه گل با متریال پوشک بچه و نوار بهداشتی به مچ یکی از دستان او کاری دشوار و با احتمال ریسک بازداشت و ناتمام ماندن این پروسه همراه بود؛ اما با وجود نهال های واقع در میدان، دیگر مانعی وجود نداشت.
پ.ن3: شره های سفید رنگی که روی سر ایشان دیده می شود؛ اثری ست از کبوتر ها یا کلاغ ها و یا هردو، بدون دخل و تصرف انسان.
✊✊✊shooreshgari✊✊✊
برای پیکره ی سید حسن مدرس واقع در میدان بهارستان حلقه گلی را در نظر گرفتیم.گل های این حلقه برای بسیاری از زنان ایران، کالای لوکسی به شمار می رود؛ چرا که انقلاب دیروز به جای بوی گل سوسن و یاسمن، حسرت مادرانی را به همراه آورد که امروز غم آینده ی فرزندان خود را زیر بار هزینه ی(پوشک) فرزندانشان مدفون کرده اند.
زنانی که صادراتی و حکومتی نیستند تا به صورت یواشکی صدایشان در رسانه ها شنیده شود!
البته خیالی نیست چون تناقض ها بسیار است.هنرجویانی را می بینم که آثار هنری را با هدف نقد به نظام سرمایه داری و با عنوان"کودکان کار" در گالری ها ارائه می دهند.گالری ها و موزه هایی با "دیوار"های سفید و درخشان و مخاطبانی با لباس هایی به رنگ شاد و گل درشت که گویا همان صبح از پارکینگ پروانه خریداری شده و بیشتر از اثر ارائه شده، چشم ها را می نوازند و دوباره"حاشیه نشین ها توسط حاشیه ها به فراموشی سپرده می شوند".
در دورانی که عامدانه سیل اخبار و اطلاعات به ذهن ما سرازیر می شود؛ آیا هنرجویان منتقد به نظام سرمایه داری در ایران، هم چنان به دنبال ثبت اثر خود در ذهن مخاطب هستند و مکان ارائه آثار خود را در گالری ها و موزه ها جستجو میکنند؟!
آیا پشتوانه ی اصلی گالری ها، سرمایه داران نیستند؟!
متاسفانه آنچه از هنر خیابانی به ذهن بسیاری خطور میکند تنها هنر گرافیتی ست در صورتی که در خیابان، یک اثر هنری می تواند در قالب هپنینگ آرت، پروسس آرت، کانسپتچوال، چیدمان و... شکل گیرد.در این شرایط هنر میتواند به عنوان ابزار بدون خشونت و واسطه ای میان روابط انسانی جامعه نقش آفرینی کند.
پ.ن1: ایده ی این اثر را به همراه یکی از دوستانم به مرحله اجرا رساندیم که به دلایل امنیتی از ذکر نام ایشان معذورم( مستقل و بدون وابستگی به حزب).
پ.ن2:با توجه به اینکه محل نصب نیم تنه مدرس در تیررس کلانتری 109 بهارستان قرار دارد؛ آویختن حلقه گل با متریال پوشک بچه و نوار بهداشتی به مچ یکی از دستان او کاری دشوار و با احتمال ریسک بازداشت و ناتمام ماندن این پروسه همراه بود؛ اما با وجود نهال های واقع در میدان، دیگر مانعی وجود نداشت.
پ.ن3: شره های سفید رنگی که روی سر ایشان دیده می شود؛ اثری ست از کبوتر ها یا کلاغ ها و یا هردو، بدون دخل و تصرف انسان.
✊✊✊shooreshgari✊✊✊