رتبه دوم
چارراه
سر این چارراه یه دختره که
بار یه زندگیه رو پشتش
لحظههاشو بساط کرده و جاش
شرفش رو گرفته تو مشتش
آسمون، سقف مطمئنی بود
وقتی که خونه آینهی دق شد
بچگیهاشو توی خونه گذاشت
سر این چارراه بالغ شد
این صبوری یهکم بعیده ازش
طاقتش تو پَر زمونه زده
یه گل نازک و ظریفه ولی
از دل صخرهها جوونه زده
یهتنه روح داده به تن شهر
مثل یه مرواریده واسه صدف
هر چی حافظ سروده یه طرف و
هر چی هم اون فروخته یه طرف
فالهاش هیچ موقع بد نمیاد
خودش از روی آسمون چیده
آرزوهاشو دستچین کرده
توی پاکت به عابرا میده
واسه عشق نداشتهش هر روز
دلش از روز قبل تنگتره
خیلی وقته یه پیرهن تنشه
حتی از سایهشم یهرنگتره
با غروری که مونده پشت سر
عابرای عبوس، وقت عبور
کفریه هدفونای گیج و کَره
خسته از عینکای دودی کور
خسته میشه، ولی نمیخوابه
غصه داره، ولی چشاش تَر نیست
تو نگاها یه بچه بیشتر نیست
اما از هیچ مردی کمتر نیست
زانوهاش تا نخورده با اینکه
خستگیش از چشاش معلومه
سر این چارراه یه دختر، نه
سر این چارراه یه خانومه
رتبه دوم
علی محمودی خورندی
دانشگاه علوم پزشکی ارتش
@simorgh_semums
چارراه
سر این چارراه یه دختره که
بار یه زندگیه رو پشتش
لحظههاشو بساط کرده و جاش
شرفش رو گرفته تو مشتش
آسمون، سقف مطمئنی بود
وقتی که خونه آینهی دق شد
بچگیهاشو توی خونه گذاشت
سر این چارراه بالغ شد
این صبوری یهکم بعیده ازش
طاقتش تو پَر زمونه زده
یه گل نازک و ظریفه ولی
از دل صخرهها جوونه زده
یهتنه روح داده به تن شهر
مثل یه مرواریده واسه صدف
هر چی حافظ سروده یه طرف و
هر چی هم اون فروخته یه طرف
فالهاش هیچ موقع بد نمیاد
خودش از روی آسمون چیده
آرزوهاشو دستچین کرده
توی پاکت به عابرا میده
واسه عشق نداشتهش هر روز
دلش از روز قبل تنگتره
خیلی وقته یه پیرهن تنشه
حتی از سایهشم یهرنگتره
با غروری که مونده پشت سر
عابرای عبوس، وقت عبور
کفریه هدفونای گیج و کَره
خسته از عینکای دودی کور
خسته میشه، ولی نمیخوابه
غصه داره، ولی چشاش تَر نیست
تو نگاها یه بچه بیشتر نیست
اما از هیچ مردی کمتر نیست
زانوهاش تا نخورده با اینکه
خستگیش از چشاش معلومه
سر این چارراه یه دختر، نه
سر این چارراه یه خانومه
رتبه دوم
علی محمودی خورندی
دانشگاه علوم پزشکی ارتش
@simorgh_semums