•| داستانچه |•


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


"می‌نویسم که خواندنی شود"
*
Storyofdays.blog.ir
*
@Storyfdaysbot
*
https://telegram.me/dar2delbot?start=send_kAXB4wQ

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


وی علاقه زیادی به حل مشکلات دیگران داشت
درحالی که خودشون هم نمی‌دونن مشکل داشتن!!


#کتاب‌بخوانیم
#دنیای‌سوفی


#پیام_ناشناس
یه بار بهم گفت عاشق زبان فرانسه ام،بالاخره باید یه روزی برم کلاس و این زبانو یاد بگیرم . به حرفاش گوش میکردم،انگار یه چیزی توی ذهنم داشت حرفاشو حکاکی میکرد . بعد از اون دیگه حرفی از زبان فرانسه نزد اما میدیدم آهنگای فرانسوی گوش میده
حتی دو بار براش آهنگ فرانسوی فرستادم ، خیلی تشکر کرد
ولی کلا دیگه از علاقش به زبان فرانسه حرفی نزد
مدتی گذشت،شاید ۶ ماه ، ندیده بودمش اصلا
یهو یه روز زنگ زد گفت بیا ببینمت دلم برات تنگ شده
رفتم
بعد از سلام و اینا یه سکوتی برقرار شد که خوشم نیومد،حس غریبی بهم دست داده بود،یهو این زبون وامونده چرخید و پرسیدم زبان فرانسه رو به کجا رسوندی؟ خیلی متعجب ورداشت گفت چی؟! فرانسه؟! متعجب تر از اون گفتم آره دیگه!
توی چشمام زل زد گفت سوتی دادیا ، با کی میری بیرون؟ بعدشم چشمک زد
دنیا روی سرم خراب شد ، توی ذهنم با خودم میگفتم پس اون موقعا که از زبان فرانسه حرف میزد فقط میخواست یه چیزی بگه؟ که حتی یادش نیست چی گفته ؟ من براش دنبال موزیک فرانسوی میگشتم و میفرستادم که خوشحالش کنم، اما حالا داره تهمت اینکه با کسی دیگه ام به من میزنه. اصلا مگه ما باهم رابطه ی جدی ای داریم که براش مهمه من با کسی ام
اگه داریم ۶ ماه بیخبر کجا بود؟چرا یه خبر نگرفت؟ این چه جور دوستی ایه؟
همه ی این ذهنیاتم به ۵ ثانیه نشد،تموم اون روزهای قبل از ۶ ماه مثل یک فیلم تندوسریع از جلوی چشمم رد شد.گفتم آره با کسی ام مگه به تو ربطی داره؟! گفت نه ببخشید
ادامه ی اون دیدار دیگه برام لذت بخش نبود
یه چیزی خوردیم و منو رسوند
دلم شکست.

#سنگ_نیستم
| سالیا |


ممبر خوش ذوق داریم؟!
معلومه که داریم


Репост из: نسرین جایی منتظرم باش
میگفت یه بار برگشته به دختره گفته « قد مرغابیای زاینده رود دوسِت دارم». به درازای تونلای جاده چالوس خندیدیم بهش. گفتیم چِت بودی؟ زاینده رود که مرغابی نداره. گفت: دِ همین دیگه. اونم فکر کرد چِت کردم ولی در اصل میخواستم بگم خوشم نمیاد ازت ولمون کن. به صد روش مختلف سعی کردم اینو بهش بفهمونم نشد. یه بار تیزی کشیدم براش فکر کنه مخدری چیزی مصرف کردم فاز قاتل برداشتم بلکه ول کنه بره. چاقو رو گذاشتم بیخ گلوش. من که نمیبُریدم ولی اون خیلی ترسیده بود. فرداش باز اومد. گفت: وقتی عصبانی میشی جذاب تر میشی. بهش گفتم سر جدت ول کن. گفت ول کرده را تدبیر نیست. ولت کنم بعدا دلم میسوزه که شاید میتونستم علاقه مندت کنم ولی زود جا زدم. حرفشو دوست داشتم. میونمون خوب شد با هم. شبا باباش که میخوابید تک میزد زنگ میزدم بهش. دو ساعت تموم حرف میزدیم با هم. به مرور کمتر شد. دو ساعت شد یه ساعت، یه ساعت شد ده دیقه، ده دیقه شد هفته ای یه بار. نامزد کرد. بهش پیام دادم: چی شد پ؟ گفت: خود کرده را تدبیر نیست. نمیتونم دیگه. اینارو گفتم خودم حالم گرفته شد ولی تو یادت باشه کم محلی همیشه جوابه. زیادی خودتو بندازی تو دست و پاش میشی مثل آدامس تو دهنش. مزه ت که بره تفت میکنه بیرون.

#محمدرضا_جعفری

@manonasrin


یه وجب رها شدن ، توی دنیای کبود
توی تنهاییِ من، کسی مثلِ تو نبود
کسی مثلِ تو نبود، که منو درکم کنه
با یه بوسه ی سفید، غصه هامو کم کنه

#دلارام_باقری
@tobedelaram


Репост из: 《 دلـــــ زِلـــــــہ 》
@delzele

مثل سیگار نصفه افتادم، در جهانی که پمپ‌بنزین بود!


| #سید_مهدی_موسوی |


Репост из: مائده🌱
خسته از «انقلاب» و «آزادی» فندکی در میاوری شاید
هجده «تیر» بی سرانجامی توی سیگار «بهمنت» باشد

سیدمهدی موسوی


منم هم عقیده‌م باهات ناشناس عزیز .🤓




#آونگ‌خاطره‌های‌ما
#عباس_معروفی


تموم‌ش کنیم یا زوده؟!
#پیشنهاد‌شونده


نگو دوره
نگو دیره

#یه‌کاری‌کن


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


ازین بیشتر نپرس از عشق،نمیدونم ... نمیدونی


Репост из: دیوارنگاره
جای او خالی خواهد ماند
و جای خالی اش از حضور همه زیباتر است...

#عاشقانه #عرب_گرافیتی
@divarnebesht


Репост из: singularity
هیهات که چه دیوانه وار بودیم...


ولی کاش هم‌اتاقی که میاوردن براش دختر می‌بود :»


بیا از تفاوت نوستالژی‌ها حرف بزنیم


دوست عزیزی که میومدی ناشناس در عین شناخت :( بیا

Показано 20 последних публикаций.

103

подписчиков
Статистика канала