Репост из: اِسـْـلیمـــے
برای یک نوجوان عاشق تخیل که بعد از خریدن کتاب های مدرسه، اول از همه شعرهای کتاب ادبیاتش را بلند بلند می خواند و حسابی که کیفور شد می نشیند به جلد کردن کتاب ها، تصور کردن اتفاقات غیر شاعرانه ای مثل پیوند دو تا عنصر هیدروژن و اکسیژن جوری که منجر به تولید آب شود! قطعا کار مسخره ای است. آب در ذهن او هیچ وقت در زنگ علوم تولید نمی شود! آب در ذهن او از قریه ای در کاشان می آید که می رود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی. آب در ذهن او همیشه در مشک سقایی است که عصر عاشورا با دسته چهل اختران وارد حرم کریمه می شود و شالی سبز بر صورت دارد. آب یعنی ظرف های مای ِ طریق الحسین که به همه یکی می دهند مال خود خودشان.
آب برای کسی که عاشق تخیل است، فراتی است که لابد از پشت نخل ها پا به پای او دارد مى آید کربلا و هیچ وقت نمی رسد.
#۹
@eslimii
آب برای کسی که عاشق تخیل است، فراتی است که لابد از پشت نخل ها پا به پای او دارد مى آید کربلا و هیچ وقت نمی رسد.
#۹
@eslimii