یبار یه دوست بهم گفت که انگار دورت یه هاله ای از ابهامه ، مثل صمغ ، که حس خوب میده ولی نمیزاره کسی نزدیکت شه.
جدای از ذوقی که کردم کاش واقعا همچین چیزی رو داشتم.
کاش مثل پروانه میتونستم هربار که بالامو از دست میدم پیله بپیچم و تا زمانی که ماهیتمو به دست نیاوردم ازش بیرون نیام.
یجور قطع اتصال به دنیای انسانی هم بود...
جدای از ذوقی که کردم کاش واقعا همچین چیزی رو داشتم.
کاش مثل پروانه میتونستم هربار که بالامو از دست میدم پیله بپیچم و تا زمانی که ماهیتمو به دست نیاوردم ازش بیرون نیام.
یجور قطع اتصال به دنیای انسانی هم بود...