Репост из: T U N R I D A
پسربچه:پدر چرا نمیگذاری به ادم ها نزدیک شوم؟
پدر:هزاران بار به تو گفتم انسان نه.
ان ها یک مشت خوک کثیف هستند که هیچ وقت نباید به انها نزدیک شد
ان خوک های کثیف حتی نمیدانند که چطور از دستانشان استفاده بکنند
پسر بچه بغض گلویش را گرفت
پدر ادامه داد:
ان ها حتی روح هم در کالبد ندارند
اگر میخواهی روحت را از دست دهی به خوک ها نزدیک شو.
ان ها چنان مغز کثیفی دارند که نمیتوانی تصورش را هم بکنی
یک جفت دست و یک جفت پا دارند و بجای استفاده مفید خود را لجن تر از همانی که هستند میکنند
یک جفت چشم دارند که اگر چند ثانیه به ان ها خیره شوی میفهمی.
یک جفت گوش دارند اما هیچگاه هیچ چیزی را نمی شنوند.
زبان دارند اما به جای حرف های زیبا تعفن از دهانشان سراریز میشود
هیچ روحی ندارند و من هم نمیدانم برای چه تنفس میکنند.
عواطف را ،روح را،کالبد را از تو میگیرند
و اینکار فقط و فقط برای خواسته های خودشان است.
پسر بچه دیگر نتوانست جلوی گریه هایش را بگیرد.
پدر:میبینی؟ان ها حتی نمیتوانند مثل تو گریه بکنند
ان ها هیچ چیز در خود ندارند.
پدر:هزاران بار به تو گفتم انسان نه.
ان ها یک مشت خوک کثیف هستند که هیچ وقت نباید به انها نزدیک شد
ان خوک های کثیف حتی نمیدانند که چطور از دستانشان استفاده بکنند
پسر بچه بغض گلویش را گرفت
پدر ادامه داد:
ان ها حتی روح هم در کالبد ندارند
اگر میخواهی روحت را از دست دهی به خوک ها نزدیک شو.
ان ها چنان مغز کثیفی دارند که نمیتوانی تصورش را هم بکنی
یک جفت دست و یک جفت پا دارند و بجای استفاده مفید خود را لجن تر از همانی که هستند میکنند
یک جفت چشم دارند که اگر چند ثانیه به ان ها خیره شوی میفهمی.
یک جفت گوش دارند اما هیچگاه هیچ چیزی را نمی شنوند.
زبان دارند اما به جای حرف های زیبا تعفن از دهانشان سراریز میشود
هیچ روحی ندارند و من هم نمیدانم برای چه تنفس میکنند.
عواطف را ،روح را،کالبد را از تو میگیرند
و اینکار فقط و فقط برای خواسته های خودشان است.
پسر بچه دیگر نتوانست جلوی گریه هایش را بگیرد.
پدر:میبینی؟ان ها حتی نمیتوانند مثل تو گریه بکنند
ان ها هیچ چیز در خود ندارند.